-
چون دلم می خواد!
دوشنبه 5 اسفندماه سال 1392 08:53
سوال سخت: خبری نیست؟ سوال سخت تر: هــــــنوز خبری نیست؟ سوال خیلی سخت تر: چـــــــــــــــــــــرا آخه؟!!!
-
آخرین آپدیت
یکشنبه 4 اسفندماه سال 1392 13:21
پو ، پا درآورده
-
اشتیاق
یکشنبه 4 اسفندماه سال 1392 11:55
بیمار خنده های تو ام بیشتر بخند بیـــــــــــشتر بخند خورشید ارزوی منی گرمتر بیات کرمـــــــــــــــتر بتاب
-
یک گزارش مبسوط 2
شنبه 3 اسفندماه سال 1392 10:08
سلام آقای خدا آمدم گزارش هفته را بدهم گفتم خیلی ناجوانمرادنه است که حال های بدم را غر بزنم خوب هایش را لالمانی بگیرم آقای خدا خواستم بگویم من میدانم که حواستان هست و هوایم را دارید و گه گداری و گاهی هم زیاد زیاد نشانه و رنگ و کبوتر و عشق و شکلات می فرستید من رسولان شما را خوب می شناسم دیشب که غصه ام شده بود و دلم مثل...
-
یک نغمه گوش!
شنبه 3 اسفندماه سال 1392 09:39
دنیا خیلی بزرگ است و همه چیز از شیر مرغ تا جان آدمی زاد از هر رنگ و طرحش یافت می شود مهم است که تو بروی و کشفش کنی و بعدش اهلی اش کنی و بعدش مال خودت کنی اش و . . . آن وقت دمبش را میگیری و می گذاری اش لای فیوریت هایت و هرچقدر بیشتر اهلی اش میکنی بیشتر دوستش میداری و آن آهنگ یا آن نقاشی یا آن هر چیز دیگر میشود چیزی...
-
نرو به زیر کار و بار دلبران گران نرو نرو نرو به زیر کار و بار دلبران گران خزان شدی و سست و زرد از کران تا کران
پنجشنبه 1 اسفندماه سال 1392 10:52
دلت چه شد دلت چه شد به باد رفت تمام ایده ها و آرزو ز یاد رفت . . .
-
بیا ره توشه برداریم . . . قدم در راه بی فرجام بگذاریم
پنجشنبه 1 اسفندماه سال 1392 10:48
من اینجا بس دلم تنگ است و هر سازی که می بینم بد اهنگ است . . . بد آهنگ است
-
ماشین عروس
یکشنبه 27 بهمنماه سال 1392 13:45
میگه مگه شما نقاشی هر کجا که بشود نیستی؟ میگم چرا! میگه خوب ماشین ما رو نقاشی کن دیگه D:
-
کچل!!!
یکشنبه 27 بهمنماه سال 1392 10:30
دیروز با چیله و مادرش رفته بودیم دکتر و به سبب عادت دیرینه ی اطبا مبنی بر کاشتن مراجعین بخت برگشته در مدت های طولانی، دست کم یک ساعت و اندی را آنجا در اتاق انتظار مطب جلوس اجلال نموده و از بیکاری با خواهر خانم به چرت و پرت گفتن افتاده بودیم! خلاصه آن وسط حرف از کچل ها شد که بنده با شور و حرارت نظرات مشعشع و تابان خود...
-
happy valentine!!!
شنبه 26 بهمنماه سال 1392 08:30
1- روی گونه ام یه تب خال زده بود که حالا خوب شده، ردی کمرنگی روی صورتم مونده، عین یه قلبه کوچولو 2- دیورز خون دماغ شدم، یه قطره درشت چکید روی تاپ سفیدم، عین یه قلب کوچولو 3- پای گلدون یه سنگ پیدا کردم، عین یه قلب کوچولو یه بسته ویفر شکلاتی خوشگل خریدم و بین همه همکارای واحد پخش کردم، به نظرم به اندازه کافی برای...
-
یک گزارش مبسوط . . .
