ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
از هفته پیش که نسیم ماجرای کامنت یک مردکه احمق را برایم گفت که رفته برای فولانی ای با ذکر نام و منبع من من کله گنده و امثال نسیم و . . . را مثال آورده که ببین! اینها دخترهای بالای سی سال هستند که شوهر ندارند و در قفای شوهر افسرده و غمگینند و شوهرت را سفت بچسب یک حس بدی به نوشتن پیدا کرده ام
حتا اگر زن دومش باشی! حتا اگر مختصر اعتیادی هم داشته باشد . .
البته که گوربابای همه آدم هایی که اینطور فکر میکنند و البته که هیچ دلیلی ندارد که من بنشینم برایشان دانه دانه توضیح بیاورم و روشنشان کنم که سگ بشاشد به زندگی ای که روی ویرانه های زندگی کس دیگری بنیاد شده چه برسد به حفظ و ممارستش
که سگ بشاشد به زندگی ای که می دانی نه در جهت رشدت که در خلاف آن جهت است
همه این ها درست و متین . آدمها هم هر شکلی دلشان خواست فکر کنند، من هم مامور تنویر اذهان عمومی جماعت نیستم! من فقط مسئول زندگی خودم و نگاهم و خانواده ام و دوستانم هستم که همه ی وقتم را هم برایشان میگذارم . . .
اما نوشتن وبلاگ چی؟
وبلاگی که همه ی آن آدم های چپر چولاغ هم می توانند بخوانند
می ترسم بنویسم دلم گرفته . . .
می ترسم بنویسم امروز تاریکم
شاید هم باید ضمیمه اش کنم جای امروز که قدر سر سوزنی کدرم دیروز و پریروز و پس پریزوز آفتابی بوده ام! باز هم می گویم به درک! چه کار دارم که چطور می خواهند برداشت کنند یا نکنند.مگر من برای اینها می نویسم؟
بعد جواب می دهم بدم می آید دریچه ی دلم را و نوشته هایم و کلمه هایی که از هفت تا پرده تو دلم رد شده عریان بگذارم جلو کسانی که اینقدر کج فکرند و بی شعور!
اما دلم را چه کنم؟ هوس نوشتن کرده ام مثل زنی که ویار خاک داشته باشد . . . خاک باران خورده ی کوچه هایی با دیوار کاه گلی . . . از یک سو می دانی خاک است و از یک سو هوس
خواهر صبح زنگ زده است و از وقتی زنگ زده من مثل اسفند بر آتشم
از پریروز که از ولایت و خانه حاج آقا آمده کم پیداست، گمان می کردم این مزاجعات دیر به دیر از تنش های احتمالی با زن بابا می کاهد اما برعکس شده و هر بار روز از نو روزی از نو
حاج خانوم پریده و پییچده به پر و پای خواهر که بابایتان هوش و هواس ندارد! که نمی شود گذاشتش پیش فولانی تا با فک و فامیلم بروم عروسی. و هیچ یادش نمی آید که هفت سال پیش چه کش واکش ها برای تصاحب همین مردی که حالا ادعا می کند غیر از دردسر برایش ندارد نکرد.
خواهر میگوید صبحانه سر سفره چیزی نگذاشته
دستمال کاغذی را قایم میکند
گفته خواهن که زنگ میزند چرا حال من را نمی پرسد و گوشی را نمی گیرد و تا با خودم حرف بزند؟
تازه می فهمم که ماجرای تلفن های پدر چیست که تا زنگ میزنم و تا دو کلمه حرف نزده ام گوشی را می دهد به زنش! حتا وقتی گفته باشم قصد ندارم با زنش حرف بزنم!
حرصم می گیرد
خواهر به حاج آقا گفته اگر اینقدر اذیت میشوی جمع کن برویم خانه خودمان! حاج اقا می گوید نه!
