پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

قبل تر اسم وبلاگم مارگزیده بود و قبل ترش فولان و بهمان و اینا . . . اره من همون پروانه هستم
پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

قبل تر اسم وبلاگم مارگزیده بود و قبل ترش فولان و بهمان و اینا . . . اره من همون پروانه هستم

یک گزارش مبسوط 2


سلام آقای خدا

آمدم گزارش هفته را بدهم گفتم خیلی ناجوانمرادنه است که حال های بدم را غر بزنم خوب هایش را لالمانی بگیرم

آقای خدا خواستم بگویم من میدانم که حواستان هست و هوایم را دارید و گه گداری و گاهی هم زیاد زیاد نشانه و رنگ و کبوتر و عشق و شکلات می فرستید

من رسولان شما را خوب می شناسم 

دیشب که غصه ام شده بود و دلم مثل نی های مرداب خشک شده بود و حسیرهایش داشت میترکید، حس کردم که آمدی و گونه ام را نوازش دادی و بو کردی و رفتی

آن وقت که حسرت زده نشسته بودم و به برنامه های آینده ی دوستی گوش میدادم که هیچ کدام از آن پلن ها برایم متصور هم نبود آمدی و برایم یک مشت کانفت شیرین توی کاسه ریختی و چای دم کردی و داغ داغ ریختی در لیوان هایی که رویش فقط قلب دارد و بس

آقای خدا آن وقت که مریم در زد من حس کردم تو پشت دری و تویی که در خانه ام را زده و پشت آیفون میگویی باز کن پرپری!

آن وقت که دوستم زنگ زد و دلش گرفته بود و من روسیاه نتوانستم که دوای دل گرفته اش بشوم هم تو بودی که یادم آوردی که دلی به بودنم وا میشود

آن وقت که با چیله قطار بازی میکردم و دور میز و تلویزون و گلدان ها می چرخیدم هم تو بودی که مستم کرده بودی

آقای خدا خواستم بگویم که راست است که تنهایی خیلی سخت است

اما من می دانم که این شکلی الان هستم بهترین حالتی است که ممکن است باشد که راضیم کند و کم کمک جا می افتد و میدانم جایی پشت یک دیوار شاید بهترین هایت را برایم پنهان کرده ای تا همه راه هایی را که باید بروم و برسم به آنجا ها که باید 

آقای خدا خواستم بگویم حال من خوب است

گوشه ی چشمم گاهی از بودن شما نمناک میشود

خواستم بگویم بیشتر باشید

خواستم بدانید که من می بینم

نشانه ها را

رد گام هایت را 

رسولانت را

این شیرین ترین و قشنگ ترین چیزی است که چشم هایم قد دیدنش باشند . . .



نظرات 20 + ارسال نظر
آفرین شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 10:31

25 شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 11:43

نشانه هایش
رد گام هایش
رسولانش، مستدام.

سایه شما هم مستدام

سارا شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 11:44 http://aramsara88.persianblog.ir/

تنهایی خیلی سخته پروانه رنگی
میدونم که سخته

ابان شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 11:52 http://abanam.blogfa.com/

درک نشانه های حضور خدا ...
دلم یک نشانه می خواهد ..

نشانه بارانت باد

مخمور شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 12:09 http://masti0mastoori.blogfa.com

پروانا من هم یکی از آن رسولان هستم که می خواهم دعوتت کنم به یک نمایشگاه نقاشی خط بسیار زیبا
نمایشگاه نقاشی خط استادم در پل صدر به سمت الهیه خ شریفی منش
بقیه آدرسش را در این ,بلاگ ( اینجا کسی با خویش نیست ) به آدرس زیر ببین . نری از دسست رفته فوق العاده است کارها
delkhani.persianblog.com

تو که شاخ رسولایییییییییییییییی

مامان زری شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 12:29 http://www.faraziba.niniweblog.com

آخی عزیز دل
امیدوارم دنیا به کامت باشه کوچولوووو

احساس کوچولییت کردم الان عسیسم

عارفه شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 12:47

سلام
عالی بود..........

