-
کارمند شده ام انگار . . .
شنبه 5 بهمنماه سال 1392 16:21
مدت زمان زیادی از وقتی که خواستم همه را درک کنم گذشته است از روزی که خواستم همه را با هر مختصات و مشخصاتی قبول کنم و باور کنم و راضی نگه دارم، طوری باشم که هیچ گیر کوفتی ای نشود که شدنی بشود یک بلاگر رام مثل بره آن چونان که رای صادر کند و صور عام به کار ببرد آسته برود و آسته بیایید که مورد اصابت شاخ های آخته ی جماعتی...
-
امان از آن پای لنگ
شنبه 5 بهمنماه سال 1392 12:31
یکی باشد که این آهنگ را برایت بفرستد + بعد بگوید که سه سال است شده ای خواب و بیداریش بعد بگوید هزار شب در خوابش رفته ای آن وقت تو هرچقدر فکر کنی نتوانی منهای شش سال تفاوت سنی را هضم کنی آن وقت میگویی کاش میشد بعد باید یک طوری باشی که انگار هیچ وقت اینها را نشنیده ای . . .
-
طلب من از دنیا
پنجشنبه 3 بهمنماه سال 1392 11:21
سگ شده ام پاچه نمیگیرم اما تا مرز فریاد زدن سه ثانیه فاصله دارم در روح همه مجاوران و محفوظات لنگه دمپایی و هسته ی هلو حواله کرده ام دوباره سرماخورده ام و وقتی مدیر سابق علت سرماخوردگی های پی در پی ام را خوابیدن تنهایی تشخیص داد هم نفهمیدم چه تیکه ی تمیزی انداخته و درست همان وقت دیگر سگ نبودم و مثل بز اخفش به ادامه ی...
-
(Parvaneh (Butterfly
پنجشنبه 3 بهمنماه سال 1392 10:46
I lie on my blue sheet so blue Wait for sunrise and wait it brings Wait for tomorrows I look to find So tired sleep rest in peace Let the wind fulfil your dreams Let the sea heal your wounds Tell the trees secrets so deep In a kaftan of leaves I float Sunrise bought me the peace I sought I fly with no form to tie me...
-
نفس بچه های تهران بند آمد
پنجشنبه 3 بهمنماه سال 1392 08:46
سلام پروانه جون میدونم که وبلاگت خواننده های زیادی داره و حتما خودتم دوستای زیادی داری یه خواهشی ازت داشتم روز جمعه 4 بهمن ساعت 11 صبح در محل در شمالی پارک پردیسان مادرای نگران برای سلامتی بچه هاشون در اعتراض به آلودگی هوا جمع میشن. این اعتراض اصلا سیاسی نیست اگه ممکنه این مطلبو تو وبلاگت و هرجای دیگه که خواستی اطلاع...
-
نامهربان من کو؟
سهشنبه 1 بهمنماه سال 1392 08:34
یه قسمتایی از زندگی هست که دیگه همیشه چند تایی ژلوفن تو کیفت داری انگاری که آماده ای یا عادت کرده باشی به درد به تسکینش . . .
-
یک موبایل ناقابل
شنبه 28 دیماه سال 1392 13:45
فقط تو دنیا یه نفر هست که وقتی باشد، خیالش راحت است اگر باطری موبایلش خراب هم که باشد خاموش هم که باشد فقط یه نفر تو دنیا ست که اگه هزار تا مسیج هم برسد از جایش نمیپرد که گوشی را چک کند یکی که وقتی هست که نگران نیست که جواب نده یا دیر جواب بده فقط یه نفر... که وقتی باشه موبایلش میشه یه وسیله ناقابل
-
کودک این خانه ام. . .
جمعه 27 دیماه سال 1392 02:50
نه در پرپفایل وایبر بابا هستم نه کاور وی چت مامان نه در پست های بابا نه در عکس های پیج مامان نه در استاتوس های فیس بوک بابا نه روی صفحه مامان کودک این خانه ام من، شیرین و مظلوم و ریز نقش یاد گرفته ام که مزاحم بابا نشوم وقتی خسته و کوفته از سرکار می آید و سرش تو چت گوشی اش است یاد گرفته ام که مزاحم مادرم نشوم وقتی...
-
وقتی بالاخره حوصله عکس گرفتنم میاد
پنجشنبه 26 دیماه سال 1392 11:28
+ و +
-
یک مکالمه ی کاملا مردانه
چهارشنبه 25 دیماه سال 1392 15:33
آقای فولانی: . . . آقای بهمانی: . . . آقای فولانی : لـــــــــــــــــــــــــــــــوس! صدای کف و سوت حضار
-
نهضت خلا
چهارشنبه 25 دیماه سال 1392 08:27
از آنجا که طبقه ی اول که واحد ما در آن مستقر است بر خلاف سایر طبقات تنها مجهز به یک باب توالت فرد اعلا آن هم از نوع سنتی و جادارش است و از آنجا که هفده نفر در همین طبقه مشغول به کارند و اگر سرانه ی مهندسی ساختمان برای ساخت سرویس بهداشتی برای تعداد افراد را در نظر بگیری برای هر شش هفت نفر یک سرویس لازم است در پی چاره...
