-
ویروس
شنبه 22 تیرماه سال 1392 09:36
همکارم مریض شده نیومده سرکار، رفته دکتر -:دکتر گف چت شده؟ +: گف ویروس جدیده، ویروس گرفتی -: خوب چرا آنتی ویروس نصب نکرده بودی؟ +: نصب کردم، آپدیت نشده بود -: :))) سوال نوشت: کدوم کانال رادیو رو توصیه میکنید؟ من هوس رادیو گوش کردن کردن . الانم دارم رادیو آوا گوش میدم»:)
-
منظورم اصلا آیدا نیست ها
چهارشنبه 19 تیرماه سال 1392 08:12
از مصائب داشتن دوستای وبلاگی اینه که وختی خواهرت رفته و تو هم میخوای یه سری برنامه تازه واسه خودت بریزی و فلش و هارد اکسترنالتو اماده کری بری خونشون ازش سریال بگیری رفته با یه دوست وبلاگی تازه آشنا بشه . . . :(
-
رمضان مبارک
چهارشنبه 19 تیرماه سال 1392 08:03
-
غر نوشت!
سهشنبه 18 تیرماه سال 1392 12:37
یه سری ادما هستن که هر چی، هر چی که فکرشو بکنید ها!! براشون تعریف کنی میگن این که چیزی نیست!!! اغلب این جمله ها با عبارت های زیر شروع میشه: بازم خوبه که . . . این که چیزی نیست . . . تازه . . . یعنی اونا نمی دونن که موقع مناسب برای ریز نشون دادن مشکل طرف همون وقتی نیست که به اندازه دنیا واسه یه چیزی ناراحته . . . اصلا...
-
عصر تکنولوژِی
سهشنبه 18 تیرماه سال 1392 10:25
زنگ آیفون طبقه ی ما را می زنند یک نفر جلوی آیفون ایستاده و دارد سعی میکند تصویر توی صفحه را شناسایی کند و مرتب پشت سر هم تکرار می کند: کیه؟ یادآوری میکنم باید گوشی آیفون را بردارید . . . از بس همه چیز تاچ شده و همه تصویرها بی واسطه ی گوشی و هدفن منتقل میشود ها . . .
-
مرثیه ای برای رفتن چیله
دوشنبه 17 تیرماه سال 1392 08:21
خواهر خانم با همسر محترم دیروزتر ها خانه ی جدیدشان را گرفتند، قرار بود بیایند ور دل من اجاره کنند که خیر سرمان دور هم باشیم که نشد و رفتند طرف های غرب و اون ور اون ورها. . . خواهر خانم و چیله بالغ بر چهار ماه کمترک پیش من بودند و این مدت زمان مناسبی است تا فول آپشن به یک زندگی عادت کنی تا بی اینکه آن گلوله ی موهای فر...
-
شما فقط دعا کنید!
شنبه 15 تیرماه سال 1392 14:35
ندز میکنم لینکام درست شه همــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــهههههههههههمه تونو لینک میکنم!!!
-
بیست و هشت ساله از تهران
شنبه 15 تیرماه سال 1392 14:33
اخه چرا . . . منو دیده اومده میگه تو خیلی شوخی ک!
-
اون شال سبزه
شنبه 15 تیرماه سال 1392 09:21
آیدا گفته کله ی من هم تو گزارش تصویری های جشن پرشین بلاگ هست! یه ساعت دنبال یه شال آبی گشتم نبود، دو بار گشتم بعد سه باره . . . نبود که نبود، نا امید شدم . . . آخه آیدا گفته بود هست که :/ آخرش یهو یی یادم اومد اون روز شالم سبز بود نه آبی :) یه همچین هوش و حواسی دارم من
-
مصائب یک آپ ساده . . .
شنبه 15 تیرماه سال 1392 08:33
لابد حالا جماعت آپ که کردنم باید فانوس بگیرن دستشون خونه ها رو یکی یکی در بزنن بگن آقا ما آپیدیم ها یا از اون ورش باید دونه دونه وبلاگا رو سر بزنی ببینی آیا کسی هست که آپ نموده باشد؟
-
گوگل ریدر به دیار باقی شتافت . . .
چهارشنبه 12 تیرماه سال 1392 08:59
دیدید بی گودری شدیم؟دیدید پشت و پناهمون رفت! دیدید یه دیقه ای همه وبلاگای به روزو میخوندیم؟ دیدید اون همه لینکو مدیریت میکرد به چه خوبی واسمون؟هی می گفت رفتنیه ها . . . صدای گریه ی حضار!!! اگه میدونستیم دیگه امروز میخواد بالا نیاد دیروز حسابی باهاش خدافظی میکردیم حد اقل! مونده م که گوگل که از همه طرف در حال افزایش...
-
سو ء تفاورت ها
سهشنبه 11 تیرماه سال 1392 10:32
این ور: فکر کن تا ته تحملت،تا ته توانت،تا آنجایی که از دستت بر می آمد . . . کرده ای! از اون ور: بعد آخر قصه که می شود می فهمی که چقدر هم بدهکاری
-
برای لاله
دوشنبه 10 تیرماه سال 1392 08:25
دختر است، مادر است و همسر! اما این روزها پدر هست، مادر هست، خواهر هست، پشت و پناه هست . . . اهل تعرف و تمجید الکی نیستم اما لاله این روزها کوه است! خیلی کوه همان کوهی که وقتی پشت ادم باشد دلت قرص میشود و خیالت راحت که کسی هست . . .
-
حال من خوب است . . .
یکشنبه 9 تیرماه سال 1392 15:11
یه صدای نا آشناست پشت خط که کلی به خودم فشار میارم تا یادم بیاد از بچه های واحد فروش است . . . دارم سکوت میکنم تا زودتر کارشو بگه که میگه: - زنگ زدم فقط حالتو بپرسم! حالم شکوفه می دهد ، گل میکنم،خوب میشوم
-
مکالمه ای
یکشنبه 9 تیرماه سال 1392 08:39
-: فکر کنم گوشیم خراب شده +: چرا مگه چطوری شده؟ -: هر چی زنگ میزنم هیچ کی جواب نمیده +: :/ پ.ن: 1- وبگذر هک شده آیا؟ 2- نمیدونم چرا حس میکنم که جواب دادن کامنتا خیلی سخته. . . ببخشید اگه بی جواب تایید کردم
-
تیک
یکشنبه 9 تیرماه سال 1392 08:32
قدیما تو تاکسی که مینشستی و ترانه های هشل هفت میزاشت،یه تیکه اش می موند رو زبونت و هی تکرار میکردی حالا به جای ترانه ، اسم خواننده میافته تو دهن ادم از صبح تیک گرفتم میگم: آرمـــــــــین نصرتی پروداکشن!! یا اون یکی امـــــــــــــــــــــــید جهان... امید جهان یه همچین تیکایی میگیریم! یه همچون ترانه هایی!
-
عکس العمل اشکی . . .
شنبه 8 تیرماه سال 1392 09:04
مادرشوهر خواهرک لاله اصرار دارد از دسر گیلاسی که برای دیدن نوزاد برده ام بیمارستان حتما مزه کنم چون قاعدتا به اکران عمومیش نمیرسم، صدایم می کند تو آشپزخانه و تند تند برایم یک تکه دسر در زیردستی میکشد و میگوید آن دفعه هم که چیز کیک گرفتی از گلویم پایین نرفت که خودت نخوردی . . . . نمی دانم عکس العمل عادی هر آدم عادی...
-
تازه تر از نون بربری داغ! از تنور دراومده . . . هنوز خاله شم ندیده! :)
شنبه 8 تیرماه سال 1392 08:27
این کشف های نقره ای ( اکلیلی) و پاپیون و پیرهن سفید صورتی تصورات پسرک لاله است از دختر خاله اش وقتی هنوز مهشید را ندیده بود . . .
