پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

پاپیون به فرانسه (le papillon)، به معنی پروانه است و فرانسه مهد هنر و اندیشه و من عاشق این هر دو هستم!
پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

پاپیون به فرانسه (le papillon)، به معنی پروانه است و فرانسه مهد هنر و اندیشه و من عاشق این هر دو هستم!

هفته سی و هشت

دکترم میگفت از هفته سی و هشت باید منتظر آمدنش باشی،  گفت بچه ها از پایان سی و هفت کامل و اصطلاحا پخته و رسیده هستند و مثل میوه رسیده میشود چیدشان. 

حقیقت قبل از تماس و لمس زایمان در شرایط کنونی حس میکردم دلم میخواهد بچه به صورت طبیعی به دنیا بیاید و من هم بنیه و توانش را دارم اما از شما چه پنهان که در گروه کلاس یوگای بارداری که دخترها یکی پس از دیگری زاییدند اتفاق عجیبی رخ داد. 

ماحرا از این قرار بود که از هفت زایمان اخیر طی دو ماه گذشته پنج تا،  به سزارین اورژانسی کشید. این دخترها همه کلاس رفته و ورزش کرده بودند و طبیعی میخواستند اما روند زایمان طوری پیش رفت که تا سرحد طبیعی پیش رفتند و همه ی دردش را هم کشیدند اما در نهایت با عدم پیشرفت روند طبیعی زایمان مجبور شده بودند به صورت اورژانسی سزارین انجام دهند. 

یکی دو مورد هم بچه دچار اختلال تنفسی شده بود و در بخش مراقب های ویژه نوزاد یا nicu بستری شده بودند. 

یکی شان که تا هفته چهل و دو منتظر ماند تا زایمان فیزیولوژیک و طبیعی اتفاق بیفتد و با درد و انقباض هم سراغ دکتر رفت اما چون اصرار داشت که طبیعی زایمان کند، در مرحله ای که دهانه ی رحم ده سانت هم باز شده بود باز هم بچه نیامد و اورژانسی سزارین انجام شد. 

خلاصه قلب روشن و با ایمانی داشتم که الان ندارم،  انگار اینجا مهارت کافی برای زایمان طبیعی را ندارند و همان قدر که در سزارین حرفه ای هستند،  طبیعی را بلد نیستند. 

بعدش هم هی آمار درمی آورند که زنان ایرانی علاقه ی وافری به سزارین دارند و همه شان هم سزارین انتخابی (یعنی از قبل انتخاب میکنند که سزارین کنند و اصلا وارد چالش طبیعی زایمان نشوند)  هستند و فولان.  والا من تا حالا هیچ جا نخوانده و ندیده ام که یکی بگوید مهارت مامایی یا روش طبیعی زایمان در ایران لنگ بزند! 

بگذریم،  دکتر من اما همچنان میخواهد که من با روند طبیعی زایمان پیش بروم،  راستش اعتماد کافی را به او دارم و میدانم که مهارت و قابلیت کافی را دارد و هر دو بهترین راه را میخواهیم و هیچ اصراری نداریم که حتما طبیعی باشد یا حتما سزارین،  هرکدام که پیشرفت و نتیجه ی بهتری دارد قطعا راه مناسب تری است. 

از این هفته دمنوش گل گاوزبان و زعفران میخورم چون گویا به شروع شدن فاز فعال زایمان کمک میکند

لباس های بچه را شسته ام اما هنوز ساک بیمارستانی نبسته ام


نظرات 23 + ارسال نظر
عابر پنج‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 13:00

سلام‌ عزیزم انشالله که هر کدومش که برات پیش اومد سبک باشه مراحلش ولی به نظرم اگه تا‌ پایان هفته ۴۰ نی نی نیومد مثل اون خانم تا هفته ۴۲ صبر نکن رضایت بده به سزارین.