-
جیب های یک مادر
دوشنبه 23 دیماه سال 1392 10:16
تو همه سوراخ سمبه های کیفش پول پیدا میشد وقتی که فکر میکردی پول نداری قد خریدت پول تا کرده زیر عکس و تو جیب و لای درز پیدا میکرد زیر فرش ها فطریه و صدقه و فدیه بود تو کاسه ی بزرگ سفالی همیشه قد خرید چند تا نون پول بود و روی یخچال سکه های پول خورد در جیب لباس ها زیاد میشد که پول باشد مادرها برکت دارند مثل گندم یک دانه...
-
آلبالو
یکشنبه 22 دیماه سال 1392 08:13
تو شیرین ترین آلبالویی هستی که در کامم مزه کرده . . . برای تو و دانه ی ریز معلق در شکمت من به اندازه ی یک دنیا شاد شدم و هر لحظه شادتر میشوم از تکرار خاطره ی بودنش و به اندازه تمام وجودم و حتا همه کنج های خاک گرفته ی قلبم برایتان ارزوی سعادت میکنم
-
غار آشنا سراغ ندارین؟
شنبه 21 دیماه سال 1392 21:08
به یه جایی از زمستون رسیدم که کاملا حس خرسایی که سه ماه سرما رو تنهایی تو غار میخوابن برام قابل درک و ملموسه....
-
به رنگ افق
جمعه 20 دیماه سال 1392 12:56
اگر جزو اهل هنر هستید و گه گداری خریدن ادوات رنگ و نقاشی سرگرمی تان است افق را از دست ندهید یک فروشگاه بسیار وسیع با بینهایت تنوع و گوناگونی کعهنو شهروند باشد با این تفاوت که همه غرفه ها و قفسه ها ابزارآلات هنری می فروشند دیروز که لای قفسه ها می چرخیدم فهمیدم که حاضرم کل ماه را کار کنم تا همه حقوقش را اینجا خرج کنم...
-
پنج کشته و چند زخمی
پنجشنبه 19 دیماه سال 1392 11:49
و ده نمکی همچنان حادثه ساز است . . .
-
ترور در سوپر مارکت
پنجشنبه 19 دیماه سال 1392 10:36
با بچه های گرافیست شرکت شرط بستنی گذاشتیم و من باختم صبح که رفته ام از سوپری بغل شرکت بستنی بگیرم، آقای فروشنده با کلی حرارت مشغول تماشای تلویزون است و با اشتیاق می پرسد فلانی را که می شناسی میگویم نــــــــــــــــــه! ناامید نمیشود و ادامه می دهد که آوای باران دیگه مثل بز نگاهش میکنم، سریـــــــــــاله؟ کم مانده بود...
-
جن های ماست خور خونه مـــــــــــا
چهارشنبه 18 دیماه سال 1392 14:28
نکه عادت نکرده باشم ها ، تو دهنم نمیچرخد ضمیر وحده به کار ببرم برای خانه! میگویم خونه، ماست و . . . نداریـــــــــــــــــــــــم!!! باید برم بخرم میگه تو و جن های خونتون دیگه؟ میگم اره یه چندتایی هستن! میگه همه هم شون ماست خورن؟ من: :/
-
گوانتانامو
چهارشنبه 18 دیماه سال 1392 14:28
یه قانونی هست که میگه به ما که رسید وارسید! حالا بعد از گذشت دو سه ماه از آمدن من به دفتر جدید شاهد سیل تغییرات و تحولات گوناگون و ناخوشایند هستم که هرروز فشار و خفقان بیشتری را تولید میکند! تلفن قطع است، نه می توانی زنگ بزنی و نه هم کسی می تواند زنگ بزند ایمیل و جیمیل و سایر سایت های این چنینی فیلتر شده یو اس پی های...
-
فاصله
چهارشنبه 18 دیماه سال 1392 08:17
هر روز فاصله ی سریال هایی که تلویزون پخش میکند با سلیقه مردم بیشتر میشود، سریال های جدید که همگی کعنهو معجون مورد نیاز برای شهروند مورد نیاز است شاهگوش و شوخی کردم باید وارد شبکه پخش خانگی بشوند . . . آن وقت سریال هایی پخش میشود که دیدن یک قسمتش صبر ایوب می خواهد . . . یادتونه اون قدیما از روی کارای همین آدما ژانر می...