-
مهشید اومد
چهارشنبه 5 تیرماه سال 1392 07:42
دیشب ساعت 11 فینگیل کوشولوهه ی خواهرک لاله به دنیا اومد!!! بچه ام قرار بود امروز ظهر سر فرصت خوش خوشک سر وقت به دنیا بیاد و مامانشم کارای اهدای بند ناف و اینا رو انجام داده بود که دیگه خانوم کوشولو عجله کرد و یه بیست و چهار ساعتی زود دنیا اومد از الان برای دیدنش دارم لحظه شماری میکنم . . . دیشب هم خاله جونش پیشش مونده
-
ابدارچی جدیدمون
سهشنبه 4 تیرماه سال 1392 12:29
یه آقای مسن و فوق العاده معصومه . . . وقتی برام چای میاره و یادم میره بخورم یا سعی میکنم دو قلوپشو قورت بدم یا قبل از اینکه ببینه استکان رو یه جا خالی میکنم سرویس بهداشتی ها رو که میشوره دلم نمیاد برم دستشویی
-
حرف
سهشنبه 4 تیرماه سال 1392 09:46
آن حرف ها که حذف میشوند! همان ها هستند که نگفتنشان بدل میشود به جرم نامحسوسی که بعدها همه جای جان و روحت رسوب میکنند بعد از شدت رسوب ترک ترک میشوی یا سنگین می شوی و ته آب غرق میشوی یا میشوی یک تپه ی رسوبی
-
گم شده
سهشنبه 4 تیرماه سال 1392 09:40
گاهی دکمه ی سرچ را میزنم جای عنوان تایپ میکنم: من
-
مزرعه سیب زمینی
سهشنبه 4 تیرماه سال 1392 08:35
تخـــسر من نیست که هی یادم میره سیب زمینی داریم بعد باز سیب زمینی جدید میخریم بعد سیب زمینی قدیمیا سبز میشن حالا تقریبا نصف حیاط کاشتنی خونه رو سیب زمینی کاشتیم :)
-
پستای کوچولو
سهشنبه 4 تیرماه سال 1392 08:33
اصلا فقط هوس نوشتن پستای کوچولو دارم ها در حد اس ام اس
-
فقط یه خط مادرانه . . .
سهشنبه 4 تیرماه سال 1392 07:54
من مهربان ندارم . . . نامهربان من کو؟
-
چشم
یکشنبه 2 تیرماه سال 1392 15:21
بعضی ادم ها هستند وقتی نگاهت میکنند می خواهی خودت را کیسه و سنگ پا بشوری! خدا گذر کارتان را گره نیندازد به این جماعت . . .
-
پایان غم و غصه ها
یکشنبه 2 تیرماه سال 1392 14:57
سی و یکم برج . . . متعاقبا یکم برج بعدی وحشتناک ترین روزهای هر ماه هستند در حدی که وقتی زمزمه ی حقوق شرکت را فرا میگیرد کم مانده برویم در راه پله ها شعار بدهیم که . . . پایان شب سیه سپید است یا گل اومد بهار اومد میرم به صحرا گاهی هم بزک نمیر بهار میاد . . .
-
ادم ها
یکشنبه 2 تیرماه سال 1392 08:11
در دنیا ادم هایی هستند که هر چقدر بد قلقی کنی هر چقدر نق باشی دق باشی سکوت باشی باز راه به حرف اوردنت را بلدند . . . و حرف زدن مثل پاره کردن سد می ماند مثل ریختن دیواری که شهرداری تیغه کرده جلوی کرکره ی مغازه مثل باز کردن راه نفس اسم این گروه از ادم ها که جزو پدیدگان نادر روزگارند دوست می باشد گروه بسیار نادر و نایابی...
-
. . .
یکشنبه 2 تیرماه سال 1392 08:00
گاهی حرف زدن آنقدر سخت میشود که نگو . . . گاهی نوشتن از ارسال صورت حساب برای آشنا هم سخت تر است . . . و حتا سخت تر در حد پیگیری فاکتور پرداخت نشده گاهی سربی می شوند کلمات و نمی لغزند اصطکاک دارند اندازه ی ابرهای بارانی حرف که می شوند بغض ها پاره پاره می شوند رعدش ابر چشم ها را می باراند و ارامشش طلوع پس از باران است
-
سلیقه اش منو کشته
شنبه 1 تیرماه سال 1392 09:47
شرکت دارویی فراورده گیاهی اون وقت استفاده از رنگ سبز تو تبلیغات موقوف!