یک جای مغزم درد میگیرد از فکر پدرم
از فکر پیرمرد مچاله ای که تازگی غوز هم میکند و درهم شکسته است و هیچ وقت حواسش به هیچ چیز نیست. سیگارش از دستش می افتد و ملحفه و سیگار و پتو را می سوزاند
چای را با نعلبکی می خورد و وسط های رسیدن نعلبکی به لب هایش زیاد پیش می آید که شیب دستش بلرزد و نعلبکی بیفتد
دلم می خواهد بروم بیاورمش و همه ی کارهایش را تنهایی خودم کنم و نگذارم که کسی چپ نگاه کند
دلم می خواهد بیاید
اما می دانم که آمدنی نیست
این بار هم مثله هزار بار دیگر خواهد گفت که بی زنش نمی یتواند زندگی کند و لحظه ای تاب نمی آورد و مایه ی حیاتش حاج خانوم است
کما اینکه این جفتک انداختن های حاج خانوم هم از همین حرف ها نشأت میگیرد
چطور می شود به حاج آقا حالی کرد که پدر من همه ی آدم ها که شکل هم نیستند
بعضی ها هستند که تا بگویی ببخشید میگویند خواهش میکنم و حالیا که این ببخشید را از سر تعارف برای سفره ای که چهار قلم غذا رویش گذاشته ای گفته ای و آن خواهش می کنم به معنی اینکه اگر چه این سفره در حد پذیرایی اینجانبان نبود اما به هر حال زحمت کشیدید!
بعضی ها هستند که صمیمت و مهربانی و خودمانی بودن را نمی فهمند
چیزهای دیگری را می فهمند که من نمی فهمم و زبانشان همیشه دراز است و می توانند سر و تنت را همچین بشورند که خیالش را هم نکنی
یک خانومی هست که کفشش را داده برایش نقاشی کنم
اولش که سر قیمت شروع کرد با من چونه زدن و چون از این کار متنفرم جوابش را ندادم و گفتم باشد همین که خودتان گفتید و حالا قرار است سی هزار تومن به من برای نقاشی روی این کفش ها پرداخت کند
برای این سی تومن تا حالا خفت اینکه شما پیامک بده من خودم تماس می گیرم! را چند باری سرم گذاشته که هیچ میگوید لطفا چند مدل از نقاشی روی کفش برایم بفرستید!
آدرس وبلاگ نقاشی ها را میگذارم که تشریف ببرید هر مدلی خواستید ببینید. با اصرار می گوید که آدرس باز نمیشود. چند باری چک میکنم، همه چیز عادی است. اما خانوم باز اصرار دارد که وبلاگ باز نمی شود و باز عکس مدل می خواهد
میخواهم برایش توضیح بدهم که اینترنت گوشیم همراه اول است و در حدی نیست که بشود عکس فرستاد و بعدش هم آرشیو همه کارها را در مموری گوشی ندارم و بعدش که نمیشود برای هر سفارشی هشتصد تا عکس بفرستم و . . .
هیچ کدام را نمی گویم فقط می گویم که تنها کفشی که نقاشی کرده ام همانی است که پای دوستتان دیده اید! فقط دلم نمی خواهد ادامه بدهد
دلم یمخواهد بگویم بیایید کفشتان را بگیرید و من هم سی تومن سرش می دهم دستتان و بروید دنبال کارتان! و من خیلی هم غلط بیجایی کرده ام که برای کسی که ارزش یک کار را نمی شناسد نقاشی کنم
تازه این زیاد مورد خاصی نیست
پریروز ها یک خانومی آمده برای وبلاک نقاشی ها کامنت گذاشته و شماره هم داده و من به خیال اینکه کار نقاشی دارد مسیج دادم!
اولش که معلوم شد که خانوم شماره ی شوهرش را گذاشته و شماره ی خودشان چیز دیگری است! و این کار را هم خیلی سهوی انجام داده و اصلا هم حواسش نبوده. بعدش هم می فرمایند که لطفا الگوی هایتان را برای من بفرستید چون یک دختر عقدکرده هستم و پول لازم دارم ! میگویم خانوم جام من نقاشی میکنم و کار نقاشی نه الگو دارد و نه کلیشه! برایم جواب می فرستد خوب می توانستید روی کاغذ برایم بکشید و اسکن کنید و بعد برایم با ایمیل ارسال کنید
جوابش را که خواندم کم مانده ترک بردارم! تازه آخرش هم برایم نوشته بود که نترسید رقیبتان نمی شوم
گاهی به حیرت فرو می روم! هیجان زدگی واقعی
نقاشی روی شکم را در صفحه ی فیس بوکم گذاشته ام یارو آمده پرسیده رنگ ها ضرر ندارد؟ سوال جواب سوال جواب تا رسیده به اینجا که خوب حالا مارک رنگی که شما استفاده میکنید چی هست و از کجا می خرید و . . .
