پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

قبل تر اسم وبلاگم مارگزیده بود و قبل ترش فولان و بهمان و اینا . . . اره من همون پروانه هستم
پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

قبل تر اسم وبلاگم مارگزیده بود و قبل ترش فولان و بهمان و اینا . . . اره من همون پروانه هستم

سرده

جایی میان قلبم،  چیزی فاسد و بویناک شده است،  چیزی کپک زده،  تاریخش گذشته یا هرچیز دیگری،  فقط میدانم در وجودم،  چیزی مرده است و سرمای این مردار، دارد مرا می کشد. سرمایی که انگار انتها ندارد و به عمق تاریخ وارد پرسپکیتوی بی انتها می شود و تا انتهای چاله ای که از آن سبب رخ داده است هزاران فرسخ راه است و آنقدری هم دور هست که خیال اینکه بلند شوم،  بروم آن ژاکت صورتی که مهری برایم از ترکیه آورده بود را بپوشم و چراغ قوه ای که درروی کانتر گذاشته ایم تا چاره ی تاریکی در وقت و بی وقت بی برقی هایمان باشد را بردارم و ببینم کجا،  کدام در،  لای کدام پنجره،  از کدام درز و سوراخ و شکاف باز مانده ای اینچنین سوز می آید و چاره اش کنم. 

بروم و ببینم کجا کدام پرنده، کدام مرغ،  کدام آبشار، کدام صحرای سوزان و کدام جنگلی مرده است؟  شبیه وقتی سیب زمینی یا پیاز در سبد چوبی بغل اشپزخانه میگنددو بوی تعفن همه جا را برمیدارد و تا بفهنی منشع بو کجاست،  مدت ها سرگردانی که چرا بو می آید و از کجا می آید... 

عمیقا سردم است

سه تا پیراهن و دو تا شلوار و کلاه و شال گردن و جوراب بلند پوشیده ام اما هنوز سردم است و پی در پی لیوان آب داغ کنارم میگزارم و تا سرد نشده سر میکشم و چند ثانیه ای، گرما دلم را پرمیکند،  شبیه داستان دخترک کبریت فروش اندرسون که با روشن کردن هر کبریت چند ثانیه غرق رویای شیرین میشد و با تمام شدن شعله ی کبریت ها رویا نیز، ازهم دریده میشد و البته که من  امید دارم سرگذشتم شببه دخترک داستان نشود که کبریت ها تمام شد، و دخترک را صبح در حالی که یخ زده بودپیدا کردند...