پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

قبل تر اسم وبلاگم مارگزیده بود و قبل ترش فولان و بهمان و اینا . . . اره من همون پروانه هستم
پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

قبل تر اسم وبلاگم مارگزیده بود و قبل ترش فولان و بهمان و اینا . . . اره من همون پروانه هستم

ویروس


همکارم مریض شده نیومده سرکار، رفته دکتر

-:دکتر گف چت شده؟

+: گف ویروس جدیده، ویروس گرفتی

-: خوب چرا آنتی ویروس نصب نکرده بودی؟

+: نصب کردم، آپدیت نشده بود

-: :)))




سوال نوشت: کدوم کانال رادیو رو توصیه میکنید؟ من هوس رادیو گوش کردن کردن . الانم دارم رادیو آوا گوش میدم»:)

منظورم اصلا آیدا نیست ها


از مصائب داشتن دوستای وبلاگی اینه که وختی خواهرت رفته و تو هم میخوای یه سری برنامه تازه واسه خودت بریزی و فلش و هارد اکسترنالتو اماده کری بری خونشون ازش سریال بگیری رفته با یه دوست وبلاگی تازه آشنا بشه . . .

:(

غر نوشت!


یه سری ادما هستن که هر چی، هر چی که فکرشو بکنید ها!! براشون تعریف کنی میگن این که چیزی نیست!!!

اغلب این جمله ها با عبارت های زیر شروع میشه:

بازم خوبه که . . . این که چیزی نیست . . . تازه . . .


یعنی اونا نمی دونن که موقع مناسب برای ریز نشون دادن مشکل طرف همون وقتی نیست که به اندازه دنیا واسه یه چیزی ناراحته . . . اصلا هر چقدر هم کوچیک باشه!


عصر تکنولوژِی


زنگ آیفون طبقه ی ما را می زنند

یک نفر جلوی آیفون ایستاده و دارد سعی میکند تصویر توی صفحه را شناسایی کند و مرتب پشت سر هم تکرار می کند: کیه؟

یادآوری میکنم باید گوشی آیفون را بردارید  . . .


از بس همه چیز تاچ شده و همه تصویرها بی واسطه ی گوشی و هدفن منتقل میشود ها . . . 

مرثیه ای برای رفتن چیله


خواهر خانم با همسر محترم دیروزتر ها خانه ی جدیدشان را گرفتند، قرار بود بیایند ور دل من اجاره کنند که خیر سرمان دور هم باشیم که نشد و رفتند طرف های غرب و اون ور اون ورها. . .

خواهر خانم و چیله بالغ بر چهار ماه کمترک پیش من بودند و این مدت زمان مناسبی است تا فول آپشن به یک زندگی عادت کنی تا بی اینکه آن گلوله ی موهای فر در خانه ات ندود آرام نگیری و هر بار جلد کنی برای خانه رفتن تا وقتی بیدار باشد برسی و برایت پیشواز بیاید دم در . . . تا خواهر خانم آخر شب ها چای چند گیاه دم کند و لنگ هایت را بگذاری روی اوپن و با هم حرف بزنید  و . . .

راستش را بگویم وقتی دم در خانه دیدم که ماشین خواهر خانم پارک نیست هنوز امید داشتم، گفتم شاید بی ماشین آمده، اما وقتی کلید انداختم و دیدم آباژور صورتی چیله روشن نیست، همان که هر شب باید روشن باشد چون هر دو تایی شان از تاریکی میترسند، تقی بغضم ترکید 

برایش پیامک می دهم و قربان صدقه اش میروم که خدا کند هر کجا باشد خوش باشد

بعد دور خانه چرخی میزنم

هنوز ماشین و اسباب بازی هایش مانده

و کلی لباس که روی بند رخت خشک شده 

همه این چیزها مایه ی مسرت و شادیم بودند

دانه دانه گوشه ی سمت راستشان کلیک میکنم و دکمه ی دیلیت را میزنم تا خانه را بدون آنها تصور کنم

یاد دعواهامان

بحث و مشاجره مان

یاد مهربانی هایش می افتم

یاد آن روز

که برایم چای مخصوصش را دم کرده بود و روی اوپن محبوبمان بساط میوه تکه کرده و آجیل و  . . . چیده بود و تازه! قلیون دوسیب هم چاقیده بود، همان که دو تایی هوس کرده بودیم!میگم خدا منو بکش! می خنده میگه چرا؟؟؟ میگم دیگه حجت بر من تمام شد، خوشی از این بیشتر؟ بازم می خنده توضیح میده میگه دیونه خوشی که تهش این نیست و . . .