و من نمی فهمم
نمی توانم درک کنم
قوه ادراکم می لنگد در این زمینه و نمی توانم هموار کنم که کسی باشد که اینقدر متوقع باشد. کسی باشد که نفهمد داری لطف میکنی و نه تنها نفهمد که دو قورت و نیم طلبکار باشد
کامپیوتر ویروسی شده، آنتی ویروس ندارد. حالا دقیقا مثل یک تکه گوشت لخم که در ظهر تابستان زیر آفتاب مانده باشد، با باز کردن هر پنجره ای پیش از لود شدن خود صحه ده تا صفحه ی تبلیغاتی و آفر و فولان و فولان باز می شود و تا بیایم این پنجره های اضافی را که به زور بشته می شوند ببندم چند تا جدید تر باز میشود. گاهی حس میکنم این آدم ها هم همین شکلی اند. فقط و فقط به خودشان و هدفشان فکر میکنند
چه اهمیتی دارد که من چطور به کارم برسم، اصلا برسم یا نرسم! مهم آن آفر ویروسی است که باز شود و پیش از اینکه من کلیک کنم فولان تبلیغ و بهمان کالا را به سمع و نظرم برساند
پنجره هایی که نمی توانم ببندمشان و اسکن های بی دلیل و دانلود هایی اضافه
شاید اساس رابطه ها همین باشد
که تو چه می خواهی؟
و آنچه من اراءه میدهم چیزی نباشد که فقط خودم دنبالش هستم
آمدم برای بهار غر بزنم دیدم خیلی کار دارد این شد که اینجا ترکیدم
Kasra group
ارائه خدمات برای وبمستران و وبلاگ نویسان از جمله:
ساخت بنر (رایگان)
ساخت لوگو (رایگان)
مدیریت وبلاگ
ابزار وبلاگ و سایت
آموزش وبلاگ نویسی و...
kasra-group.blogsky.com
پس از ورود به سایت، بخش خدمات ما را مطالعه بفرمایید.
چرا حرص میخوری??? آخه این آدما ارزش دارن??? آدما اندازه شعورشون ارزش دارند کسی که شعور نداره بفهمه نباید کار کسی رو کپی کد چه برسه به اینکه متوقع باشی و..... به نظرم ارزش فکر کردن نداره
من خیلی وقته که دارم میخونمت از مارگزیده و همون روزای اول
میخوام بگم در حد دوست وبلاگی خوب میشناسمت و میدونم تا چه حدی آدم بی آزار و بی حاشیه ای هستی و ببین چکار میکنند آدمای پررو که صدای تو هم در میاد
پری نازنین انقد کارات قشنگه و بی نظیره که حد نداره و خیلیا ارزش کارت رو میدونند
ممنون مینای عزیزم




لطف داری به من
برای پدرت و همه پدر و مادرهایی که پیر می شن و کسی نیست که با جون و دل ازشون مراقبت کنه ناراحتم
و برای بچه هایی که کاری از دستشون بر نمی آد بیشتر
می دونم از دست یه سری از آدمهای بی شعور چقدر خسته می شی کاش می شد کاری کرد کاش می شد اول میزان شعور آدمها رو سنجید بعد باهاشون ارتباط برقرار کرد
و در مورد وبلاگ نوشتن من که میلم رو به نوشتن خیلی وقته از دست دادم اینقدر که قضاوت های بی جا شدم تازه من خوشحالم مثل خیلی از شماها خواننده های زیادی ندارم چون هر چی آدمها بیشتر می شن تعداد قضاوتها و اظهارنظرهای آنچنانی هم بیشتر می شه متاسفانه
ممنون نسیم عزیزم
اما دلم می خواد که بنویسی
زیاد بنویسی
چون آخر آخرش تو می مونی و دلی که سبک شده
این مردم ثابت کردن که لیاقت صمیمیت رو توی کار ندارن. توی کار باید خیلی باهاشون رسمی باشی. کلاس بذاری تا برات ارزش قایل بشن. وبلاگت اگر براش باز نمی شه، نشه. بره یه روزی که براش باز می شه باز کنه. وظیفه تو نیست براش عکس جدا بفرستی، حتی اگر اینترنتت همراه اول نباشه و خیلی هم پرسرعت و با حجم نامحدود باشه.
کاش میشد همه مون یه تکونی به خودمون بدیم
همه با هم
در راستای با شعوری
چ خوب می شد
اگه میشد
پروانه عزیزم منم اون کامنتهایی که بهت در موردش گفتن رو خوندم .. به قدری بیارزش و بیارزش و بی ارزش بود که حتی یه لبخند تمسخر آمیز هم زیادش هست ..
همه چی خوب میشه .. ایشالا ..
.
دغدغههات رو میفهمم .. و خیلی خوشحالم که نوشتی و خیلی خوشحالتر میشم اگر نوشتنش تو رو آرومتر کرده باشه ..
.
خوب باش پروانه .. یه لبخند مثل اون طرح گلهایی که روی پارچه می زنی، بزن
ممنون قاصدک مهربون

لبخند قشنگی میشه برای نقاشی کردن . . .
می فهممت. برای منم خیلی پیش اومده. بعضی وقتا که کامنتای وبلاگای دوستام رو می خونم و چیزایی می بینم که حتی به مخیله ام هم نمیاد که بتونم بپرسم یا نظر بدم می بینم یه عده به راحتی دربارش حرف می زنن و سوال می پرسن و اصلا نمی دونن حریم شخصی یعنی چی. ولی.... دلیل نمیشه به خاطر اونا ننوشت.
اون سوالا که بعللللللللللللللله
جوک شده دیگه
عزیزم
پروانه عزیز درسته هر چقدر هم بقیه بگویند حرف مردم مهم نیست باز هم اعصاب خورده و کاری نمیشه کرد. همه این اسپم ها رو بذار یه طرف و همه کسایی که با عشق و شوق هر روز اینجا رو چک می کنن رو بذار یه طرف. مطمئنم کمی و کییفی طرف دوستانت سنگینی می کنه. همین زنها هستن که مردها رو متوهم می کنن که همین که باشن با هر شرایطی دخترها باید کلاهشون رو بندازن بالا
کاش پدرت می آمد پیش تو... چه خوب بود برای تو چه خوب بود برای پدر...
در مورد کار هم مطمئن باش به خاطر فروتنی توست عزیزم. چرا چانه زنی چرا توضیح. به هر کسی که کار هنری می خواهد آدرس وبلاگ رو بده و دیگه توضیح نده. بگو تا کد ندادی کار انجام نمی دم. بگو به خاطر مشغله نمی تونم جواب بدم سوالها رو.
باور کن اینهمه مهربانی لایق خیلیها نیست عزیزم :**
عزیزم
مرسیییی
مرسیییی
ممنون از این حس خوب و حمایتیت عزیزم
بله
در واقع همین طوره که میگی
کاش تو وبلاک هم میشد بلاک کرد
سلام
امیدوارم به اون حد از خستگی نرسید که بهر چیزی یه
"به درک"
بزرگ بگید
یه چیزیم میگن آدما ناراحت نشن
اما متاسفانه توی کشورمون خر آدم نما زیاد داریم
خیلی هم داریم
اونقدر که کاملا خودکفا هستیم...
کاش به جای فرار مغزها، فرار خرها هم می داشتیم
بعد شاید میشد یکم در آرامش زندگی کرد
نه شکر خدا هنوز به اون جا نرسیدم
گاهی کفری میشم
اما بعدش اروم میشم
عجب ادمایی پیدا می شن! یه کاری می کنن که ادم رغبت جواب دادن به سوالای بقیه و محل گذاشتن بهشون رو هرچند قدر شناس هم باشن نداشته باشه!
دقیقا همینه که میگی
پروانه قشنگم بی خیال همه این پنجره های ناجور شو،به قول مادرم پشتت را بکن به همه این ناجورها و به دل خودت برس. اینهمه آدم عجیب و متوقع وطلبکار که جز نوک بینی خودشان هیچ چی رو نمی بینند و جز منافع شخصی شون به هیچ چ چ چی حتی رعایت ادب و حفظ ظاهرهم مقید نیستند،رو بسپر به خودشون.بنویس برای دل خودت و برای دل ما که دوستت داریم ندیده و قصه هامون کم وبیش تکرار زن بودنمان و بادردهای آشناست.دعامیکنم خوشیهات بسیاربیشتر از اونچه که هست باشه و دغدغه هات دود بشه بره آسمون.
مرسی مهسا جونم
بله همین طوره که میگی
مادرت درست میگه کاملا
از داماد که صدابردار فیلم پورن است و عروسی که زخم بستر گرفته
تا معتادم ولی تیپم شبیه تیمارهاست
پشت توقف پست ها نیز دخترکی شیشه ی ماشینتان را تمیز می کند...
هع؟
اصلا جواب نده یه سری کامنت ها رو.....اولش رو خوندی و فهمید داستان چیه ولش کن.....مجبور نیستی که به همه جواب بدی.....نمیرسی.......هر کی فهمید فهمید هر کی هم نفهمید بهتر که نفهمه!!! به نظر من کفش اون خانومه هم باید پس میدادی......زیاد نرم تا کردم با مردم اینطوری میشه..مسئول همه که نیستی باید به فکر آرامش و آسایش خودتم باشی.....
دقیقا
این خود بیچاره
بعد از درک همه دنیا نوبت درک کردن او می رسد
سلام ؛
البته لازم بود که خالی بشی..
ممنون
:)
اینو بزار رو کامپیوترت.
http://home.mcafee.com/store/free-antivirus-trials
ممنون

اما متاسفانه نصب نشد
یعنی پولیه؟
پلاله جانم. بمیرم برای دلت. دردها همه از یک جنس هستن. رنگشان فرق میکند. آروم باش عزیزم. دنیا برای امثال ما شاید سختر ،شاید کندتر ، شاید متلاطم تر بگذرد. اما میگذرد. از همه مهمتر اینکه، این راه رو خودمون انتخاب کردیم . شاید کسی ندونه ولی ما روزی چندبار خدا رو برای کنار کشیدن از اون زندگی شکر میکنیم.
عزیزم

برات بهترین ها رو آرزو میکنم
آدمی که خودشو لایق زشتی نمی دونه مطمعن بهترین ها رو جذب میکنه
حتما حتما
موفق باشی
عزیزم ناراحت نشو ولی کلا زورت میاد اطلاعات بدی.. این همه روزانه نویسی میکنی این وسطا هم مثل یه سری وبلاگا یه اطلاعاتی هم بدی جای دوری نمیره.. منم قبلا ازت سوال پرسیدم ولی خیلی بد جواب دادی.. یه ذره خوبه آدم متواضع باشه ..
خانوم عزیز
شما باید به من یگی چی بنویسم؟
یعنی داری میگی حالا ک روزانه می نویسی چرا کلاس آن لاین برگزار نمیکنی؟
ای خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
من مریب نیستم
معلم نیستم
آموشگاه ندارم
به خدا قسم منم زندگی خودمو دارم
جرا اینقدر متوقع
چرا
بحث شوهر و اینا که امان از جهان سوم اگه بخوام حرف بزنم میشه یه کتاب ، بحث اینایی که سفارش میدن و اذیت میکنن هم بذار به حساب اینکه هر شغلی یه مشکلاتی داره ، جالبه من همیشه با خودم میگفتم خوش به حال پروانه همش آدمهای پروانه ای باهاش در تماس هستن و مجبور نیست با هر مدل آدمی سر و کله بزنه ... الگوی کارات رو خواستن ازت ؟؟؟؟ باید یک هفته بشینم فکر کنم اگه روزی روزگاری همچین آدمی به پستم خورد چه جوری جوابش رو بدم
اماااا بحث حاج آقا و حاج خانوم ، پروانه من خیلی زیاد فکر کردم به این موضوع و به این نتیجه رسیدم اون زمانی که بابا رفتن خواستگاری و زن دوم گرفتن کسی مجبورشون نکرده بود ، اگه خونش صفا نداره اگه زنش دوسش نداره اگه دلش برای ما تنگ میشه ولی هیچ قدمی بر نمیداره و... چی بگم پروانه چی بگم که منم همیشه یه گوشه مغزم درد میکنه
چند شبه زن بابا هی تو وایبر بعد از عمری پیام میده که نی نی اومد یا نه ! منم با تعجب میگم نه هنوز ، میگه عکس بفرست از خودت فیلم بفرست از خونه ات