-
معلم ادبیات
سهشنبه 17 دیماه سال 1392 10:27
دیروز معلم ادبیان دبستان راهنمایی مونو تو اتوبوس دیدم خانم اکبری من سراغ معلما رو میگرفتم و اون سراغ همکلاسی هامو من هی میگفتم اره اونم ازدواج کرده ... اونم هی مگفت اره اون بنده خدا هم فوت کرد ...
-
بزک نمیر بهار میاد
سهشنبه 17 دیماه سال 1392 08:42
یه چیزی توی جون ادما هست که مثل مغز استخون تو ته ته جونشونه و باعث میشه بدنشون گرم باشه و انرژی داشته باشن و جون تو همه ی بدنشون وول بزنه حالا من حس میکنم تو این زمستون بی انتها اون قسمتی که بهش اشاره کردم داره تموم میشه داره میرسه به تهش وقتی ساعت هفت و نیم صبح هنوز هوا هنوز تاریک است وقتی پنج غروب هوا رو به تاریکی...
-
من برق میشم میرم تو چشمات . . .
دوشنبه 16 دیماه سال 1392 07:47
پیش درآمد مشکلم بخت بد و تلخی ایام نیست! مشکلم پوشوندن پینه دستام نیست! مشکلم نون نیست, آب نیست, برق نیست مشکلم شکستن طلسم تنهاییست عاشقونه است, یک روزی هم حل میشه یا که از بارش زانوی من خم میشه!.. زنهااااار.. زنهار.. که من باد میشم میرم توو موهات.. حرف میشم میرم توو گوشات... فکر میشم میرم توو کلت... من بنز میشم میرم...
-
شرم
یکشنبه 15 دیماه سال 1392 14:48
غربت یعنی یک همچین کسانی مدح تو را بگویند . . . 1+ و 2 +
-
ده سال پیش در چنین روزی
یکشنبه 15 دیماه سال 1392 08:24
ده سال پیش ، یعنی در چهاردهم دی ماه 1382 وقتی که پروانه دانشجوی ترم اول گرافیک از دانشگاه هنر و معماری بود، وقتی یک پوشه ی بزرگ از کارهای آنالیز طراحی اش را زیر بغل زده و داشت میرفت که سر کلاس زبان پیش شرکت کند دل از جوان یکلا قبایی برد که بعدتر ها به واسطه ی اعتقاداتش با همین فقره ی بی وجود سر سفره ی عقد هم نشست...
-
وقتی فرندز تمام میشود
شنبه 14 دیماه سال 1392 09:18
یک مصیبتی وجود دارد به اسم تمام شدن فرندز یعنی یک مصیبتی مثل مصیبت گرسنه ماندن و ریختن سقف و پنچر شدن چهار چرخ در فقدان زاپاس وقتی که از سرکار خسته می آیی خانه و ماگ بزرگ قلب قلب ات را پر از چای گرم و نبات و عرق نعنا میکنی و روی کاناپه ی بزرگ بنفش روی کوسن های گنده ولو میشوی تا به قسمت جذاب روز برسی اما دیگر هیچ چیز...
-
یه عروس دی ماهی
جمعه 13 دیماه سال 1392 01:00
برخلاف کارت عروسی های آن موقع ک انباشته از اکلیل و روبان و... بودند، کارتش یک مقوای ده در ده پرینت شده با طرحی از خودش بود عروس و داماد عینکی ای که گل به دست به روزهای خوش آینده مینگریستند و یک پاکت رنگی که به شدت ترکیب بانمک و البته هنری ای ساخته بود کت و شلوار آبی آسمانی ای که برای عروسی خواهرم خریده بودم و هنوز خط...
-
مهار سگ سیاه
چهارشنبه 11 دیماه سال 1392 08:03
من سگ سیاهی داشتم که نامش افسردگی بود. هر وقت این سگ سیاه ظاهر میشد من احساس تهی بودم می کردم و زندگی به نظرم بسیار کند می آمد. او در هر مکان و زمانی ممکن بود بی دلیل ظاهر شود. . . . این ویدیو توسط سازمان بهداشت جهانی منتشر شده است و در آن افسردگی به چشم یک سگ سیاه دیده شده که باید با آن مقابله کرد دیدن آن را به همه...
-
برف
چهارشنبه 11 دیماه سال 1392 08:01
برف ، برف برف میباره قلب من امشب بی قراره
-
شلغم
دوشنبه 9 دیماه سال 1392 08:23
سپاس خدای را بلند مرتبه،آن هنگام که شلغم را آفرید آن گاه که آب پز میشود و با نمک مایه نرم شدن حلقوم شرحه شرحه و چرکین نوع بشر میشود و آن گاه که در سوپ با جمیع حبوبات و چند پر سبزی می جوشد و معجون سلامت بخش را می سازد و آن گاه که روی بخاری میجوشد و عطرش فضا را ضدعفونی میکند و آن گاه که زیر حوله بخور داده میشود و آن...