خلاصه که دیروز دلم می خواست خانه ام را بغل کنم و دو تایی های های زار بزنیم و اشک بریزیم

دو تایی برای خنده های چیله

برای بوهای مهربان غدا که در سرسرا می پیچد

برای تو سر و کله ی هم زدن هامان های های گریه کنیم و اشک بریزیم و غر بزنیم

نه اینکه ناراحت باشم که چرا رفت، کلی هم خوشحالم بالاخره پولشان جور شد و خانه گرفتند

نه اینکه ناراحت باشم چرا دور است

نه اینکه ناراحت باشم تنها شدم باز

نه

به خدا خودم هم نمی دانم

اما یک بغض لعنتی از دیروز که رفتم خانه و دیدم نیستند تو سینه ام سنگینی میکند

انگار حجم خانه تنگ تر شده باشد

انگار دیوار ها به هم نزدیک تر شده اند

انگار خانه دلگیر شده باشد

انگار تحمل خانه برایم سخت شده باشد

نمیدانم

اصلا نمی دانم

فقط خواستم بنویسم چون همیشه نوشتن بغض هایم را میشکند

مثل چرخ گوشت ریز ریزشان میکند و میریزدشان بیرون

بعدش دیگر سبک میشوم

انگار زاییده باشم


شما فقط دعا کنید!



ندز میکنم لینکام درست شه 

همــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــهههههههههههمه تونو لینک میکنم!!!

بیست و هشت ساله از تهران


اخه چرا  . . . 

منو دیده اومده میگه تو خیلی شوخی ک! 



اون شال سبزه

آیدا گفته کله ی من هم تو گزارش تصویری های جشن پرشین بلاگ هست!

یه ساعت دنبال یه شال آبی گشتم نبود، دو بار گشتم بعد سه باره . . .

نبود که نبود، نا امید شدم  . . . آخه آیدا گفته بود هست که :/

آخرش یهو یی یادم اومد اون روز شالم سبز بود نه آبی

:)

یه همچین هوش و حواسی دارم من


 

ادامه مطلب ...

مصائب یک آپ ساده . . .


لابد حالا جماعت آپ که کردنم باید فانوس بگیرن دستشون خونه ها رو یکی یکی در بزنن بگن آقا ما آپیدیم ها

یا از اون ورش باید دونه دونه وبلاگا رو سر بزنی ببینی آیا کسی هست که آپ نموده باشد؟

گوگل ریدر به دیار باقی شتافت . . .


دیدید بی گودری شدیم؟دیدید پشت و پناهمون رفت! دیدید یه دیقه ای همه وبلاگای به روزو میخوندیم؟ دیدید اون همه لینکو مدیریت میکرد به چه خوبی واسمون؟هی می گفت رفتنیه ها . . .

صدای گریه ی حضار!!!

اگه میدونستیم دیگه امروز میخواد بالا نیاد دیروز حسابی باهاش خدافظی میکردیم حد اقل!

مونده م که گوگل که از همه طرف در حال افزایش قلمرو و حکمرانی مجازی است چرا این سرویسش را محدود کرد آن هم در حالی که جماعت بلاگر ها به این وسعت ازآن بهره می گرفتند و کلی درد بود بر درمان وبلاگ های فیلتر شده و . . .

خلاصه که به همه دوستان و آشنایانی که الان در فقدان ریدر میسوزند و می سازند تسلیت عرض کرده و علو درجات آن مرحوم را خواهان و خواستاریم

صدای گریه ی حضار!!!

ایشالا که نسخه ی اندرویدش بیاد!!!

لذا از تمام داغ دیدگان و باقی ماندگان آن مرحوم خواهشمند است هر سایت مشابهی را برای کاربری مشابه یافتند اعلام کنند تا ما هم به منتها درجات رستگاری برسیم!

صدای گریه ی حضار!!!

به همین مناسبت مجلس مجازی یادبودی برای تسلای خاطر بازماندگان آن مرحوم در محل مجازی وبلاگستان برقرار میباشد، با حضور خود مایه ی تسلا و قوت قلب بازماندگان آن مرحومه باشید. . . 



پ.ن:پ

برید  اینجا و از اطلاعات ریدرتون بک آپ بگیرید ، تقریبا تا ده روز دیگه مهلت هست.


سو ء تفاورت ها


این ور:

فکر کن تا ته تحملت،تا ته توانت،تا آنجایی که از دستت بر می آمد . . .

کرده ای!

از اون ور:

بعد آخر قصه که می شود می فهمی که چقدر هم بدهکاری 

برای لاله


دختر است، مادر است و همسر!

اما این روزها پدر هست، مادر هست، خواهر هست، پشت و پناه هست . . .

اهل تعرف و تمجید الکی نیستم اما لاله این روزها کوه است! خیلی کوه

همان کوهی که وقتی پشت ادم باشد دلت قرص میشود و خیالت راحت که کسی هست . . .

حال من خوب است . . .


یه صدای نا آشناست پشت خط که کلی به خودم فشار میارم تا یادم بیاد از بچه های واحد فروش است . . .

دارم سکوت میکنم تا زودتر کارشو بگه که میگه:

- زنگ زدم فقط حالتو بپرسم!

حالم شکوفه می دهد ، گل میکنم،خوب میشوم

مکالمه ای


-: فکر کنم گوشیم خراب شده

+: چرا مگه چطوری شده؟

-: هر چی زنگ میزنم هیچ کی جواب نمیده

+: :/




پ.ن:

1- وبگذر  هک شده آیا؟

2- نمیدونم چرا حس میکنم که جواب دادن کامنتا خیلی سخته. . . ببخشید اگه بی جواب تایید کردم