از لباسهات! پروانه من چرا باید براش عکس بفرستم ؟ عکس خونه و لباسهای منو میخواد چیکار ؟ یادش رفته اون وقتی که تو خونه اش بودم پیرهن کهنه های بابام رو رنگ میکردم و میپوشیدم؟؟ یادش رفته وسط زمستون وقتی خواهرم کاپشنش رو بهم داد که برم اون سر شهر دانشگاه وقتی برگشتم خون به پا کرد که به وسایل بچه های من دست نزن؟ یادش رفته وقتی اون خواستگارایی که منه خر تمام امیدم بودن برای نجات رو تا حد امکان جلوشون گند میزد به هویت من ؟ یادش به خیر یه خواستگار خیلی خوبی داشتم یه بار عصر که از سر کار برگشتم خودم میوه و شیرینی خریدم و وقتی رسیدم دم در دیدم زن همسایه مثل مادر وایساده داره جلو خونه رو آب و جارو میکنه و بعدش هم مثل یه شیر زن اومد نشست وسط خواستگاری ! من که اصلا تا اون روز نمیدونستم رنگ لباس چیه وقتی یه روسری ابریشمی کرم رنگ سرم کرد تازه فهمیدم چقدر این رنگی بهم میاد :) نذاشتن خواستگار منو ببینه ... رفت . رفت من حالم از خودم به هم خورد ، از میوه ها و شیرینی هایی که خریده بودم ، از چادرم ، از کیفم
نشد که هیچ وقت عاشق بشم ، خواستگار بیاد و ناز کنم ، نشد و این الان داره دیوونه ام میکنه
پروانه چرا غر زدی اصلا؟ کار دیگه ای نداشتی دختر ؟ بی خیال به جای این حرفا مثل من تا زمستون نشده چند تا دبه خیار شور و ترشی و شور بنداز زمستون کنار غذا حالشو ببر
ای من به قربون اون دل پر دردت برم عزیز دلک


دلم می خواد بشینیم باهم یه نفس غر بزنیم و داد بزنیم و همه ی نفرت اون روزا رو بریزیم دور
همه روزای بی مادری و بی محلی و بی کسی
همه روزایی که کسی که غریبه بود اومد و شد صاحب خونه
دلم م یخواد همه ی این خاطره ها و حرف ها و کاستی ها رو بکنم و بریزم دور از خاطم
قربون دلت برم من
قر بزن دوستم
خدا برای همین به من گوش داده
واجب تز از شنیدن حرفاتو درد دل تو کاری نیست براش . . .
عزیزم
عزیزم حق داری این همه غر داشته باشی ای کاش همدیگر را درک می کردیم جالب اینجاست که هر کدوم فکر می کنیم علامه دهر هستیم.
بله
متاسفانه
الان زن هایی که شوهر دارن بیشتر افسرده ان
ولی افسردگی تم همیشگی زندگیشونه و واسشون عادیه
حالا نمیخام درمورد کسایی که به حقارت زن دوم بودن تن میدن صحبت کنم،چون اصلا برام قابل هضم نیست
در مورد این آدهای مدعی که اکثرا اعتماد به نفس کاذب و بالایی دارن نمیخام چیزی بگم چون واقعا لجم میگیره،خدا بهت صبر بده عزیزم
مرسی لیلا جان
منم فقط لجم میگیره
و هیچ کار دیگه ای بلد نیستم در مقابلشون
البته متاسفانه
کاش هنر هم در من جایی داشت....کاش من هم....موفق باشی...
موفق باشی نیلو جان
رفیق جانم سلام
دیدم برای حال خوبت چیزی نمی نویسم ، از کنار حال ناخوشت که نمی شود در سکوت عبور کرد . خوب باشی .
سالم باشی و شاد
یا علی
عزیز دلمی
مرسی رفیق جان
سرت سلامت
عزیز دلم . می دونم که روح حساس و لطیفی داری . می دونم که ادمهای پرت و پلا با کارها و حرف های مزخرفشون خسته ت می کنن . می فهممت .
