ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
گاهی می خواهم به خاک بیفتم و التماس کنم
امروز آنقدر شکسته و غصه دار هستم که این کار به راحتی از دستم بر می آید
از دیروز که بهار از پله ها سرخورد و افتاد و استخوان لگنش دچار شکستگی شد و با امبولانس اورژانس عازم بیمارستان شدیم و یک تنه شاهد بینهایت دردی بودم که به جانش می دوید و هیچ کاری، هیچ کاری از دستم بر نمی آمد
بیمارستان مزخرف با سردر زرد نارنجی در خیابان های ولنجک که هشت سال پیش داغ مادرم را با پاره کردن عروق خونی حاصل از سیروز کبد چندماهی جلو انداخت و هیچ کس حتا حاضر نشد حتا درباره کل ماجرا بحث کند و مسئولیت قبول کند وقتی جوجه دکترهای مدعی با کارد و ابزار سلاخی و صاحب حق برای تزریق و نمونه گیری های رنگ به رنگ جولان می دهند، این وسط چندتا رگ اضافی هم پاره شود یا نشود که عیبی ندارد
خون ریزی حاصل از رگ گرفتن و آنژیو بند بیاید یا نه که فرقی نمی کند
بهار که دارد درد میشکد را نگاه میکنم
آن وقت پرده های اینجا آبی بود
با پتوهای آبی راه راه پلنگی خیلی زشت
که از دیر و دیوارش عفونت و چرک می بارید و از آسمانش نفرت چکه می کرد
دیروز اما پرده ها نارنجی شده بود
در و دیوار ها را با سنگ نفیس برزیلی روکش کرده بودند و سقف ها را با کامپوزیت های متخلل پوشانده بودند
اما آدم ها همان ها بودند
همان جنس برخورد
همان جوجه پزشک های مدعی
همان بی محلی ها
همان بیچارگی در بیمارستان که حاضری لای مشت هر بهیار و کمکی و خدماتی اسکناس بچپانی که کمی هوایت را داشته باشند که دو زار از این وانفسا نجات پیدا کنی
این طوفان بی وقفه ی بی امانی که بیماری . . .
که درد داری
و اینجا بیمارستان دولتی است
و همه چیز وقتی اسم دولت رویش می آید نازل ترین و فجیع ترین حالت ممکن را دارد
کم مانده بود با مامور اورژانس دست به یقه شوم که عاقا!!! نرو فولان بیمارستان ولی رفت
حالا بعد از گذشت یک روز و اندی از بستری بودنش تو همان اورژانس کوفتی هنوز هیچ تشخیصی نداده اند و هنوز بهار با هر معاینه ی هر پزشک و نیمچه پزشکی نعره میزند و می پیچد
دلم می گیرد
خیلی، به اندازه سالیان گذشته که تنهایی سپری شده، به اندازه هفت سال بی کسی و بی مهربانی
بعد می خواهم برای همه ی این ادم ها توضیح بدم که کارشان به خاطر همین چیزهاست که خیلی سخت است، به خاطر همن درک ژرفناک است که سختی کار میگیرند
که اورژانس یعنی همین
یعنی اگر یک ساعت دیرتر بیای دیگر هیچ وقت نباید بیایی
که اینکه کسی شلوغ کاری راه نی اندازد به معنی سالم بودنش نیست
آخرش هم به خودم فحش میدهم
همه اش به خاطر همان مامور اورژانس بود
که سرخر را کج کرد و رفت طرف ولنجک
والا آنقدر جاها هست
آنقدر جاها بود که برایت کرنش کنند و به دادت برسند و تحمل دردت برایشان ناگوار بشود و نه ابزار کار
حالم غصه دارد
و هنوز خشکم زده از ترس چشم های بهار که درد میکشید
من نمی دونم دکترا چرا اینقدر بی رحم شدن. اینا که میخواستن کاسبی کنن چرا اومدن بیمارستان بی مروتا!!! درآمدشون دیگه میلیاردی شده. همش تو خبرا میخونم که فلانی برای هزینه درمانش از دولت تقاضای حمایت داره، از خودم می پرسم یه پزشک با انصاف تو این مملکت نیست، که بدون پول این بنده خدا رو درمان کنه؟؟ سالمندها یه عمر به جامعه خدمت کردن، الان چرا جامعه نباید عضوی از خودش رو که از پا افتاده حمایت کنه؟؟ خدا نصیب کسی نکنه، چند وقت قبل یکی از بستگان نیاز به عمل قلب داشت، تو بیمارستان دی، هر چند برام باورش سخت بود ولی بیمه تکمیلیش کل هزینه عمل که براش فاکتور شده بور رو قبل از عمل به حساب بیمارستان واریز کرده بود. با این حال آقای دکتر متخصص 10 میلیون زیر میزی هم تو مطب از ما گرفت، وقتی بهش گفتن رسید بده از بیمه تکمیلی بگیریم گفت این رسیدی نیست!!! پارسال هم دست یکی از بچه ها گیر کرد به پره فن، مچش آسیب دید. ما فکر میکردیم با یه بخیه ساده حل بشه، 28 ساعت بعد این بنده خدا رو فرستاد اتاق عمل، هر انترنی و پزشکی و پرستاری که از راه میرسید، زخم این بنده خدا رو باز میکرد و این هم صداش میرفت آسمون.ما هم نمی دونستیم که اینا اصلا بهشون مربوط نیست. تازه وقتی دو تا بیمارستان عوض کردیم و یه دکتر آشنا هم در بیمارستان پیدا شد، یکی اومد اینو عمل کرد. الان یه علامت بزرگ روی دستش مونده، پزشک آخری گفت چون دیر عمل شده بافت پوستش مرده و اینطوری شده!! حالا مقصر کی بوده؟ حالا این دوست من، یه ساعت مچی بزرگ می بنده رو دستش.
آقا مجید من نظرم درباره همه دکترا این نیست
اولا کادر بیمارستانی
دوما جماعتی که بی محلی میکنن به درد و بیمار
اما متاسفانه مثل مورد دوست شما و مثل مورد دوست من زیاد پیش میاد
و خیلی خیلی غم انگیره
راستی بهار خواهرته؟
نه
بهار دوستمه
همون تازه عروسی که ماشینشون رو نقاشی کردم
ای بابا
این دوستت چرا انقدر بد میاره
فکر کنم از این زوج هایی هستن که خیلی تو چشم و چال بقیه هستنا!
چی بگم والا بهشون بگو یه خونی بکنن در حد یه مرغ حتی. امیدوارم موضوع مهمی نباشه و ختم به خیر بشه
بدبیاری ها پی در پی
ای داد
خدا کمکش کنه
لعنت به آدمای این شهر که جز پول هیچی رو نمیشناسن
واااااااااااااااااااااااااااااای.... تازه عروس خودمون؟؟ همونکه بارون اومد و ماشینشون خراب شد؟؟ خدایا این دختر چقدر بد میاره... خدا بهش صبر بده.... خیلی متاسف شدم
ای وااای !
:-(
فقط از صمیم قلبم آرزو می کنم کار هیچ کس یه بیمارستان نکشه
خانومی اگه بخوام یه شال سفارش بدم باید چی کار کنم هزینه اش رو چطوری پرداخت کنم؟
برام شماره بزار
بهت مسیج میدم
کارت به کارتیه
اکثر کارا با جنس نخی خوب و مرغوب شال قیمتش 50 هست
جوووجه دکترهای مدعی!!!هنرمندی شما؟روشنفکری؟؟واای و واویلا.کدوم سختی کار ,کدوم ادعا؟؟همه این بقول شما جوجه دکترها انقدر خسته اند و جان کندند تا بجایی برسن که خار چشم عده ای محسوب بشن که نمیتونی تصور کنی؟چرا طلبکاریمون فقط از بیمارستان و دکتره؟؟ارایشگر و کاسب و کارمند و بقیه خیلی انسان وار عمل میکنند ؟؟فقط دکترها بی وجدان میکشند و هیچ
عزیزم تو اون شرایط از. همیشه آسیب پذیر تر و درمانده تری
از همیشه نیازمند تر توجهی
اما به ما بعد از یک ساعت رسیدگی شد
یک ساعتی ک میتونست بیمار توش جون بده
مثه بابای دوستم
ک تو اورژانس و ب همین راحتی مرد
آرایشگر ابزار دستش مو و پوسته
دکتر چی؟
مرگ و زندگی
ب قیاس میره؟
هنوز بعد 5 سال وقتی از کنار اون بیمارستانی که برادرم مرگ مغزی شد رد میشم نفسم بند میاد مو به تنم سیخ میشه حس میکنم الان ساعت دوازده شبه و من باید کل حیاط بیمارستانو بدوام به سمت اورژانس بخش تصادفیا وای
عزیزمممم
پری من هم متاسفم که بیمارستانهای دولتی اینقدر افتضاحن
ولی کاش شما اندکی از رنج این ها را درک میکردید
واقعا با رتبه سه رقمی و کمتر پزشکی قبول بشی هفت سال با زجر 190واحد پاس کنی بیست و پنج سالت بشه باید بری سربازی
دوباره باید درس بخونی خدا صفحه کتاب رو تا بشی رزیدنت
بعد حداقل چهارسال توهین و تحقیر استاد و مسول و همراه بیمار رو بشنوی
خداییش دیگه اعصاب میمونه برا ادم که بتونه شرایط رو درک کنه
پری کدوم سختی کار
کدوم درامد
اگه یه پزشک خصوصی کار نکنه و زیر میزی نگیره
هشتش گرو نهشه
خانم دوست من پزشکه
الان 37سالشه تازه میخواد وارد بازار کار بشه
چه توقعی ازش میره
.......
