ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
1- انگار دیگه جزو سال بالایی ها شده ام، وقتی دوزاده هفته و هجده و بیست و بیست و پنج را سپری میکردم هربار با خودم حساب میکنم یک پنجم، حالا یک چهارم، رسیدم به یک دوم و حالا دو سوم و سه چهارم از چهل هفته را سپری کرده ایم و تا ده هفته ی دیگر که باید سپری شود تا برسیم به روزهای اخر اردیبهشت و اوایل خرداد که تا کی بشود که تو تصمصم بگیری بیایی . . . شیرینک
2- خدایا روزی من قرار بده از نور و پنجره و منظره های گسترده ی فراخ، من تشنه ی پنجره های بی پرده و وسیع و بزرگی هستم که نور بپاشد از آن سمتش و روشنایی مثل هوا مرا تقضیه خواهد کرد و سیراب می شوم از پرتوی خورشید که بیفتد روی تنم. من بنده ی پنجره های بزرگم و به یقین در تاریکی رنگ خواهم باخت.
خانه ی رویاهایم بی شک خانه ای است با دیوار های که از بالا تا پایین پنجره است.
3-من هیچ سالی خانه تکانی نکرده ام و نمی کنم و نمی دانم چرا این رسم دیرینه شبیه امتحان مضطربم میکند و هر چقدر تلاش کردم نشد که بتوانم
4- اتاق پسرک تقریبا آماده است. تخت و کمد و دراورش آمده و نمی دانم چرا هنوز بوی رنگ میدهد و به همین سبب از چیدمان وسایل پرهیز کرده ام تا طی چند روز آتی بویشان برود که گمانم عادی است.
5-شبیه سال های کرونا ، تعطیلات نوروز را در خانه سپریخواهیم کرد و هیچ خیال ندارم هیچ وری بروم اما از طرفی سکوت و خلوتی شهرهم برایم دلهره آور است.
6- ساعت روی دیوار آتلیه بیشتر از یک هفته است که خوابیده و علیرغم میلم هر بار به یک بهانه نتوانستم باطری ساعت را عوض کنم، امروز بعد از مدت ها ساعت را بیدار کردم و ناگهان دیدم که چقدر اهمیت دارد که ساعت بیدار باشد ، یاد وقتی که در آشپزخانه برنج خیس میکنم افتادم که ناگهان چه جور زندگی از پشت هر دیوار سر میکشد و بوی برنج آغشته به نمک به همه چیز جان می دهد.