راستی می دونستی که مایه حسادت خیییییییلی ها هستی ؟
مرسی شیوای عزیزم
کامنتت دلگرم کننده بود برام
اگر چه میدونم که باید خیلی تلاش کنم تا اون طوری که میگی بشه
عجب ادمایی هستیم !داشتن یه همچین هموطنایی واقعا باعث مباهاته!
احمقا و زر زر کنا و نتونم بینا که سگ بشا*شه بهشون... به هیچ جات هم نباشن.



درباره ویروس هم اگه آنتی ویروس نداری یه دور بروزرت رو آن اینستال کن دوباره نصب کن. ویروسای اینجوری معمولا روی بروزر میشینن و با دوباره نصب کردنش از بین میرن.
آنتی ویروس خود ویندوز رو نصب کردم
هر روز مآپدیت میشه اما این پنجره ها بازم باز میشه
آخ پروانه،پروانه(با بازدم عمیق بخوانید)چقدر احوالات این روزهایمان و روزهایی قبلمان شبیه است.چقدر ادم ها متوقع اند.دایم به من می گویند چرا همراهت را جواب نمیدهی؟هی میاد نوک زبونم که بگم اخه خسته شدم بس که هر وقت کار داشتید یا حالتون بد بود با من تماس گرفتید.مدیرمان هم که اعجوبه ایست.برای هر فصلش ماشینی مخصوص اب و هوای ان فصل دارد ان وقت چشمهایش را به روی تمام موفقیت های کشوری دانش اموزانم بسته است و انتظار دارد برایش مفتکی کار کنیم .من هم امسال ترجیح دادم خانه نشین باشم و خفت بردگی مدرن را به جان نخرم.باید کاری کرد.خسته ام از ذره ذره جمع کردن و با بهره ی یک وام از بانک مثلا اسلامی همه را از دست دادن.خسته ام
عزیزم
کاملا حس میکنم و می فهمم که دلت نمی خواد جواب بدی وقتی مطمعنی اون طرف خط فقط کارت داره و حتا حالتم نمی پرسه
در مورد کلاس هم به نظرم کارت عالی بوذ
من بودم هم نمی رفتم
موفق باشی عزیزم
پروانه جونم حق داری ناراحت و عصبانی باشی هر کدوم از اینا که گفتی خودش به تنهایی حرص ادمو در میاره
نقاشی کن تا یادت بره
عزیزم
نسخه ی محشری پیچیدی
عالیه
حس درماندگی میکنم
ادم به این نتیجه میریه این شکلی که هست کارآمد نیست . . .
باید سیاست مدار باشه
اما نیست
چ میشه کرد
دهن گشاد مردم هیچ وقت بسته نمیشه عزیزم!
حالا نه که همه زنهای متاهل خیلی خوش بختن و هیچ وقت نه دلشون میگیره نه افسرده میشن...
اون قضیه رو ویرانه زندگی کس دیگه و اینا که گفتی، والا من حتی در اون حالت هم مشکلم با اینجای قضیه ست که زنی که میاد میشه زن دوم، رسما داره با آگاهی به اینکه قرار نیست توقع هیـــچ احترام و وفاداری از طرف مقابل داشته باشه وارد میشه دیگه نه؟!
دقیقا با چیزی که گفتی موافقم
از اول میگه من انتظار وفا ندارم
این جماعت باید کتاب بی شعوری را بخواند.
هعی
ای بابا ..این جور آدما که خیلی زیادن..سادیسم مردم آزاری دارن.حیف اون ذهن هنرمندت که با این اراجیف خرابش کنی... در مورد پدرت هم خدا کنه خودش متوجه بشه که شما بدشو نمیخواهین
ممنون مطهره جان
لطف داری عزیزم
پدرم بد جوری عادت کرده و حاضر نیست فکر کنه
یک مشت هیولا شده ایم پلاله...
یک مشت آدم پرمدعایِ پرتوقع و پوچ....
دور از جان تو و عزیزانت... خودم را میگویم... امثال خودم را میگویم... همین ها که رنجانده اندت را میگویم...
و آن زنهای دوم... آخ که اگر دست من بود همه شان را و همه ی موافقان و همفکرانشان را یکجا میریختم توی استخر کوسه های گرسنه...