کاش میتونستیم این قشر رو هم بطور واقعی ببینیم
البته این ها اصلا موجبی برای بی احترامی به بیمار و همراه بیمار نیست
فقط خواستم بگم مقصر تمام این رفتارها فقط و فقط دولت و بیمه ها هستند و بس
بله
پزشکی حرفه سخت و بسیار سختیه
من هم برای اون دسته ی خاص نوشتم
والا خیلی بیمارستان دولتی هم خوبن
خیلی پزشکا عالین
دمشون هم گرم
یه مطلب خیلی واضح تو کشور غرور وپول دوستی اکثر این جماعت هست. ادعاشون هم این هست که خیلی درس خوندن و سختی کشیدن.
والا مایی که دکترا در رشته ای غیر از پزشکی میخونیم، به چشم و حتی به اعتراف جماعت دوستان پزشک میدونیم خیلی بیشتر از اونا درس و زحمت و کار داریم و یک هزارم اونها پول در نمیاریم و نکته مهم اینه احساس غرور کاذبمون اصلا تا اون حد بالا نیست..... ایشاا... این غرور به کسی دست نده
با اجازه پروانه جان.انا خانم من شما رو نمیشناسم طبعا خصومتی هم با شما ندارم برای همه اقشار هم احترام قائلم اما.....با همه احترام به شما ......بله ..واقعا بی وجدان تر از جماعت دکتر در این مملکت وجود ندارد .قتل گاهی دردناک تر از بیمارستانها وجود نداره خصوصی و دولتی اش فرق نمیکنه خصوصی اش فقط مودبانه تر میکشند به جای اینکه درمان کنند!!!!اونقدر میتونم براتون دلیل بیارم که فقط خدا میدونه .خدا رو شکر میکنم که مادر بیچاره من زنده از دست همین جوجه دکترهای مدعی که ساده ترین بیماری قلبی رو نتونسته بودن تشخیص بدن زنده بیرون اومدن واقعا هزار بار شکر
دکترهایی که خستند و جون کندند خسته نباشند البته
اما روی نیمکتایی نشستند که هزاران نفر دیگه هم دوست داشتند جای اونا باشند
با هزینه ها و مالیات و پول نفت همین مریضا و... درس خوندند
وقتی قبولیشونو تو کنکور جشن گرفتند به جز پرستیژ به سختی کارش هم فکر می کردند؟
البته مدیریت بخش درمان فقط بحث پزشک و بیمار نیست
بحث مدیریت یک سیستمه که البته خوب اصلا تو این بهش مدیریت کیلو چنده؟
برای بهار به جز دعا کار دیگه ای هست کمک کنیم ؟
نه عزیزم
فقط براش دعا کن
خیلی دلم برای این عروس خانوم سوخت. ایشالا که خیلی زود حالش خوب بشه.
انشالله
دوست خوب کار پزشکی به قیاس با بقیه نمیره صددرصد درسته,ولی متاسفانه بیشتر مردم اطلاع واقعی از حجم کار و فشارهای روحی جسمی بر پزشک هم ندارند,فقط عدهای پزشک قدیمی نامدار را میبینن و به همه تعمیم میدن,یه مساله ای که دلم میخواد دوستام بدونن اینه که بعضی بیمارها متاسفانه راه درمانی ندارن و مرگ براشون حتمیه,خود ما بارها شده بیماری را دیدیم که اصلا شانس زنده بودن نداشته ولی بخاطر توقع همراهش که کاری براش نکردن و فوت شد یه سری کارهای درمانی قانونی براش انجام میدن ,هزینه و استرس و امید بیخود خانواده و اخرشم هیچ.من فقط دلم میخواد مردم ما منصف تر باشن تا بهشون بشه حقایقی را گفت
خوب چرا از اولش بهش نمیگن؟
ک حداقل با مریض خداحافظی کنن
خودشون که نمی فهمن
اما حق دارن بدونن تا دیر نشده
خیلی گریه کردم با این پستت..
هفت سال بی کسی و بی مهربانی...
قربون دلت برم پری
delam gereft...barash arezooye salamati zood daram man iran nistam age komaki az dastam miyaad mesle daroo ya vasayet behem begoo
مرسی آیدا جان
سلامت باشی
آدم می مونه غصه کدوم قسمت این دیاروبخوره،فرهنگ،بهداشت و...این دعادیگه وردزبونمون شده که خداقسمت نکنه بیمارستانوولی مگه می شه!
خدا قسمت کنه وجدان و شرف و معرفت و عشقو که اگه باشه همه چیز همه جا خوب میشه
راستش در مورد تمام مشکلات بیمارستان های دولتی خبر دارم....اما حتی یک لحظه هم نمی تونی خودتو جای همون کسی که جوجه دکتر پر مدعا خوندیش بزاری..... من هیچ وقت منکر خطاهای پزشکی نبودم و نیستم ، چون خیلی چیزا جلوی چشم خودم داره رخ می ده و می بینم.......اما دردناکه واقعا! دردناکه و تو عمق فاجعه رو نمی دونی که تو بیمارستانهایی که به اصطلاح شما کرنش می کنند چه فجایعی داره رخ می ده..... که کمتر از 10 درصد بیماران اورژانس رو ده ها بیمارستان خصوصی در کل پذیرش می کنند ، چون از پذیرش مریض بد حال می ترسند و ارجاع می کنند مریض رو به بیمارستان دولتی تا هر اتفاقی افتاد گردن اونا باشه! و 90 درصد دیگه رو هم بیمارستان های دولتی پذبرش می کنند.... !
من نمی گم کم کاری رخ نمیده! اما هیچ وقت جای اون جوجه دکتری نبودی که با کمبود نیرو باید جای 10 نفر کار کنه...نیستی ببینی با کمال تاسف یا باید واسه انجام شدن کارهای مریضش با پرسنل دعوا کنه یا التماسشون کنه ویا بی خیال شه... حتی سایر همکارای پرستاری و ... هم این مشکلات رو دارند... حکایت همینه...امکانات کم! بیماران زیاد! زمان محدود! انتظارات بالا! و بد تر از همه نا سپاسی که می بینی.....
هیچ کس تو اون اورژانس لعنتی انتظار نداره همراهی مریض باهاش همراهس کنند یا تشکر! همهمون دیگه عادت کردیم فحش بشنویم! و جور کمبود امکانات رو ما بکشیم! 200 تا مریض و یک دسنگاه سی تی! با یه حساب ساده می فهمی که واسه این که همه کارشون راه بیفته زمان لازمه! و جور زمان رو من باید با فحش و کنایه های همراهای مریض به جونم بخرم! که وقتی جواب می دم که تو نوبته و باید صبر کنید!!!
اون وقت می فهمی که رخ دادن خطای پزشکی خیلی دور از انتظار نیست: سی ساعته که نخوابیدی ،فردا باید بری کلاس و درس جواب بدی ، در ان واحد باید به فکر بیماری 10-12 نفر باشی، التماس بکنی، دلشوره داشته باشی که حال مریضت چه طور می شه ، فحش و کنایه بشنوی، همکار سال بالا حالتو بگیره و....
یا روبات طرف نیستی! باور کن ما هم ادمیم! حداقل هنوز حق نفس کشیدن که باید داشته باشیم! یا اونم دیگه حقمون نیست؟؟؟
من حتی منکر کم کاری و سهل انگاری برخی همکارای خودم تو همون اورژانس نمی شم، هیچ کس امامزاده نیست!!! اما دردناکه که می گی جوجه دکترهای پر مدعا و مغرور ! باور کن تو این وانفسا ما سالهاست نه ادعایی داریم و نه غروری! خیال همه تخت!
همه رو به یه چوب بستی پروانه!
من می دونم همراهای بیمارا هم کلی حالشون بده...اونا هم از دویدن های الکی خسته شدن...اونا هم وقتی عزیزشون حالش بده و داره درد می کشه داغون می شن...باور کن ما هم اینا رو می فهمیم..... واسه همینم به 90 درصد توهین ها و بی احترامی ها جواب نمی دیم...چون می دونیم تو استرس و فشار اینا رو می گه... اما انگار این ماییم که یکطرفه سعی می کنیم این مساله رو بفهمیم!
من دوماه قبل همراه بیمار مادرم بودم...من اون لحظه ها کلی کم کاری می دیدم...اما می فهمیدم که یه جاهایش غیرقابل اجتنابه و من به جای زخم زدن به درد کادر درمان سعی کردم کمک کنم .... لازمه بگم مامان من بابت همین خطایی که رخ داد 2 ماه تموم حتی با یه سرفه یا عطسه معمولی داد می زد از درد!؟ ببین همه اون کادر درمان به روزی به عزیز بیمار داشتن و خوب حال شماها رو می فهمند ! اما انگار جاده درک متقابل یکطرفه است! هی.....
می دونی....
با همه این احوال همه حرفای تو قبول...
ما هم میگیم : این نیز بگذرد!
این چیزی که شما نوشتی دقیقا درک من از پرشک و انترن و رزیدنته دوست عزیزم
منم دلم می خواد همه همین طور باشن
ولی به مقدسات نیستن
سرحرف من هم با اطبا نیست با کادر بیمارستانیه ایه که برای جابه جایی بیمار حتا باید دنبال خدماتی ها و کمکی ها بدویی تا کسی به دادت برسه
من حتا درباره همه بیمارستان های دولتی هم نگفتم
خیلی بیمارستان های دولتی هستن که حال ایزو دارن و برای راحتی حال مریض کلی تلاش میکنند
اما هستند جاهایی مثه اون بیمارستان که بعد از دو ساعت هنوز یه متخص مریض رو ندیده
بعد از دور روز بی تشخیص مرخص شده
به همین راحتی
و خیلی راحت تر می تونست برای همیشه ناقص بشه
با یه تکون اضافی بیچاره بشه
من دست شما و امثال شما رو برای مریض دل می سوزونید می بوسم و قدر زحمتتونو می دونم و می دونم که کارتون خیلی سخته
اما دکتر نازنین آسمانی شما ندیدید رزدنت ها و انترن هایی که میان داروی رقیق شدن خون میزنن و بعد رگ می گیرن و بعد وقتی خون بند نمیاد میرن پی کارشون
و تویی و دست هایی که براشون می میری و غرقه خونن و تو تا نفس داری خودتو قورت میدی تا بند بیاد
تو ندیدی کمک بهیاری رو که وقتی مریض بعد از یه عمل سنگین کثیف کرده خودشو آن چنان مریض رو پرت کرده که در دم دچار ایست قلبی شده
دیدی
مگه میشه ندیده باشی
خلاصه که هم تو راست میگی هم من
ارزوی تو قدردانی
ارزوی من دل سوزوندن
کاش هردومون برسیم به اونجا که باید
پایدار باشی
متاسفانه چون بیمارستان دولتیه اینجوریه اگه خصوصی بود کلی برخورد همه فرق می کرد
دقیقا
درود بر شما که درد دل خیلی ها رو
تو همین چند جمله نوشتین
من ایران زندگی نمیکنم ولی همیشه به مشکل درمان و دارو و بی توجهی و بی مسئولیتی
تو بیمارستانهای دولتی ایران فکر میکنم
اینکه چقدر جوون مردم براشون بی اهمیته
اینکه یه بیمار چقدر باید سرگردان باشه و
التماس کنه تا به دادش برسن
یعنی وقتی با اینجا مقایسه میکنم دلم برای هموطنام میسوزه
اگر این سهل انگاری ها نبود شاید خیلی از عزیزانی که نیستن الان زنده بودن
ببخشید که خیلی حرف زدم
امیدوارم دوستتون هم خیلی زود خوب بشه
ممنون نسیم جان
درد و ناراحتی عزیز جیگر آدمو میسوزونه ، بیشتر از وقتی که خودت اون درد رو داشته باشی... درک می کنم
غصه پروانه از اینه
دیدن درد کشیدن و آب شدن کسایی ک دوستشون داری از درد کشیدن سخت تره
کاش میشد انتقالش داد به یک بیمارستان بهتر. از ته دل امیدوارم ، آرزو می کنم که حالش بهتر شه ، برای همیشه اون بیمارستان رو ترک کنی و دیگه هرگز گذارت به اونجا نیفته.