من هیچچچ اصرار و حتا علاقه ای به طبیعی ندارم ب خدا
علاقمندم خیلی مجلسی برم سزارین
فقط دکترم اصرار داره ک طبیعی رو امتحان کنیم
الان حسابی چشمم ترسیده راستش

سوسن پنج‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 13:10

سلام.
فقط از سر کنجکاوی پرسیدم چندتا از دخترا مامای همراه داشتن.
من یه زایمان طبیعی داشتم و به خاطر دو تا مشکلی که داشتم اصرار داشتم طبیعی زایمان کنم.
خیلی اتفاقی فهمیدم می شه مامای همراه داشت.
یعنی همه دکترا و ماماهای بیمارستان و بیمترستان خصوصی و خیلی فاکتورهای دیگه را بذار کنار و فقط به فکر مامای همراه باش. کسی که همه دنگ و فنگ های بیمارستان سرش می شه(اگه قبلا یا الان تو همون بیمارستان کار می کرده خیلی بهتر می شه)
دکتر بیمارستان هر یک ساعت بهت سر می زنه. ماماهای بیمارستان هم هر نیم ساعت می یان معاینه می کنن که چند سانت باز شده ولی مامتی همراه تمام مدت پیشته. بهت می گه کی پاشو کی بشین کی برو روی توپ. کی واقعا دستشویی داری. کی بچه اومده تو راهه و حس دستشویی داری
خلاصه هر چی از مامی همراه بگم کم گفتم
دوستم بعد از یه ساعت درد دسشوییش می گیره از صدا می کنه کسی نمی یاد. خودش از تخت می یاد پایین چون آمپول فشار بهش زده بودن سرش گیج می ره بیهوش می شه. می برنش اتاق عمل تا آماده عمل می شه بچه سیاه به دنیا می یاد السیژنش افت کرده بوده. بعد چون عملش هول هولکی بوده دکتر می زنه یکی از تخم دان هاش کنده می شه. بعد از زایمان هم دچار چسبندگی می شه و خلاصه. دیگه بچه دار نمی شه.

والا دو سه تاشون داشتن
اتفاقا راضی هم بودن خیلی اما باز این اتفاق براشون افتاد
من بیمارستان مادران میرم و دکترم گفت مامای همراه نیاز نداری چون تا شروع فاز فعال کنارتن و بعدش خود دکتر تصمیم گیرنده ست
و گفت ک بهترین وضعیت اینه ک تا شروع فاز فعال اصلا بستری نکنیم
و البته ب نظر خودم خیلی خوبه
حتما پرس و جو میکنم و میپرسم که چطوری بگیرم
و واقعا اتفاق وحشتناکی برای این دوست طفلکی ت افتاده
متاسفانه یکی از دخترای کلاس ما هم بچه ش سیاه شده بود و چند ساعت نشون مادر نداده بودنش که نترسه

منجوق پنج‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 14:16 http://manjoogh.blogfa.com

طبیعی یا سزارین ، هر کدام باشد امیدوارم به خوبی انجام بشه و با یک گل پسر سالم و شاد برگردی بهمون خبر بدی. اردیبهشتی هم که هست دیگه چی میخوایم؟

ای قربون اون جوجه ی اردیبهشتی
مرسی عزیزدلم

Sara پنج‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 15:08

پیشاپیش تبریک نازنینمراقب خودت و کوچولو باش:-*

مرسی عزیزم

خانوم ف پنج‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 15:09 http://Khanomef.blogsky.com

به سلامتی و دل خوش متولد شه ..
بچه اوله ؟
دختره یا پسر؟


میبینم که اولین باره اینجا رو می خونی خانم ف عزیز
بلی
و پسر

سارا پنج‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 15:56 http://Perinparadais.blogsky.com

شیاف گل مغربی یا قرصس هم کمک میکنه به زایمان طبیعی از دکترت سوال کنش

بله بله
گفت بهم
گفت با سوزن ته گرد سوراخ کن و استفاده کن

حکیم بانو پنج‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 21:32 http://Luminouse46@blogfa.com

سلام پروانه خانم.
چند روزی که پیدایتان نبود،فکر کردم آقای نی نی به دنیا اومدن.
از هفته ۳۸ تا ۴۲ زمان زایمانه. ولی ۴۰ که تموم بشه کنترل بیشتری میشن مادر و جنین.
تصمیم زایمان طبیعی شجاعانه است. اگر زایمان فیزیولوژیک تمام مسیرش رو درست پیش بره، بعد از زایمان، مادر روزهای بهتری رو خواهد داشت.
سزارین الکتیو هم که مدل دیگه است.مشکلات خودش رو داره.
امیدوارم همه چیز به خوبی پیش بره.
انتظار مادر شدن انتظار شیرینی است.

