قانون نانوشته ای هست که میگه:
آن که هست ، نمی ماند و آنکه آمده تا بماند آنی نیست که باید باشد . . .
یه قانون نانوشته دیگه هم هست که میگه :قانونی رو که به درد نمیخوره بشکنش!آنی که هست اگر نماند هم خیالی نیست من با او می مانمآنی که آمده تا بماند اگر آنی نباشد که باید باز هم خیالی نیستمن میشوم همانی که او میخواهد باشم
قانون های لعنتی!!!
و ما هم آنجایی نیستیم که باید میبودیم و اینجایی که هستیم هم زنجیر شده ایم لابد!
گیرکرده ایم به یقین
چقدر هم دردناکه این نانوشته ی لعنتی
کیو دیدی که تو زندگی درست سرجای خودش باشه؟؟؟؟؟
جدی ها
این قانون نانوشته زیادی تلخ است ..
زیاد
حس بدیهآدم یه "چرا؟"ی بزرگ داره.
از اون چراهای لعنتی
یه قانون نانوشته دیگه هم هست که میگه :
قانونی رو که به درد نمیخوره بشکنش!
آنی که هست اگر نماند هم خیالی نیست من با او می مانم
آنی که آمده تا بماند اگر آنی نباشد که باید باز هم خیالی نیست
من میشوم همانی که او میخواهد باشم
قانون های لعنتی!!!
و ما هم آنجایی نیستیم که باید میبودیم و اینجایی که هستیم هم زنجیر شده ایم لابد!
گیرکرده ایم به یقین
چقدر هم دردناکه این نانوشته ی لعنتی
کیو دیدی که تو زندگی درست سرجای خودش باشه؟؟؟؟؟
جدی ها
این قانون نانوشته زیادی تلخ است ..
زیاد
حس بدیه
آدم یه "چرا؟"ی بزرگ داره.
از اون چراهای لعنتی