پاپیون به معنی پروانه

قبل تر اسم وبلاگم مارگزیده بود و قبل ترش فولان و بهمان و اینا . . . اره من همون پروانه هستم

پاپیون به معنی پروانه

قبل تر اسم وبلاگم مارگزیده بود و قبل ترش فولان و بهمان و اینا . . . اره من همون پروانه هستم

شرح یک کلاهبرداری - خلاصه ۱

این سایت یک کلاهبردار است

/www.lilypadglobal.com/

lilypad

lilypadglobal

لی لی پد گلوبال

لی لی پد

به تفصیل شرح خواهم داد که چطور کلاهبرداری می‌کنند اما اینجا مینویسم تا اگر کسی مثل من دارد دنبال منبعی می‌گردد که بداند این سایت قابل اعتماد هست یا نه، امیدوارم اینجا را پیدا کند و از دست رفتن سرمایه اش جلوگیری کند

اتفاقی که برای من نیفتاد و مبلغی بالغ بر ده هزار دلار را در این سایت از دست دادم ….

این سایت بر پایه ی … مینویسم به زودی 

طعم تلخ بازنده بودن _ مخمصه ۲

فردا صبح ساعت ده بلاخره معلوم میشود که من بازنده ی بزرگ هستم و یا یک برنده ی خوش شانس. 

از همین ساعت اعلام میکنم که واقعیت این است که خیلی احتمال دارد که سرمایه ی بزرگی را به باد داده باشم اما واقعیت این است که به پهنای بزرگترین آزاد راه های دنیا،  کش آمدم و قلبم قدر سنگین تر ناقوس های جهان تند و تند و سنگین کوبیده است،  قدر بزرگترین بازنده ی دنیا توبیخ شنیده ام(از خودم)  و قدر ساده لوح ترین آدم دنیا ریشخند شده ام. 

خواستم بنویسم بهای بازنده بودن،  بهای بسیار ناجوانمردانه ای است،  تجربه ای که از گذر این رهگذر در جانت می نشیند به سان یک شات الکل است که قدر هزار لیتر تلخی ناپایان به جانت می ریزد،  شکست تلخ ترین تجربه ی ادمی است،  شکست،  دورترین و نامهربان ترین درکی است که آدم می تواند آن را به دست بیاورد 

نوشتن از شکست،  مثل نوشتن از سوگ است،  همان قدر تلخ و گزنده که ادم دلش نمیخواهد جزئیات را به یاد بیاورد و یا بنویسد که چه بر سرش گذشته است اما من قول می دهم اگر واقعا آوار این شکست بر سرم فرو ریخت جزییات آن را تا حدودی بنویسم تا حداقل بتوانم جلوی شکست ادم های دیگر را بگیرم. 

می نویسم تا اگر کسی سرچ کرد چیزی بیاید برای ورشکست نبودن. 

بازندگی طعم گس و تلخی دارد که باید یکسره پنهانش کنی،  باید ندید بگیریش،  باید فراموشش کنی،  باید از کنارش بگذری...  



همسایه طبقه بالا

دختر همسایه ی طبقه بالایی از کانادا آمده،  مثل شعله ای که در آتشدان (میخواستم بنویسم مجوز ترسیدم به مشقت نویسی محکوم شوم) افتاده باشد، زندگی و نور و حرارت در خانه شان جریان پیدا کرده است.

هرشب صدای رقص و بشکن و آواز می آید و صدای خنده بالاست…

سالها در این خانه زن مسن همراه پرستارش زندگی می کردند و حالا قدر همه ی روزهای سکوت، سرصدا می کنند و من ناخودآگاه هی زیر لب میگویم الهی که همیشه از خانه تان صدای خنده بیاید همیشه…