سلام عزیزم
متشکرم و منتظرم هنوز
من سپردم به دکترم و میخوام با این روند پیش برم

نیکو جمعه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 12:39

سلام همزاد جان خوبی(‌تو یه روز متولد شدیم) ولی تو کامنت تنبلم شرمنده
اول که تبریک برای نینی جان. بعدم چندتا نکته بگم. منم طبیعی زایمان کردم چهارسال پیش، خودم خیلی تمایل داشتم و دکترم نه تشویق کرد و نه منع کرد فقط تا چهل هفته وایسادیم و گفت فردا یا طبیعی به دنیا میاد یا سزارین میکینم ببینیم چی پیش میاد ولی بیشتر از اون گفت نباید بمونه( بخاطر دفع مکونیم) ۱۲ ساعت درد کشیدم و بچهه بلاخره به دنیا اومد. مامای همراه هم نداشتم چون به گفته دکترت به اندازه کافی اونجا هستند برای کمک ولی فکر میکنم اگر بود شاید بهتر میشد. من بیحسی از کمر هم گرفتم که خیلی خوب بود ولی به نظرم زمان رو طولانی تر کرد. توام تصمیمت درسته صبر کن همون روز آخر تصمیم بگیر ببینی چی میشه ممکنه ببینی دهانه رحم خودش باز شده و همه چی مهیاست تازه حس و حال اون روزتم مهمه. با هر روش به دنیا بیاد برای خودت و نینی جان آرزوی سلامتی دارم.

سلام عزیزم

چه قشنگگگگ که
مرسی عزیزم که تجربه تو برام نوشتی
در مورد اپیدورال خیلی اینو شنیدم که روند زایمان رو طولانی میکنه اما گویا خیلی جواب میده و درد هارو کنترل و قابل تحمل میکنه
بوس به خودت و جوجه ت

مریم جمعه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 16:19

پروانه جان
فک کنم قبلا هم برات نوشته بودم که من تا 42 هفتگی صبر کردم که بچه طبیعی به دنیا بیاد.دو هفته آخر هر روز می رفتم کوه و روزی 20 دقیقه پله نوردی. حالم هم بسیار خوب بود و سرحال بودم. 42 هفته که تموم شد و آقا کوچولو پایین نیومد. دکتر گفت میخوای آمپول فشار بزنیم چون برای طبیعی اصرار داری. گفتم نه و رفتم برای سزارین. سرجمع 20 دقیقه هم طول نکشید. اون موقع حسرت خوردم که چرا طبیعی نشده، اما الان میگم یکی از بهترین تصمیمای زندگیم رو گرفتم. جونم برات بگه بعد از تولد فهمیدیم که کوچولوی ما سنگین وزن بوده، به همین خاطر پایین نیومده.
به پسرت اعتماد کن و به حرف بدنت گوش کن. تو رو به بهترین مسیر هدایت می کنه مامان قشنگ

سلام عزیزم
خیلی خیلی موافقم
تو این مدت مادرهای زیادی رو دیدم که اینکه به طبیعی اصرار داشتن پشیمون بودن
واقعیت مهم تولد بچه و سلامتی شه، چه اهمیت داره با چه روشی
در مورد جوجه ی من هم این امر مثل تو ممکنه صادق باشه چون از هفته پیش هم دکتر بم گفت بچه درشته
و در بهترین حالت هم زایمان طبیعی سختی خواهد بود
مرسی عزیزم که تجربه تو برام نوشتی

کامشین جمعه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 19:16

پروانه جان
از خدا می خواهم که همه چی برات عالی پیش بره و حضور مهربان کسانی را که دوست داری در کنار خودت حس کنی.
زندگی جدیدت را خیلی دوست داشته باش و هر وقت توانستی بیا به ما هم خبر بده تا برات خوشحالی کنیم.

