پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

قبل تر اسم وبلاگم مارگزیده بود و قبل ترش فولان و بهمان و اینا . . . اره من همون پروانه هستم
پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

قبل تر اسم وبلاگم مارگزیده بود و قبل ترش فولان و بهمان و اینا . . . اره من همون پروانه هستم

هدف شما در زندگی چیست؟


1- یک هفته و دو سه روز است که جارو برقی ام سوخته است. البته قبل از اینکه از هستی ساقط بشود هم شلنگ خرطومی اش پاره شده بود  و هم از سر تماس با زمین و هم از سمت تماس با دستگاه جارو برقی! این پاره شدگی را به مدت چندین ماه تاب آوردم و وقتی دیدم نتوانستم جایی را پیدا کنم که تعمیرش کنند با همان نقص عضو کنار آمدم و علاوه بر نکشییدن شلنگ  بدنه اش را هم برای جارو کردن نقاط مختلف با دست جا به جا می کردم.

تا همین یک هفته و اندی پیش که زد و ناگهانی جاروبرقی بیچاره پت پتی کرد و بوی گند سوختن یک وسیله برقی همه جا را پر کرد و بعدش دیگر روشن نشد که نشد.

این چند وقت با جارو دستی و طی مرطوب مشکلات زندگی را تا حدودی جل نموده ام اما داغ فراق یک جارو برقی در خانه به شدت ملموس است و جان کاه!

طوری که از دو سه روز پیش در سیبل هدف زندگی خرید یک جارو برقی را تیک زده ام! 

یک اصراری هم دارم که یکی جدیدش را بخرم و این یکی را دوباره نسپرم به تعمیرگاه! اصلا تعمیر بشود هم انگار قبول نیست! 

پول که دستم می آید یه دو صورت دسته بندی می شود یا کمتر از یک ملیون است که مسقیما به خرید جارو برقی می اندیشم و اگر بیشتر باشد مستقیما به پرداخت یه قسط معوقه و یا حتا بدهی خانم بهار که هر کار کردم سریه قبل نگرفت!

هدف با مزه ای هم هست!

خرید یک جاروی برقی خفن که همه خاک و گرد و موهای پریشان خانه را بخورد!


2- هدف بعدی هم البته خریدن یک عدد سشوار است. سشوار قبلی رمق ندارد انگار! البته رسیدن به این هدف دور نیست، قدر هدف اول ! این هدف بعد از آزمودن سشوار خفن خواهرم جدی شد! چون بعد از آن وقت ها بود که من دانستم چقدر تفاوت می تواند وجود داشته باشد بین هم نوعان این موجود شریف! حالا یکی از اهداف کوتاه مدت این روزها هم یکی خریدن همین سشوار است! خوش قریحه و خوش استیل!


3- هدف بعدی هم البته خریدن یک باب منزل مسکونی می باشد! یک خانه ی نقلی کوچولو موچولوی پنجاه متری که ترجیها سمت غرب شهر باشد. 

البته خنده دارد که خرید خانه در اولیوت سوم می گنجد اما ماجرا اینجاست که من سشوار خر بهتری هستم تا خانه خر بهتری!

ماجرای خانه از آنجا شروع شد که پارسال همین وقت ها سعیده گیر سه پیچ داد که برای وام بانک مسکن سپرده گذاری کنم ، من هم ماجرای خرید ماشین را بیخیال شده بودم  و جایش وام را ثبت نام کردم و حالا همین روزها سررسید یک ساله ی وام به سر می اید و باید بروم یک جایی را بیابم ! یک طوری استرس دارد این هدف سومی! مخصوصا که اطلاعات من در باب خانه ی خوب قدر اطلاعاتم در باب نحوه کشیدن نمودار لوله ای است ! هی از بقیه می پرسم و تازگی ها فهمیده ام شمالی و جنوبی فرق دارد و جنوبی بهتر است و انباری عیب ندارد نباشد اما بی پارکینگ نمی شود! و بعدش هم پایلوت و طبقه اول چه فرقی دارد و طبقه اول سرد تر است و طبقه دوم بهترین قصه ی ممکن است و آسانسور باشد و نور در طبقات بالایی بهتر تر است و  . . .راستش از فکر این ها هم استرسم می گیرد و نمی دانم چه باید کنم اما خوب آنقدری نیست که سر جایم خشکم بزند . . .



پ.ن:

1- شایان ذکر است اهداف نامبرده به صورت مقطعی بوده  و تا برآورده شدنشان در حیطه هدف هستند و درست در لحظه ای که دسترسی شان ممکن گردید، هدف دیگری جای شان را میگیرد! 

همچنین این را هم خودم می دانم که آدم خیلی باید سخیف و به در نخور باشد که هدفش در زندگی این چیز ها باشد ! خوب من که داجه به همه هدف هایم حرف نزدم ها؟

2- بعدا ها برای یاد آوری سالی که آقای هاشمی مرد، خواهم گفت تقریبا سه ماه بعد از بابا

3-  هدیه ی تولد آقای روانشناسی تحلیل مان، یک نقاشی بود که من کشده بودمش . . .