پنج دقیقه تا آشنایی شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 13:20 http://5time.blogfa.com/

عزیزم خیلی قشنگ نوشتی خوش بحالت با این همه بصیرت


بصیرتم کجا بود مادر

پسرک شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 19:01

سلام
ظهری که این نوشته رو میخوندم گریم گرفت
چقدر دلم هوای آغوش خدارو کرده
خدا هر بلاییم سرمون بیاره نابودمون نمیکنه
چون بنده هاشیم و دوستمون داره

ویولا شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 19:16 http://sadafy.persianblog.ir

چه خوب که میبینیش و می دونی می بیندت عزیزم ♥
دنیا همیشه یه جور نمی مونه...

چنین نماند چونین هم نخواهد ماند

سارا شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 19:22 http://zholiet87.blogfa.com/

من هم میدانم تنهایی زندگی کردنم بهترین حالت ممکنه برام اماگاهی دلم رم میکنه واشکام سیل میشه

ریسک نکن
اگه شرایط تنها زندگی کردن داری از دستش نده

م شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 19:34

عزیزمی

me too

مهری شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 21:03

خودت میدونی چقدربرام عزیزی.

نوشا یکشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 03:12

آفرین آقای خدا همیشه از همین کارهای خوب بکن چیزی از هیچ جای دنیا کم نمیشه اگه شما انقدر آقای باشین من قول می دم


عالی بود کامنتت عزیزم

مهدیه از کرمان یکشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 07:36

سلام خیلی قشنگ نوشتی، اشکم دراومد؛ خدای مهربون پشت و پناهث

آلبالو یکشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 09:41

دیشب خوابتو دیدم پروانه
چیزیش یادم نمیاد ولی یادمه که تو خونه ات بودم و یه لاک خوشگل تو وسایلت دیدم و ازت اجازه گرفتم به ناخونهام بزنم، حس خوبی بود

راشنو یکشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 13:56 http://http://rashno1373.blogfa.com/

بارالها ! شما یه روزهایی حوصله داری ؛ حماسه می آفرینی , یه
انسانهایی
رو آفریدی توی امریکا, سواحل کالیفرنیای جنوبی ؛ در خانواده ای به
غایت مرفه ؛
قد ۲ متر ؛ چشم آبی ؛ پوست برنزه ؛ هیکل ردیف ؛ تفریحش سرفینگه ؛
پیانو و
گیتار و ویالونم میزنه ؛ ۵ تا زبان حرف میزنه ! کلاً بزرگترین هیجان
زندگیش
سورپرایز پارتی هایی بوده که براش گرفتن … و در آرامش مطلق

یه
روز دیگه حوصله نداشتی … همینجور با گِل اضافیا , یه قبیله آدم بیچاره رو
ساختی
, ریختی تو یه کشوری , وسط خاور میانه … این وضع اینترنتشونه ! اون
وضع
تفریحشونه … وسط یه جنگ به دنیا اومدن … در حین جنگ داخلی بزرگ شدن
… ایشالا
دوباره جنگ میشه , تو جنگ دومیه حتماً میمیرن و راحت میشن … حوصله نداری نساز نساز
نساز دیگه

سارا یکشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 16:09 http://zholiet87.blogfa.com/

خوب منور کامنتمو نگفتم .من هم تنها زندگی میکنم و میدونم این بهترین حالته برام اما گاهی....

همون دیگه . . .
گاهی

دلربا دوشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 09:40

چه صمیمانه برای اقا خدا نوشتی..........منم دقیقتر شدم ..اره ...درسته ردگامهاش دیده می شه ..مرسی خداااااااااااااااااا...پسرکم سالهاس خدارا اقایی میدونه که اسمش کریمه....وقتی همه میگن خدا کریمه ..طفلی پسرک برداشت نهایی ش این بوده..همیشه ی همیشه سایه خدا روسرت باشه ودستت تو دست خدا....راستی اینم بگم دختری که دستش ازمادر کوتاه میشه برای همیشه خدارا بدست میاره..بهترین مادر دنیا....اینو تو زندگیم بارها عینا دیدم.

کریم آقا می تونه مادری هم کنه . . . گاهی سرساعت بیدارم می کنه
برام قاصدک میاره دلم تنگ نباشه . . .
مهربونه
اما گاهی . . .

آبینه سه‌شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 17:29 http://minoo1382.blogfa.com

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد