ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
دختر همسایه ی طبقه بالایی از کانادا آمده، مثل شعله ای که در آتشدان (میخواستم بنویسم مجوز ترسیدم به مشقت نویسی محکوم شوم) افتاده باشد، زندگی و نور و حرارت در خانه شان جریان پیدا کرده است.
هرشب صدای رقص و بشکن و آواز می آید و صدای خنده بالاست…
سالها در این خانه زن مسن همراه پرستارش زندگی می کردند و حالا قدر همه ی روزهای سکوت، سرصدا می کنند و من ناخودآگاه هی زیر لب میگویم الهی که همیشه از خانه تان صدای خنده بیاید همیشه…
الهی آمین

واسه دو روزه
یه ساعتم شادی واقعی جریان داشته باشه شفاست
چقدر مادر اون خونه خوشحاله
و برای پرستار هم یه تغییری انجام شده
خیلی خیلی شاد بودن
ای کاش شماره ساقیشونو به ما هم میدادن!