پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

پاپیون به فرانسه (le papillon)، به معنی پروانه است و فرانسه مهد هنر و اندیشه و من عاشق این هر دو هستم!
پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

پاپیون به فرانسه (le papillon)، به معنی پروانه است و فرانسه مهد هنر و اندیشه و من عاشق این هر دو هستم!

در باب ثبت ازدواج

حس عجیبی دارم، چیزی که شبیه ترس و امید و شادی است اما هیچ کدام از این ها نیست. دیروزها رابطه مان را ثبت کردیم و جشن مختصری با پذیرایی شام برگزار کردیم و عجیب که حسم به رابطه ام عوض شده است انگار که چیزی در آن عوض شده است که نمی دانم چیست. یه طور دیگری شده است که نمی توانم دقیقا توصیف ش کنم. مامان مینوی مهربانم دیروز میگفت صبح بعد از مراسم تان که ار خواب بیدار شده ام با تعجب حس کرده ام که چقدر خیالم از جانب شما راحت تر شده و با خودش گفته خوب با هم هستند و خیالش راحت شده.

ما تقریبا سه سال است که با هم زندگی کرده ایم و بیشتر لحظه هایش را با هم سپری کرده ایم و خواسته ایم که ادامه بدهیم و کنار هم بمانیم، گاهی همدیگر را شاد و گاهی هم را آزرده ایم. اما حالا با ثبت ازدواج مان انگار همه چیز جدی شده است و شکل دیگری از رابطه را تجربه می کنیم.

خیال میکردم کهنه ی درک رابطه و حداقل ازدواج باشم اما راستش هیچ کهنه نیست و بلکم تازگی هایی دارد که خیال میکنم برای درک شان به مشقت هایی هم بربخورم که البته از جذابیت های دنیاهای ناشناخته است.

ازدواج شبیه امضای خونین مافیا است که وقتی داخلش می شوی با اختیار خودت است اما بعد آنچه بر تو خواهد گذشت بسیار خارج از کنترل است که تنها با وفاداری و جانب داری ای شبیه عضوی از یک خانواده ی مافیایی بودن توجیه پذیر است. چیزی شبیه ثبت شدن نامت در شجره نامه ی خانوادگی ای که هر کدام شان قرار است هزاران صفحه داستان را زندگی کنند

عروس خانوم که صدایم می کنند خنده ام می گیرد و نشنیده می گیرم اما لباسم را و دسته گلم را و قاب شیرینی های یزدی چیده شده برای مراسم مان را می بینم و حس میکنم که چقدر حس و حال و دنیای آدم فرق میکند و سرخوشانه به اموراتم می رسم 

ازدواج دوم یک شکل دیگر است. آدم میداند قرار است چه چیزی را تجربه کند و واقعیتی که در جریان است را درک میکند و لذت میبرد.

چیزی شبیه درک تجربه ای خاص وقتی موقعیت تجربه ی آن را از دست داده باشی و دلت بخواهد زمان به عقب برگردد تا چیز هایی را در آن ببینی و ادراک کنی که از وجودشان خبر نداشته ای.

شادی و لبخند و سرخوشی آدم های اطرافم جذاب ترین و شیرین ترین تجربه ای بود که می توانستم دوباره لمس کنم و چقدر که شیرین بود و چقدر هم چسبید