ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
سلام آقای خدا
آمدم گزارش هفته را بدهم گفتم خیلی ناجوانمرادنه است که حال های بدم را غر بزنم خوب هایش را لالمانی بگیرم
آقای خدا خواستم بگویم من میدانم که حواستان هست و هوایم را دارید و گه گداری و گاهی هم زیاد زیاد نشانه و رنگ و کبوتر و عشق و شکلات می فرستید
من رسولان شما را خوب می شناسم
دیشب که غصه ام شده بود و دلم مثل نی های مرداب خشک شده بود و حسیرهایش داشت میترکید، حس کردم که آمدی و گونه ام را نوازش دادی و بو کردی و رفتی
آن وقت که حسرت زده نشسته بودم و به برنامه های آینده ی دوستی گوش میدادم که هیچ کدام از آن پلن ها برایم متصور هم نبود آمدی و برایم یک مشت کانفت شیرین توی کاسه ریختی و چای دم کردی و داغ داغ ریختی در لیوان هایی که رویش فقط قلب دارد و بس
آقای خدا آن وقت که مریم در زد من حس کردم تو پشت دری و تویی که در خانه ام را زده و پشت آیفون میگویی باز کن پرپری!
آن وقت که دوستم زنگ زد و دلش گرفته بود و من روسیاه نتوانستم که دوای دل گرفته اش بشوم هم تو بودی که یادم آوردی که دلی به بودنم وا میشود
آن وقت که با چیله قطار بازی میکردم و دور میز و تلویزون و گلدان ها می چرخیدم هم تو بودی که مستم کرده بودی
آقای خدا خواستم بگویم که راست است که تنهایی خیلی سخت است
اما من می دانم که این شکلی الان هستم بهترین حالتی است که ممکن است باشد که راضیم کند و کم کمک جا می افتد و میدانم جایی پشت یک دیوار شاید بهترین هایت را برایم پنهان کرده ای تا همه راه هایی را که باید بروم و برسم به آنجا ها که باید
آقای خدا خواستم بگویم حال من خوب است
گوشه ی چشمم گاهی از بودن شما نمناک میشود
خواستم بگویم بیشتر باشید
خواستم بدانید که من می بینم
نشانه ها را
رد گام هایت را
رسولانت را
این شیرین ترین و قشنگ ترین چیزی است که چشم هایم قد دیدنش باشند . . .
نشانه هایش
رد گام هایش
رسولانش، مستدام.
سایه شما هم مستدام
تنهایی خیلی سخته پروانه رنگی
میدونم که سخته
درک نشانه های حضور خدا ...
دلم یک نشانه می خواهد ..
نشانه بارانت باد
پروانا من هم یکی از آن رسولان هستم که می خواهم دعوتت کنم به یک نمایشگاه نقاشی خط بسیار زیبا
نمایشگاه نقاشی خط استادم در پل صدر به سمت الهیه خ شریفی منش
بقیه آدرسش را در این ,بلاگ ( اینجا کسی با خویش نیست ) به آدرس زیر ببین . نری از دسست رفته فوق العاده است کارها
delkhani.persianblog.com
تو که شاخ رسولایییییییییییییییی
آخی عزیز دل
امیدوارم دنیا به کامت باشه کوچولوووو
احساس کوچولییت کردم الان عسیسم
سلام
عالی بود..........
عزیزم خیلی قشنگ نوشتی خوش بحالت با این همه بصیرت
بصیرتم کجا بود مادر
سلام
ظهری که این نوشته رو میخوندم گریم گرفت
چقدر دلم هوای آغوش خدارو کرده
خدا هر بلاییم سرمون بیاره نابودمون نمیکنه
چون بنده هاشیم و دوستمون داره
دنیا همیشه یه جور نمی مونه...
چنین نماند چونین هم نخواهد ماند
من هم میدانم تنهایی زندگی کردنم بهترین حالت ممکنه برام اماگاهی دلم رم میکنه واشکام سیل میشه
ریسک نکن
اگه شرایط تنها زندگی کردن داری از دستش نده
عزیزمی
me too
خودت میدونی چقدربرام عزیزی.
آفرین آقای خدا همیشه از همین کارهای خوب بکن چیزی از هیچ جای دنیا کم نمیشه اگه شما انقدر آقای باشین
من قول می دم
عالی بود کامنتت عزیزم
سلام خیلی قشنگ نوشتی، اشکم دراومد؛ خدای مهربون پشت و پناهث
دیشب خوابتو دیدم پروانه
چیزیش یادم نمیاد ولی یادمه که تو خونه ات بودم و یه لاک خوشگل تو وسایلت دیدم و ازت اجازه گرفتم به ناخونهام بزنم، حس خوبی بود
بارالها ! شما یه روزهایی حوصله داری ؛ حماسه می آفرینی , یه
انسانهایی
رو آفریدی توی امریکا, سواحل کالیفرنیای جنوبی ؛ در خانواده ای به
غایت مرفه ؛
قد ۲ متر ؛ چشم آبی ؛ پوست برنزه ؛ هیکل ردیف ؛ تفریحش سرفینگه ؛
پیانو و
گیتار و ویالونم میزنه ؛ ۵ تا زبان حرف میزنه ! کلاً بزرگترین هیجان
زندگیش
سورپرایز پارتی هایی بوده که براش گرفتن … و در آرامش مطلق
یه
روز دیگه حوصله نداشتی … همینجور با گِل اضافیا , یه قبیله آدم بیچاره رو
ساختی
, ریختی تو یه کشوری , وسط خاور میانه … این وضع اینترنتشونه ! اون
وضع
تفریحشونه … وسط یه جنگ به دنیا اومدن … در حین جنگ داخلی بزرگ شدن
… ایشالا
دوباره جنگ میشه , تو جنگ دومیه حتماً میمیرن و راحت میشن … حوصله نداری نساز نساز
نساز دیگه
خوب منور کامنتمو نگفتم .من هم تنها زندگی میکنم و میدونم این بهترین حالته برام اما گاهی....
همون دیگه . . .
گاهی
چه صمیمانه برای اقا خدا نوشتی..........منم دقیقتر شدم ..اره ...درسته ردگامهاش دیده می شه ..مرسی خداااااااااااااااااا...پسرکم سالهاس خدارا اقایی میدونه که اسمش کریمه....وقتی همه میگن خدا کریمه ..طفلی پسرک برداشت نهایی ش این بوده..همیشه ی همیشه سایه خدا روسرت باشه ودستت تو دست خدا....راستی اینم بگم دختری که دستش ازمادر کوتاه میشه برای همیشه خدارا بدست میاره..بهترین مادر دنیا....اینو تو زندگیم بارها عینا دیدم.
کریم آقا می تونه مادری هم کنه . . . گاهی سرساعت بیدارم می کنه
برام قاصدک میاره دلم تنگ نباشه . . .
مهربونه
اما گاهی . . .