مرسی عزیزکم

من ک دعا میکنم گذر هیچ کس اون ورا نیفته
کاری از دستم بر نمی یاد غیر از دعا و انرژی امیدوارم زود زود بهبود پیدا کنه
خیلی هم بهش احتیاج داره
امیدوارم زودتر خوب بشه...
عزیزممممممممم
مرسی عزیز دلم
چرا اونجا ؟؟؟؟؟؟؟؟ شکستگی بیمارستانش حتی دولتی اختره ؟ چرا بردن اونجا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/// ولی یه چیزی همیشه پول خیلی کارا رو حل می کنه اگه به آمبولانس پول میدادید یه کاری براتون میکرد اینو دیدم که میگم !!! ولی بازم میگم شکستگی اختره آورژانس یک کم بی مسئولیتی کرده !!! در هر حال ناراحت شدم امیدوارم زودتر کارهای درمانی اش انجام بشه تا تازه عروسمون کمتر درد بکشه .
اره کاش می رفت اونجا
اما . . .
حالا دارن سعی میکنن پذیرش بگیرن
اگه بتونن
همه جای سیستم مشکل داره,همه ادارات و ارگانها,بیمارستان هم به طبع همه اونها.دوست عزیزی که عنوان کردید با بودجه دولت و پول نفت و ...اینها دکتر شدند شما و بقیه که لیسانس گرفتید یا مدرک دیگری با چه بودجه ای بوده؟الحمدلله که درین مورد برای همه راه باز بود وجاده دراز,نگران پول مردم نباشید چون درینمورد پس داده میشود صددرصد,باطرح در مناطقی وشرایطی که دوستان فکرش را هم نکرده اند.درامد میلیونی چشمگیری هم نیست چه رسد به میلیاردی اما اگه خار چشم بعضی افراده که دید درستی ندارند بازم خدا را شکر,کارانه بیمارستان دولتی با حداقل یک سال تاخیر پرداخت میشه
شما حاضرید کار کنید و یکسال بعد پول بگیرید؟؟برای مثلاعکاسی مجلس عروسی 10میلیون نوش جان عکاس یه شب خاطره انگیزه ولی بزرگتربن جراح قلب مملکت کوفتش بشه!!!از ماست که بر ماست
تو هر حرفه ای خوب و بد هست. هم تو کاملا درست می گی هم دکتر آسمانی. تو هر کاری وجدان و اخلاق کاری لازمه. امیدوارم دوست عروست هم به زودی خوب شه و براش کلی اتفاقای خوب از این به بعد بیفته
موافقم کاملا
و مممنون
برای من هم بیمارستان جای وحشتناکیه و پر از خاطرات بد از بی تفاوتی کادر بیمارستان
:)
............@@@
............@@@@@@@@@
...............@@@@@@@@@
....................................@@
....................@@
....................@@@
....................@@@
....................@@@
....................@@@
....................@@@
......................@@
..................................................
@@@...............................@@@
@@@................................@@@
@@@@@@@@@@@@@@@@@
...@@@@@@@@@@@@@@
..................@@...@@
..................@@...@@
......................@@
......................@@
............................
...............@@@@
.............@@.......@
................@@@@@@
............................@@
............................@@
............................@@
............................@@
............................@@
............................@@
............................@@
..............................@
نمیدونم اسممو ب یاد داری یا نه... آخرین باری ک کامنت گذاشتم ۹ماه پیش بود...کنکوره و دردسراش....قول میدم ۴ماه دیگه پاتوقم اینجا باشه.با اینجا خعععلی حال میکنم...بپا باز فیلتر نشی که گمت نکنم....;-)
امیدوارم حال بهار خیلی زود خوب بشه...همسرش هم الان بد جوری زجر میکشه...خدا به جفتشون صبر بده...
از اینکه دیدم هنوز برقراری خوشحالم.
فک کنم ییادمه

بعله همسرش هم خیلی تحت فشاره طفلی
الهی بمیرم برات
وای پروانه
این چی بود دیگه
من از 4شنبه سفر بودم و از همه چیز بیخبرم. کاش منتقلش میکردین یه بیمارستان خوب.
فعلا ک رفته خونه
طفلی بهار...فکرکنم بهارخانوم فامیلمون باشه اخه بدشانسی ش به ما رفته...براش اسفنددودکنین بلا ازش دورشه..
بلابدور
خیلی دلم واسه تازه عروسمون سوخت نازی.اول زندگی
ولی باید قبول کرد پرسنل اورژانس یه کمی خون سردن که البته بنا به شغلی که دارن باید هم همینتور باشن والا واسه هرمریض بدحالی که به اونجا مراجعه میکنه که باید ......
همراه بیماری که به بیمارستان اون هم قسمت اورژانس مراجعه کرده خودش به شدت نگران وپراز استرسه و توقع داره هر کسی که از کنار مریضش رد میشه بی تفاوت نباشه....
وبه این صورته که درگیری یا ناراحتی پیش میا برای هردو طرف .حالا این وسط یه آدم زبروزرنگ بایدیه کتونی به پاکنه و دنبال کارای مریضش بدود .دکتر رو از تو اتاق عمل بکشه بیرون ببره بالای سرمریضش
خیلی کارتون سخته هااااا
کادر بیمارستانی
همه شون
سلام
بعد از مدتها فرصتی شد و تونستم وبلاگتونو ببینم بسیار متاثر شدم
خواهرم خداوند روح مادر عزیزتان را قرین رحمت و آرامش کند امیدوارم زندگیتون پر از آرامش و خوشبختی باشد
سلام
ممنون دکتر مهدی
روح رفتنگان شما هم شاد
مرسی مریم جان
ایشالله
دری ری ری ریم




سلام گزیده!!!!
خیلی وقته اینجا نیومده بودما نه اینکه نخوام بیام وقت نمیشد اصلا (الان با این جمله خیلی باکلاستر جلوه کردم نه؟!)!!!!
یه زمانی پاتوقمون اینجا بود! سهام داری بودیم واسه
خودمون
چقدر بزرگ شدی!!!!!!!!!!!!!!
همینجوری یه لحظه یاد شما افتادیم صلاح دیدیم جویا
احوالتون بشیم! خوبی خوشی سلامتی؟
همین دیگه عرضی نیست!
تهشم یه شعر برات بنویسیم قند تو دلت اب شه
نمک بی نمکدان شوری ندارد دل من طاقت دوری ندارد!
کیف کردیااااااا اسم ما رو دیدی!
خودمونیم
خوشحالی ها
ممنون که سر زدی
2 سال پیش توی همون بیمارستان من با فشار 5 داشتم بال بال می زدم. 10 نفر فقط فشارمو می گرفتن می گفتن اوا چطو تو کما نرفته مریض.همین و همین.توی 2 ساعت شوهرم فقط 50کلی به بهیارا پول دارو و خدمات داد که بهم سرم بزنن و برانکارد رو حرکت بدن...خدا خیرشون بده از همه بیشتر اونا دل می سوزونن واسه آدم. من که چیز زیادی متوجه نبودم ولی همین قد بگم که از جلوش رد می شیم بدو بیراه می گه که اینجا دستی دستی آدم می کشن.
ممنون ک اسم بیمارستان رو ننوشتی
ای وای! همش خدا خدا می کردم این بهار که می گی همون بهار تازه عروس نباشه:(
منم هنوز نفسای آخر بابام که تو اورژانس بیمارستانهای دولتی چطور به سختی می اومدن و می رفتن یادمه.... و کادر بیخیالی که انگار نه انگار که بیمار ما رو با آمبولانس اوردن تا بهش رسیدگی بشه... و چشمایی که از درد پر از اشک شده بود اما به خاطر ما صداش در نمیاومد... تا وقتی که این بغض همراهمه، هر بار که یاد اون صحنهها تو بیمارستان می.لاد و ام.ام حس.ین میافتم، برای تمام آدمایی که اون شبا از سر وظیفه نشناسی، مرگ سختی رو برای پدرم رقم زدن، آرزو می کنم که یه روزی یک همچین بغضی رو تجربه کنن... لعنت به همشون داغ دلم تازه شد...
عزیزم . . . .
عزیزم . . .