مرسی جان دلم
عزیزمی

نازنین شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 00:47

ای جانم.
به سلامتی انشالا
من سزارین شدم و خیلی هم راحت بود.فقط اگر بی‌حسی نخاعی گرفتید چند ساعت اصلا سرتون رو تکون ندید که بعدش سردرد میگیرید افتضاح.غیر از اون نه کمردرد،نه جای بخیه ...همه چیز عالی.تازه من هفده سال قبل زایمان کردم الان که پیشرفته‌تر شده .

سلام عزیزم
بله بله کاملا درسته
بعد از بیهوشیه اسپاینال نباید سر رو تا هشت ساعت تکون بدی و باید سرو بزاری رو تخت
دقیقا بچه ها از این تجربه میگفتن
چه کیفی داره آدم بچه ی هفده ساله داشته باشه ها

سین شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 02:51

وای پروانه جانم
پیشاپیش تبریک فراوان میگم بهت
حتما که همه چیز عالی پیش می‌ره و جان‌بخشی (عجب اصطلاحی :)) ) خیلی دلنشینی در پیش خواهی داشت.
و واقعا آفرین بر تو که سپردی به پزشکت! کلا دیدی وقتی آدم گیر نمی‌ده و یکم اسون‌تر برخورد میکنه، بهتر پیش می‌ره همه چیز؟

سلام عزیزم
متشکرم
عبارت قشنگی بود اتفاقا، معجزه ی زنانه ی تولد
کاملا باهات در این مورد موافقم
اصلا گیر دادن انگار از کاه کوه میسازه

نجمه شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 07:46 https://najmaa.blogsky.com/

سلام عزیزم
چقدر زود گذشت
به سلامتی دنیا بیاد انشاالله
خواهر منم بیمارستان مادران زایمان کرد،خیلی راضی بود‌
من هر دو رو سزارین بودم
خواهرم یکی طبیعی یکی سز
ارین بود.همش میگفت کاش دومی هم طبیعی زایمان می‌کردم.
اعتماد به دکتر فوق العاده مهمه‌.من دکترم پفت یک روز دیگه هم نباید بچه تو شکمت بمونه
وقتی دنیا اومد کبود بود پسرم
با اینکه هیچ علائمی من نداشتم.
به خدا می سپارمت
سر زایمان واسم دعا کن لطفا

سلام عزیزم
متشکرم
سلامت باشی
حتما

marjan یکشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 23:13

منم اصرار به طبیعی داشتم و بعد 24 ساعت درد آخر سزارین شدم. تو کانادا و سوئد به خاطر رایگان بود سیستم درمانی اصرار به زایمان طبیعی دارن و متاسفانه وقتی طبیعی جواب نمیده خیلی دیر حاضر به سزارین میشن. متاسفانه وضعیت 2 تا از دوستای من به خاطر چنین چیزی خیلی وخیم شد. میخوام بگم فکر نکن الان اینا خیلی بلدن و تو ایران چیزی نمیدونن - واقعا کیس با کیس فرق داره. برات زایمان راحتی ارزو میکنم و حسابی از پسر کوچولوت لذت ببر

سلام عزیزم
خوب پس گویا همه جا همینه
همین فرمون هرچه پیش آید خوش آید گمونم بهترین وضعیته ممکن هست
منم هیچ اصراری ندلرم و اتکا میکنم رو دانش پزشک
مرسی که برام نوشتی

ریحان دوشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 13:06

بگم هر روز خاموش اینجا رو چک میکنم تا گل پسر به دنیا بیاد

عزیزم
منم منتظرم

دلربا دوشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 15:36

ماهم بی صبرانه منتظر گل پسر بهاری هستیم .زایمان اسون وبی خطر برای مامان نی نی ارزو میکنم

مرسی دلربا جان

نسیم سه‌شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 10:11

ای جانممممم
نی نی زیبا قدمش پیشاپیش مبارک عزیزم

مرسی عزیزم

نینا سه‌شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 14:04

پروانه جان من متخصص بیهوشی ام.این که در بیهوشی اسپاینال سر راتکان ندهید مدتهاست از لحاظ علمی رد شده وفقط دهان به دهان میچرخه.کلا خانمهای حامله.خانمهای چاق.خانمهای جوان جز افراد پر ریسک سر دردند.فقط بعد عمل از وقتی اجازه نوشیدن دادند چای پررنگ.نسکافه.نوشابه انرژی زا.دوغ زیاد بخورید.مسکن نوافن یا مگافن که کافئین داشته باشه وگرنه سالهاست که عدم حرکت بیمار برای جلوگیری از سر درد رد شده است