خوراک ماهیان بشوند مفیدترند تا اکسیژن خدارا بیهوده تلف کنند....
عزیز دلم
قربون دلت برم. منم یکی از همی جماعتم
از کجا معلوم شاید منم با ندونم کاری کسی رو رنجونده باشم
در مورد استخر کوسه هم پایه ام
اساسسسسی
سلام گلم
کی گفته که کار و روش کارتو و فوت آخرتو باید رایگان در اختیار همه قرار بدی
نخیرم اصلن چنین چبزی نیست. نکنی این کار رو ها. مینونی آموزشگاه بزنی پول بگیری یاد بدی بهشون. تقصیرخودته. در دسترس نباش زیاد. کاراتو به اسم خودت امضا کن. قانون کپی رایت که در تمام دحیا وجود داره کشک که نیست که این افراد توقع زیاد داشته باشن. تتفاقن نباید برا خودت رقیب درست کنی. اون خانم بین همه حرفاش یه تلنگر مثبت زده. آره تصلن بهشون بگد مت خسیسم بخیلم نمیگم. تین حق تو هست. بذار لگن خسیسی لهتر از ابنه که اسکولت کنن.
ک ی و ن بق هر کی بخواد حرف مزخرف و زیادی بزنه
واقعا تصور میکنی من برای اینکه رقیب درست نکنم براش چیزی نفرستادم؟



تلنگر مثبت؟
من از سر خسیسی اطلاعات نمی دم؟
میخوام از سر این اطلاعات پول درارم؟
واقعا شاخام رانمیدونم چجوری کنترل کنم
ازبس که بی ربطه مطالب یعنی واقعا انتظار الگو ازت دلشته؟؟؟؟؟؟؟؟این ادم اصلا کارای شمارادیده اینکارا چه الگویی میتونه دلشته باشه مگه سری دوزیه بعد حالا چه ربطی به عقد کرده بودن داره اگه یکی بیاد ششماهه حامله باشه حتما باید رنگ وقلم مو هم بهش بدی؟!!!!!بعد الان با اینهمه اطلاعرسانی اینقدر سوال جواب لازم نیست برای فهمیدن مارک رنگ یه چرخی توانقلاب بزنه خیلی راحت میتونه بفهمه
خدابهت صبر بده اینا روچجوری تحمل میکنی
هعی
شاخای من خیلی وقته سبزشده مادر جان
واقعا هم حیرت میکنم
پروانه جون این کامنت "نخستین بی نام" یه چیزای خوبی در مورد آموزش گفته ها! ببین الان توی "نت برگ" و "تخفیفان" کلی از این آموزش ژله تزریقی و غذای فلان و ویترا و ... میذارن! تو هم یه تبلیغ آموزش نقاشی روی پارچه بذار! جدی خیلی خوبه ها، توی شناخته تر شدنت هم تاثیر داره. برای محل آموزش هم شاید بشه با این سرای محله ها هماهنگ کرد ازشون یه اتاقی چیزی کرایه کرد!
در ضمن چرا اینقدر از اون کامنته عصبانی شدی؟ به نظر منم حقته که در قبال ایده ای که داری بتونی پول در بیاری، مگه کار بدیه؟
من به خاطر اینکه وقت ندارم و کار آموزش کار من نیست اون کارو انجام نمیدم
والا هیچ دلیلی نداره جواب کسی رو ندم
هر کسی یه چیزی رو می تونه انجام بده و دوست داره و بلده
من هم اصلا بلد نیستم معلم باشم
و در واقع وقتشو ندارم
کی گفته بلد نیستی یاد بدی. خیلی هم بلدی. مگه تا حالا درس دادی که میگی نمیتونم درس بدم؟
نه بی نام عزیز
اما هر کسی می دونه تو چه کاری خوب و موفقه و تو چه کاری نه
نمی دونم چرااینروزهاهمه زورشون فقط به پاتریک میرسه.چیکارش داشتی دوستمو.
من عاشقشممممم
سلام مامان پاتریک
گفتن مارگزیده
گفتم نه.فکرکنم انسان گزیده
تازه اول دست راستش را دراز میکندومیگوید سلام
بعدلبخندمیزند
وبعد
وبعد
وبعد...
سلام