پنجشنبه 24 بهمنماه سال 1392 11:49
آقای خدا خواستم یادتان بیاورم . . . آن گونه های نم دار را! و ان ریمل هایی که همه جا را سیاه کرده بود خواستم آخرین اخبار از بالشت خیسی سرخابی را به اطلاعتان برسانم آقای خدا خواستم گزارش اخرین شوره های گوشه ی چشم و آخرین گونه های سوخته را به اطلاعتان برسانم این روزهای بیخودی که می خواهد یک بهار دیگر را شروع کند بدجوری...
-
اقلیت رو به انقراض
چهارشنبه 23 بهمنماه سال 1392 11:08
یک روز می بینی مثل گوره خر های دشت مغان شده ای یک گونه ی رو به انقراض مثل پلنگ مازندارن و روباه راه راه و شیر دشتستان که همه همسانانش ور افتاده اند یا کلا تغییر ماهیت داده اند و راه راهشان را پاک کرده اند و اینک در طویله ها کاه و یونجه سق می زنند و شده اند الاق مشتی مندلی! چیزی نمانده تا نسلت ور بیفتد و تمام بشوید...
-
عطر نرگس . . .
چهارشنبه 23 بهمنماه سال 1392 08:39
مهربانی تو در خانه ی من استشمام می شود
-
مثل پوست پیاز . . . مثل قاچ کردن هندونه
چهارشنبه 23 بهمنماه سال 1392 08:36
گاهی حس میکنم الان است که قررررچی صدا کند و بترکد دلم
-
شیرین ترین
دوشنبه 21 بهمنماه سال 1392 10:27
این دخترک در خانه ام می چرخد و یه هر جه دلش بخواهد هم دست میزند شیشه های رنگ و قلم موهای نازک را وارسی میکند، شمع های تزیینی را روشن میکند و برای خودش تولد می گیرد، شمعدان های بلوری را بر میدارد. روی آستری کتاب های نفیس نقاشی میکشد، مداد رنگی های پلی کرم و حرفه ای ام را که به جانم بندند بر میدارد و نقاشی میکشد. حتا...
-
بعضیا
یکشنبه 20 بهمنماه سال 1392 11:43
بعضیا هستن الان یک روزه نیستن اما انگار یه ساله که ندیدی شون بعضیا هشتن یه ساله ندیدیشون اما انگار ک همین دیروز بود
-
کامنتر نوشت
یکشنبه 20 بهمنماه سال 1392 09:38
باورت میشه بعضی وقتا تو که برام مینویسی حس میکنم دلیل این نوشتن تو بودی؟ که بیای و برام جوابیه بزاری؟ بعد انتظار داری تایید کنم که همه بخونن جوابتو؟ نخیر فقط مال خودمه :) من خیلی هم کیف کردم از این انحصار طلبی در رفاقت شما! راستش را بخواهی پاره ای را که نه خیلی اوقات را را واله بوده ام که یکی بیاید یک همچین جمله ای...
-
کلک بلاگری
یکشنبه 20 بهمنماه سال 1392 09:06
مثل گربه ای که میره یه جا پی پی میکنه بعد روشو خاک میرییزه تا معلوم نشه وقتی یه پست نازک می نویسی (دقیقا اصطلاح مورد استفاده اش نازکه) روش چندتا پست دیگه می زارن تا معلوم نشه نازکیش . . .
-
سبد کالا
شنبه 19 بهمنماه سال 1392 15:41
یادم میاد آخرای تابستون که میشد مردم الو خشکه ها و برگه های زردآلو و البالو خشکه رو میدادن جاش برنج می گرفتن
-
چیله
شنبه 19 بهمنماه سال 1392 15:14
به چیله میگم میای پیش خاله؟ خاله تنها نباشـــــــم! رو به مامانش میکنه میگه: مامان! باید برم سوپر مارکت یه دونه شوهر برای خاله بخرم! من: :/
-
گزارش کار- شنبه 19 بهمن
شنبه 19 بهمنماه سال 1392 15:06
عوض کردن تصویر بک گراند دسکتاپ
-
در احوالات یک قورتنده
شنبه 19 بهمنماه سال 1392 12:26
آب دماغم را می کشم بالا و قورت میدهم بغض های فرو خورده را حبس میکنم و قورت می دهم حرف های مگو را قورت میدهم همه ی روزهای پی ام اسی را قورت می دهم همه دل خواسته هایم را قورت می دهم غذای بدمزه ی شرکت را قورت می دهم گاهی هم گرسنگی را قورت می دهم اعتراض هایم را قورت میدهم وقتی در ترافیک برفی میدان ونک سوار اتوبوس میشوم و...
