پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

قبل تر اسم وبلاگم مارگزیده بود و قبل ترش فولان و بهمان و اینا . . . اره من همون پروانه هستم
پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

قبل تر اسم وبلاگم مارگزیده بود و قبل ترش فولان و بهمان و اینا . . . اره من همون پروانه هستم

وقتی بلد نیستم جواب پرروها رو بدم


یک شماره ای در میان لیست شماره هایم دارم که به اسم خائن سیوش کرده ام، برایش هم این عکس را گذاشته ام که حقا مناسب احوالاتش است

هم به سبب علایق شخصی ای که جنابشان با این فقره ی بی ریشه داشت و هم به سبب شدت عشق و علاقه ی شخصی ای که اینجانب به علل کاملا شخصی با صاحب اصلی عکس دارم

چندوقت پیش که بعد از مدت ها دیدم یک ادمی در فیس بوک هی پک میکند (پک همان تلانگر و هوشت گفتن خودمان است که به صورت کاملا متشخص و معتبر در این صفحات اجتماعی خاک تو سری مطرح شده اند)خلاصه رفتیم پکنده را مورد عنایت قرار بدهیم دیدیم همان خائن خودمان است!

بعد در یک لحظه از دیدن پروفایل پیکچر حضرتشان آن چونان دچار حیرت و تحول و غلیانات روحی گشتیم که تو گویی عنقریب است که دچار سکته ی ناقص بشویم

اگر خیال میکنید عکس نامبرده را هم میگذارم تا ببینید و همان سان سلامتی روح و روانتان به خطر بیفتید باید بگویم نخیر! همین قدر که بدانید عکس مورد نظر یک آقای ژیگول بلا با موهای اتو کرده بود که کل عکس سیاه و سفید شده بود و معجزه ی فتوشاپ و یا شاید هم غم و رنج سالیان دوری باعث زاغ شدن چشم ها شده بود! خدا را چه دیدی شاید هم لنز بوده باشد


عنصر خائن قبلا ها مهندس مکانیک و مربی کاراته بود حالا گویی ورق برگشته و رفته تیاتر بازی میکند و وای به حال تئاتری که افتخار زندگی بازیگرش همانا آپلود عکس هایی است که گویای خرید عینک ریبن و کت چرم در هزار و یک اپیزود و مدل و موقعیت باشد

آنقدر خونسرد و لایت با کل ماجرا برخورد کرده ام که درخواست طراحی پوستر همان تئاتر مزبور به علاوه کاتالوگ و بنر و  بلیط . . . را هم دیروز به عنوان برگی از افتخاراتم دریافت کردم

خلاصه اینکه که همیشه هم نباید آنقدر ها کول باشی چون آن وقت در برابر آدم های پررو هیچ جوابی نداری که بدهی و آخرش میگویی لابد تقصیر خودم بود که این طوری رفتار کردم

زنگ زده میگوید برایت پیشنهاد کاری دارم!

میگویم الان نسبت ما دقیقا چه چیزی هست که برایت کار کنم؟

می گوید دوست! رفیق قدیمی! دیگه چی میخوای!!!

از آنجا که اینجانب همواره دیلی داشته و تا کل ماجرا را لود کنم کار از کار گذشته تماس را قطع کردم

و خدا می داند چندبار با خودم تکرار کردم که چقدر مردم پررو ان! آخه چقدر؟ و هرچندبار که تکرار میکردم چقدر کمتر درک می کردم چطور می شود اینقدر پر رو بود

بعد فکر میکنم که ادمی که با تمام قوا به ویرانی و نابودی ام کمر بست و در این راه از هیچ شرارت و لعامتی کوتاهی نکرده است چطور جرعت میکند با کمال آرامش با من تماس بگیرد و بخواهد از سر رفاقت با دستمزد خیلی کم برایش کار پوستر کنم و من هم آنقدر احمق هستم که اگر بخواهم کار کنم خوب کار میکنم و بعد کلی درگیر کار میشوم که خوب از آب در بیاید  . . .

خودم را می شناسم

خوب می دانم چرا جوابش را میدهم، دلم میخواهد تلافی کنم

اما نه بلدم

و نه آدمش هستم

این میشود که زنگ اخر را که میزند میگویم وقتی جواب همه کارهایی که پیش از این کرده ام دادی برایت کار جدید میکنم و خداحافظی میکنم

قبل از شنیدن جواب و یا هر چیز دیگری تماس را قطع کرده ام

و به بیشمار تماس و پیامک بعدش هم محل ندادم

و دیروز فهمیدم که ادم های پررو بلندند که چطور از آدم استفاده کنند و اصلا هم به روی خوشان نیاورند که چقدر پررویی میکنند

دیروز فهمیدم در برابر پررویی لال میشوم

گاهی حتا خم میشوم و سواری مفصلی هم میدهم و تنها راه دفاعی و حفاظتی که در برابر این جماعت بلدم این است که خودم را دور کنم و بعدشم هم جواب ندهم

چون با هیچ فرمولی از داده های ذهن من هیچ جوابی نمی شود به این جماعت داد که راه پیش روی را خوب بلدند . . .



پ.ن:

1- این ادم برای من حالا شده همان یک شماره تلفن! 

2- سیرتغییرات همچنان ادامه دارد چون کسی که من دوستش داشتم همچین موجود زاغارت و پررویی نبود

3- همه ادم ها عوض میشوند، بزرگ میشوند . . . بعضی ها این وری، بعضی ها آن وری