ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
همیشه دلم میخواست میز کارم زنده و پویا باشد، از میزی که به خواب رفته باشد متنفرم، دلم می خواست رنگ تازه خشک شده و قلم موی کثیف آغشته به رنگ در ظرف آب از دیشب جا مانده باشد و چراغ بالای سرم چسبیده باشد به میز.
تعداد رنگ ها همین طور زیاد و زیاد تر بشن و کته گوری ها همین طور رو به افزایش ... رنگ های اکرلیک، رنگ های پارچه ... مدیوم ها و رنگ های زمینه . . .
از اینکه دست هایم رنگی باشد حس خوبی پیدا میکنم و در برابر نگاه پرسشگر و گاهی مذمت گونه ی دیگرانی که می گویند چرا؟ میگویم خوب رنگیه دیگه!
از اینکه شلوارک طوسی یک لکه ی آبی رنگی را مال خودش کرده و من سعی نکردم لکه را بساوانم، چون به نظرم خیلی هم جذاب تر شده و دیگر نمی تواند شلوار هیچ کس دیگری باشد غیر از من باشد خوشحالم، خوشحال ترم نسبت به وقتی که لکه با اسکاچ به هلاکت میرسید
خوشحال ترم که می دانم می شنوم چرا اینو داغونش کردی؟!
تازه وقتی چراغ مطالعه و میز هم رنگی شدند نگرانی ام درباره اینکه دیگر تر و تمیز نیستند به زودی مرتفع شد و حس کردم حالا دیگر همه یک مجموعه ی واحد شده اند با من، کنار من!
حالا میز کار نو باشد یا کهنه . . . همه شان میگویند که من هنوز باب دلم زندگی میکنم
هفته پیش که با خواهر نازنینم رفته بودیم بهشت زهرا، یکباره سینی پلاستیکی بزرگی را دیدم که افتاده بود توی سطل زباله ای که درونش گل های پلاسیده و تاج های ورآمده را می انداختند، خم شدم و از سطل زباله سینی مربوطه را در کسری از ثانیه قاپیدم و زیر فشار آب تکه های کوچک پسته ای که لابد تتمه ی تر حلوای یک خدا بیامرزی بود را پاک کردم و گذاشتم تو صندوق ماشین
بعد جلوی نگاه متحیر شوهر خواهر نازنین و خواهر زاده ی کپل خیلی عادی سعی کردم با قلم گرفتن قسمت سطل زباله توضیح بدهم که برای پالت رنگ هایی که موقع کار کردن می سازم خیلی چیز خوبی است مخصوصا که بعد از چند بار استفاده باید دور ریخته شود و . . .
آن روز هم کیف کردم، کیف کردم که دارم همان غلطی را میکنم که خودم دلم می خواهد ، همان راهی را میروم که خودم دوست دارم و بقیه یا میپذیرند یا منع میکنند که دفعه بعد از زباله دانی قبرستان سینی پلاستیکی بدزدم!
کیف کردم که وقتی زندگی آسیاب شده، آرد نشده ام . . .
چه خوبه که خوشحالی و با زندگیت خوشی.
چه نگاه قشنگی! کمتر کسی میتونه اینجوری ببینه.
واللا با این کارت منم حال کردم معلومه خودت چه لذتی بردی
ای جان
چه حال خوبی داری چقدر میفهمم وچقدر نمیتونم.من نمیتونم هرغلطی دلم میخواد بکنم به هزار ویک دلیل موجه وغیر موجه وتنبلی.
ولی لباس رنگی ومانتو رنگی شده مقنعه لکه رنگی دار را میفهمم ودوست دارم.
میدونی پالت چقدر گرون شده؟ما تو هنرستان هفته ای چندتا میخریدیم ورنگهای مازاد را نگه میداشتیم ولی الان باید پالت را بشوری ونگهداری شما هم سینی را دور ننداز کارت که تموم شد سرفرصت رنگهای خشک شده را بزار خیس بخوره بشور بزار برای دفعه بعد
عزیزم اکرلیک هیچ وقت خیس نمی خوره و شل نمیشه

فقط میشه با یه چیزی ساووندش که کنده شه
ممنون از حس خوب کامنتت
چقدر خوب ، چقدر دوست داشتنی ، خوشم اومد که خودتی و یکی مثل خودم پیدا شد.
منم اومدم چایی کیسه ای های استفاده شده رو خشک کردم روشون طرح زدم آویزون کردم لبه طاقچه ، تازه به همه فک و فامیلام گفتم چای لیپتوناشونو دور نریزن ! با پوست بادمجوناشون ...
یک حالی می دی اینکه هرچیز مال خودتو اونجوری که دلت می خواد نقش بزنی . حالا شلوارکت باشه یا میزت یا دیوار اتاقت ...
مرسی پرپرکم
عزیزم
خیلی باحال بود کارت
تازه از تی بگ های چای ترش هم یم تونی استفاده کنی
رنگش فرق داره با این معمولیا
یکم سرخه
کیف کردم که وقتی زندگی آسیاب شده، آرد نشده ام . . .

کیف کردم از جمله ات پری
مرسیییییی
چه عالی:))
پروانه گیر کردم. رفتم تو بلاگ اسکای وبلاگ ساختم. اما اصلن بلد نیستم چیکار کنم. چه جوری دوست هام رو لینک کنم و آرشیوم رو منتقل کنم. تو بلدی؟
1002shab.blogsky.com
تازه اینم رو هم ساختم اما هنوز غصه دارمhttp://1002shab.persianblog.ir/
من همه کارای خونه تو می کنم
تو فقط بیا باهاش دوست بشو!!!
پلاله!
بلاگ اسکایی شدم.از صبح هی دارم توش میگردم.
بلد نیستمش
اصن شاید بمیرم!
لینک دوستامو چجوری بذارم؟آرشیوم چی میشه؟چرا در گنجه بازه
؟
تازه گولو یادم رفت اینم بگم
امکان سرچ آی پی هم داری
هر آی پی رو که سرچ کنی میبینی کی و با چ اسمایی کامنت گذاشته
منم هم از خودندن این پست خیلی کیف کردم. خیلی چسبید!! :دی مرسی.
چ خوببببب
خودت باش. خود خودت. نگران هم نباش. اصولی که بشر خلق کرده اعنباریه. تنها اصول الهی هستند که واقعی هستند. نگران نباش. خود اون سینیه راهم اگر شما برنمی داشتید چند دقه دیگه بازیافتییه برش میداشت و دوباره فردا توش ترحلوا میریختن برای ترحلوای به خدابیامرز دیگه. حال شما تغییر کاربری دادینش و زنده ش کردین و بهش رنگ و رخ بخشیدین. خدا بیامرزتتون.
مرسی نیاز جان

واقعا هم نیاز به امرزیده شدن دارم
یادداشت برگزیده این چند ماهه ات بود از نظر من. فرهنگ سازی استفاده از دور ریختنی ها و استفاده بهینه داخلش بود. خوشمان آمد. ما هم انتخابات شورای دانش آموزی را پشت سر گذاشتیم و وکلایمان را انتخاب کردیم. یادداشتی متفاوت در این باره نوشته ایم که به خواندنش می ارزد ان شاء الله.
جدی؟


یعنی الان من فرهنگ بازیافت و اینا رو توسعه و ترویج کردم؟!
خودم نمی دونستم
عزیزکم منم اومدم بلاگ اسکای ولی تو بلاگفا میشد از روی نظرات داخل وب هاشون شد اینجا نمیشه ؟
میشه
هر کسی لینکشو بزاره رو اسم کلیک کنی میشه عزیزممممم
چی شد یک دفعه جنبش بلاگ اسکای راه افتاد؟
ما که یک ساله اینجاییم خواهر جان
کیف کردم عزیزم حالا خیالم راحته اگه شغل فعلیم از دستم بره یه رفیق نازنین پیدا میشه با هم کسب و کار نمکی و خرده نونی و زباله گردی راه میندازیم لباسای منم رنگی کن تا ست بشیم




و.....
تو عزیز دلمی
غیر از اون کارای دیگه هم از دسم برمیاد نازنین
عکس لو رفته از گزیده در حال کنکاش!
http://www.dw.de/image/0,,6066917_7,00.jpg
عکس لو رفته از خانه گزیده!
http://www.biharf.com/sites/default/files/imagecache/field_images_node_top/content/images/12-23/1826-14548-article-2155916-137E347B000005DC-516_634x645.jpg
با تشکر
تو هنوز دنبال عکسای لو رفته ی منی؟
من که فیلتر شکن نداشتم اصلا ندیدم
زندگی یعنی همین خوشبختیهای کوچیک باور کن بعضی وقتها رسیدن به بزرگترین آرزوها هم حال آدم رو انقدر عوض نمیکنه
همیشه خوش باشی دوستم
ممنون
عزیز ان ولی من همیشه روی پالتهای کثیف اکریلیکم اب میریزم میذارم تو سینک میمونه اگر این چینی های ریورس باشن که ورقه ای جدا میشه .وینزرهام هم نرم میشن پوسه میشه با اسکاچ میشورم تمیز میشه.اینکه گفتی پاک نمیشه بخاطر مدیوم یا افزودنی هایی که برای کار روی پارچه استفاده میکنی میگی؟یا رنگهای من مشکل دارن که اینطوری پاک میشن.جوابی بنه وذهنی را ازدرگیری برهان
من رنگام پی ب او هستن
ولی فقط با خراش پاک میشن
یا اینکه لایه غلیظ باشه قلفتی کنهه شه
خواهر جان :))
چه حس خوبی داشت (من خواهر ندارم)
بله، شما رو که خبر دارم از کی و چرا اومدید بلاگ اسکای. (خودم سه سال پیش ایم مهاجرت رو انجام دادم) ولی خیلی بلاگفایی ها بلاگ اسکایی شدند به یک باره! وبلاگ زن بابا و گولو رو دیدم و راستش از علتش چیزی سر درنیاوردم.
به خاطر مشکلات بلاگفا بوده عزیزم