-
خدایا میشه یکم دیگه برف بیاد؟
چهارشنبه 16 بهمنماه سال 1392 22:22
هنوز کسی خبر نداره که علت موج شدید برف و سرمای این چند روزه اون کلاه و شال گردن خوشگله است که من هنوز از پوشیدنشون سیر نشده بودم!
-
از دیروز . . .
سهشنبه 15 بهمنماه سال 1392 10:48
از دیروز که بالاخره ترجمه ی کتابی که قراره بشه پایان نامه ی خواهر مهربان رو که رویای نازنین زحمتش رو کشیده و فرستاده رو دریافت کردم و میخواستم بگم ایمیل دوستشو بده تا براش فوروارد کنم و همه ی این تصمیمات و حرف ها رو دوره کردم و دستم رو از جیبم در آوردم تا گوشی رو زیپ بغلی کیفم وردارم تا بهش زنگ بزم و بگم که رویا ترجمه...
-
مخاطب خاص نوشت
شنبه 12 بهمنماه سال 1392 15:06
؛)
-
تمیز تمیز
شنبه 12 بهمنماه سال 1392 14:40
وقتی همه کامنت های خصوصی و عمومی رو جواب میدم وقتی همه کامنت هاییی که قراره نمایش داده نشه رو حذف می کنم وقتی صندوق نظرات خالیه و نظرات خصوصی قرمز نیست حس میکنم خونه رو تمیر کردم و گرد گیری کردم و همه چی برق میزنه الانم همون حسو دارم :))
-
قاصد سبز بهار
جمعه 11 بهمنماه سال 1392 11:42
شما نمی دانید آدم هایی که تنها زندگی میکنند سال تا سال زنگ درشان ب صدا در نمی آید امروز غمگنامه جارو برقی میکشیدیم زنگ در ب صدا درآمد کی میتوانست باشد!؟ یک مریم پشت در بود که با من کار داشت برایم نمونه های رنگی که قرار بود نقاشی کنم آورده بود مهربان و شیرین بود دلم خواست ک بپرم بغلش کنم اما نکردم برایم دوتا شکلات...
-
خوابم نمیبرد
جمعه 11 بهمنماه سال 1392 11:16
در میانه های خواب آنجا که از نیمه شب خیلی گذشته و تا روشن شدن خیلی مانده، جایی در اعماق شب خواب زده چشم هایم باز باز است همینقدر هوشیاری دارم که تاریک تاریک است وهم تنهایی میگیردم هول می افتد به جانم هیچ کس نیست تنهای تنها و عمق تنهایی تا ته دنیا پیش میرود و دلم نمیخواهد که باورش کنم باور کنم که تنهایی را و آن سوتر...
-
برف
چهارشنبه 9 بهمنماه سال 1392 08:47
همه برف های این زمستان روی شال های من بارید . . . +
-
وقتی بلد نیستم جواب پرروها رو بدم
دوشنبه 7 بهمنماه سال 1392 09:28
یک شماره ای در میان لیست شماره هایم دارم که به اسم خائن سیوش کرده ام، برایش هم این عکس را گذاشته ام که حقا مناسب احوالاتش است هم به سبب علایق شخصی ای که جنابشان با این فقره ی بی ریشه داشت و هم به سبب شدت عشق و علاقه ی شخصی ای که اینجانب به علل کاملا شخصی با صاحب اصلی عکس دارم چندوقت پیش که بعد از مدت ها دیدم یک ادمی...