ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
بچه که بودم گاه گداری پیش می آمد که مادرم در تعارفات مرسوم ب زبان بیاورد که خانه امید ماست!
به نظرم تعارف بی مزه و بی معنی ای بود تا این روز ها . . .
این روزها که هر بار از این چهار راه رد میشوم سر راست میگنم و دنبال چراغ روشن خانه ای میگردم که سالهاست خانه ی من هم بوده
خانه ی امیدم!
و همیشه و هر جا و هر موقعیتی می دانستم که درهایش به رویم باز است
حالا قرار است چراغ های این خانه که چراغ ایوانش که تنها چراغ روشن کل ساختمان است و برچسب های پشت شیشه ی اتاق پسرکش که از آن فاصله هم قابل تشخیص است و رنگ پرده ی های اتاق خوابش . . .
حالا قرار است چراغ های این خانه خاموش شود
این خانه ی مهربان و بی تکلف و صمیمی که از ابتدا آغوش گشوده بود
حالا قرار است این خانه که هر روز حد اقل یکبار از تیررس نگاهم میگذرد مال یک آدم دیگر بشود و آخرین روزها و آخرین شب ها را میزبان صاحب خانه ی مهربانش است
خانم خانه دارد با تتمه ی گوشت و مرغی که مثل غنایم جنگی از زیر لواشک های فریزر پیدا کرده رنگ به رنگ غذا درست میکند و دانه دانه اعلام میکند:عدس تمام شد
رب تمام شد
آخرین دانه ی پیاز
...
من هم وسط بستن صفحه های مجله یواشکی تند تند پست می نویسم
حالا قرار است یک جای دیگر
یک جای دیگر چراغی زیر یک سقف دیگر روشن شود که خانه ی من هم خواهد بود
خانه ی امیدم . . .
آدمایی هستن که حضورشون خود امیده و انقدرگشاده دستن که هرجا باشند،به اون مکان بهره ای از مهربانی و امنیت می بخشند.خوشا به حال کسی که بعدترچراغ خونه ی دوستت رو روشن خواهد کرد.خوش به حال کسانی که خونه امیدشون تو دل دوستانشونه.چراغ خونه امیدت همیشه فروزان باد.
عزیزم
چ خوب نوشتی
خونه امدیشون دل دوستانشونه
آره واقعا... هر آدمی باید لااقل یه خونه امید داشته باشه، یه پناهگاه شاید! :)
دقیقاااا
خونه کی بوده؟ خونه یکی از خواهرات؟ آخه نوشتی خونه تو هم بوده......
خونه دوستم
چه نیمه شبهایی که توی خیابانها راه رفتم برای پیدا کردن خانه امید
هعی امان
امان از بی امیدی . . .
میدونی پروانه جان درسته که خونه صمیمی بوده ولی اصل صمیمیت و عشق جاری در خونه بدلیل صاحب خونه بوده امیدوارم خونه جدید هم به همون صمیمیت باشه براتون
البته کلا در ابتدا تغییر سخته و هممون نسبت بهش اینرسی خاصی داریم ولی بعد که مجبور شدیم میبینیم همچین بدم نشدا
امیدوارم لاله جان با همراهی بقیه دوستانش در این خونه جدید حسابی خوش بگذرونه
ایشالله
و چه نازنین کم مانندی صاحب این خانه امید و چه خوشبختین شما دوستانش که او را دارین.
سرش سلامت
:(((
:/
هر جا که لاله باشه خونه امیده.
مطمئن باش خونه ی جدید لاله بازم همون عطر و طعم امید رو خواهد داشت
چه جالب! مامان من هم همین عبارتو به کار می برد، انگار یه تعبیر قدیمیه که الان هم مفهومش از بین رفته و هم مصداقش
در آخرش هم خوش به حالتون، اون house بوده که عوض شده، home همونیه که بوده
راستی دیشب خوابتو دیدم، فکر کنم اثر دیدن زوایای مختلف چهره ت در وبلاگ پروانه باشه
چه جالب
الان کاملا تفاوتشو درک کردم
ایشالله خیرهچی دیدی؟؟؟
ایشالله همه تون تو خونه جدید هم پر از شادی و نشاط و امید دور هم باشید و خونه امیدتون بشه
ممنون عزیزممم
خونه به دل صاحبش هویت میگیره الحمدلله صاحبخونه نمیتونه دلش را جا بزاره پس هرجا بره وهرچراغی راروشن کنه حتما اونجا هم میشه خونه امید حالا دوتا چهارراه بالاتر یا یه میدون پایینتر
اره
حتا اگه خونه قبلی رو هر روز ببینی
و خونه جدیده دور باشه
آون پست لاله هم یه جوریم کرد... پست تو هم.
بنظرم خانه درست بزرگ و کوچیک و زشت و زیبا داره ولی اون روح و حسی که تو خونه جریان داره از میزبانش جاری میشه... پس نگران نباش...:)
موافقم
خونه به میزبانههه
به روی گشوده
یه چرخ خیاطی خریدم با اینکه خیاطی بلد نیستم
هر وقت دلم خونه امید میخواد کوشه اتاق روشنش میکنم و الکی یه چیزایی میدوزم ، صداش و بوش رو دوست دارم
به یاد اون یه باری که خونه عمه ام بودم و برام یه مانتو دوخت چون مانتوم خیلی کهنه شده بود و کسی براش مهم نبود من هجده سالمه
چقدر خوب بود اون روز
یادش به خیر ، این جور که زندگیم داره پیش میره نمیدونم کی دیگه بشه برم ایران ، تازه دیگه عمرا جور بشه برم تا شهرستان و خونه عمه
عزیزم


تو برای خودت یه گوشه امن درست کردی
اما می دونی چیه
اینجا
تو تهران
تو یه خونه ی امید داری که هر وقت دلت خواست می تونی بری توش
عزیزکم
اینجا یه چراغ روشن میشه که مال تو هم هست
وقتی لاله گفت داره از اون خونه میره من که فقط تصورش کرده بودم دلم گرفت چه برسه به شما
خونه جدیدش عالی شده