چه جالب
خیلی خیلی ممنونم که برای من نوشتید
منم این هارو شنیده بودم و دکترم نگفته بود

شاهد خاموش چهارشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 08:29

دختر گرامی سرکار خانم پروانه
سلام و روز بخیر
پس از چند سال فرصت شد سری به سایت شما بزنم.
اولاً بسیار خوشحالم که ازدواج کردید و سطح و کیفیت زندگی تان را از یک به صد ارتقا دادید. شخصاً معتقدم بدترین زندگی متاهلی از بهترین زندگی مجردی صدها بار بهتر است. خدا را شکر.
ثانیاً بسیار بسیار بسیار آوردن یک فرزند نازنین را به شما و همسر گرامیتان تبریک می گویم و امیدوارم وجودش همچون قند وعسل زندگیتان را بیش از پیش شیرین و دوست داشتنی کند.
دختر عزیز و گرامی
انشائالله پس از وضع حمل در نهایت سلامت و موفقیت، در کنار شیرینی و لذت داشتن این هدیه آسمانی، مطمئنم از پس مسئولیت سخت نگهداری خوب و شایسته اش هم بخوبی برخواهید آمد و پدر و مادری نمونه برای تربیت فرزندی نمونه و لایق خواهید بود.
به قول آن شاعر گرانقدر:
روح پدرم شاد که این گفت به استاد
فرزند مرا هیچ بجز عشق نیاموز
شک ندارم که قطعاً وجود فرزندتان را مملو از هنر و مهربانی می کنید.
برای هر سه نفرتان دعا میکنم و امیدوارم شاد و موفق و عاقبت بخیر شوید.

سلام دوست شاهد خاموش عزیز
خیلی خوشحالم که بعد از مدت ها بهم سر زدین و متشکرم بابت آرزوهای قشنگ و مهربانی تون
سلامتی و ارامش براتون آرزو میکنم

طلوع پنج‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 13:44

امیدوارم این روزهای باقیمانده رو هم به سلامتی طی کنید و‌گل پسرتون در کمال سلامت پا به این دنیا بگذارند
و آنچه که بهترینه براتون اتفاق بیفته (طبیعی یا سزارین)

متشکرم طلوع جان
سلامت باشید

نیما (از طرفداران آثار هنری شما) یکشنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 12:02

متن زیر رو داخل تلگرام برام فرستاده بودن

"
ممنوعیات مصرف در دوران بارداری

بارداری و زایمان و توصیه های مربوطه:

زهرا یکشنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 12:58

دوست عزیز، همونطور که همه گفتن، به دکترت اعتماد کن و البته به بدن خودت. من پسرکم خیلی درشت بود ولی دکترم گفت صبر میگنیم تا ببینیم چی میشه… و همونطور که دوست دیگری هم گفت اینجا در فرانسه خیلی سخت به سزارین رضایت میدن و تا دقایق آخر صبر میکنند. من زایمان دخترم‌هم خیلی سخت بود و برای همین نگران بودم. اما خپب با وجود خیلی طولانی بودن و سختیهاش، پسرکم طبیعی به دنیا آمد. امیدوارم طبیعی یا سزارین به خوبی برات پیش بره. این هیجان روزهای آخر و بعد عشق و لذت … پیشاپیش مبارک تو و همسرت!

سلام زهرا جان
بله کاملا درسته که باید به دکترت و تصمیم ی که میگیره اعتماد کنی و من واقعا به دکترم اعتماد دارم و با راهنمایی اون پیش میرم
اینجا هم همینه، حداقل تو بیمارستان مادران
چون با توجه به اینکه شواهد میگه من باید سزارین بشم بازم دکترم میگه بزار تا لحظه اخر تصمیم میگیریم
ممنونم که برام نوشتی عزیزم

موج چهارشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 00:18 http://Www.miztahrir.blogsky.com

میگذره :)

yessss

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد