پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

پاپیون به فرانسه (le papillon)، به معنی پروانه است و فرانسه مهد هنر و اندیشه و من عاشق این هر دو هستم!
پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

پاپیون به فرانسه (le papillon)، به معنی پروانه است و فرانسه مهد هنر و اندیشه و من عاشق این هر دو هستم!

در ستایش رسمیت!

البته که نمره هیچ اهمتی ندارد که با هجده یا پونزده دفاع کرده باشی. 

آن چه آنقدر اهمیت داشته که دارم می نویسم علتی است که به ان سبب از نمره ی دفاعم بیست و پنج صدم کم کردند وقتی درناک تر می شود که فهمیدم علت آن رسمی صحبت نکردن بوده. 

خوب خیلی اصرار داشتم که خودم حرف بزنم و از روی فایل پاور و ارایه روخوانی نکنم و مسلط باشم به بحث و طوری ارایه را انجام بدهم که مخاطب کنه مطلب را درک کند اما دقیقا همین نکته باعث شد که نمره کامل را نگیرم.

فقط میشود خندید اما به هر حال خوشحالم که طوری که خودم دلم خواسته بود دفاع کردم 

این چند روز میخواهم تحقیقات ارشد را بدل به مقاله ای کنم که برود برای چاپ. فقط گیر این هستم که چه طوری باشد که دوستش داشته بشم؟!

ذکر مصیبت


یادمه یه باری یه آقایی رو معرفی کرده بودن که با هم آشنا بشیم که ایشون علاقمند به رضا یزدانی بود و تو کل کنسرت هاش شرکت کرده بود و سینه چاک طوری از فن های حضرت شان بود و برای دیت اول دو تا بلیط برای کنسرت جدید اسطوره ی مورد علاقه ش خرید که با هم بریم.

قبلا هم از من پرسیده بود که دوست داری و من هم بعد از دیدن فیلم تهران تهران فکر میکردم که عاره و دوست دارم نگو که همین یه ترک متفاوت ترین اثر ایشون هست.

خلاصه که ما با هم رفتیم و اوشون در پوست خود نمی گنجید و من هم سعی میکردم همراهی کنم اما وقتی خبری از موزیک آشنا نبود و من هیچی از آهنگا سر در نمی آوردم و کم کم خوابم برد فهمیدم که نه من هیچ علاقه ای نداشتم که بیام!

فاجعه هم وقتی اتفاق افتاد که من داشتم چرت می زدم و آقای فن منو دقیقا در حالی که چشمام رو روی هم گذاشته بود دید و  پرسید خوابی؟ منم که خواب از سرم پریده بود گفتم ها؟ نه! نه! 

خیلی تلاش کردم به اونجا نرسه ها . . . اما خوب رسیده بود

لذا بعدش دیگه همو ندیدم و هیچ خبری هم از هم نگرفتیم و ناگفته پیدا بود که کیس مورد نظر رو از زندگی ناامید کرده بودم!

گمونم زمستون سال ۹۵ بود

خانه دوست کجاست؟

این چند را می نویسم تا یادم بماند که یک ساعت و خورده ای نوشتم و پرید و بعد که آمدم دوباره بنویستم اصولا منصرف شدم که بنویسم که بگویم و خودم را شرح بدهم و بگویم که میترسم غمباد بگیرم و دلم میخواهد با یکی که شبیه تر باشد به خودم حرف بزنم و دوستی کنم و همین  . . . 

هفته بعد همین موقع دارم پایان نامه ام را دفاع میکنم

 

توصیف شخصی


ساخت - تولید - زایش - شکل گیری  . . . یک اثر هنری با خلسه ای از آگاهی و عدم آگاهی شکل میگیرد.

آگاهی همچون شالوده ای بنیاد و اساس و دغدغه مندی امر هنری را شکل می دهد و نا آگاهی ن.عی تجربه ی منحصر به فرد و بی دلیل است که تماسی کاملا متمایز و متفاوت از دیگران را می سازد.

در هر لایه تضاد وجود دارد. تضادی بین دانستن و ندانستن!

وقتی وارد اتاق فیل می شوی باید اتاق تاریک باشد و تو از ذن خود برداشت متمایز خود را بسازی . اگر آگاهی ای که شو ر و دغدغه مندی را می سازد راه های فردیت و تمایز را می بندد و تجربیات یکسره مشابه خواهند شد.

لذا هنر خلسه ای است بین دانستن و ندانستن

دانستن از سر شورمندی

و ندانستن برای ساختن راه شخصی