ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
صبح با خواندن اخبار مربوط به اعدام دو جوان از معترضان آغاز شد. بی وقفه و مهیب و دردناک بر سر و صورتم کوبیده شد و چیزی شبیه دود و بغض و غیظ و درد در وجودم جوشید و به اذان صبح لعنت فرستادم، بارها، به کودک کشان، به آنها که این سیستم را می تابند، به آنها که ابزار دست و بازوی این دژخیمان ستیزه جو هستند.
صدای کوبیدن پاهای زنی در راه پله می آید، انگار با قدم پتکی را بر زمین میکوبد و انگار زمین زیر پایش میلرزد از حجم فشار و درد و من نمی دانم چرا این بساط برچیده نمیشود.
بساطی که نشان از اوج حقارت و کوتاه فکری و نادانی و حتا ناتوانی مسببینش دارد و هر آن باید چون رعشه ای بر تن ساختار چوبی ای بی قفل و بسط همه چیز را نابود کند اما نمیدهد.
این سیستم فشل و بیمار همین طور با چشم کور و پای لنگ و عصای دزدی چون گدای نحس و نفرین شده ای به پیش می رود
دست خودم را میگیرم و از خبر ها بیرون می آورم، دلم میخواهد دستم را مثل دیشب بگذارم روی دلم و دنبال تکان های تو بگردم که گاه کوچک و گاه محسوس است اما نمی توانم.
چیزی در من ترور شده است
چیزی در من آسیب دیده است و نمیتوانم که از لذت حضور تو شاد باشم
آخ که اگر بدانی... چه فرزندانی را، چه مادرانی.... اخ اگر بدانی، شاید حجم این درد مشترک که در سینه ی ملتی به نام ایران میگذرد...
میخواستم از بزرگ شدن شکمم بنویسم اما صدای اذان توی سرم می چرخد
از ترک های ریز صورتی بنویسم اما سرمای گرگ و میش صبح زمستانی کامم را کور میکند
از امید بنویسم که هر روز در دست های دژخیم پر پر می شوند
اه ای ستاره صبح، آیا ندیدی که نباید طلوع کنی؟
مراقب خودت و بیبی باش
عزیزم مواظب خودت باش کرم ترک شکم ماستلا بگیر و روزی دوبار بزن و اصلا شکمت رو نخوارون بعدا این ترکها میرن رو اعصابت از دیروز م نگو که من برا ی بیمادر یاین یک یو مادر اون جوون دارم دیونه میشم
هعی وای هعی وای
میفهمم
تکان دهنده بود خیلی قتل اون پسر
عزیزم خیلی وقته سر نزدم خواننده قدیمیم ..نی نی داری خوشحالم .بیشتر مواظب خودت باش.از اخبار دور باش عزیزم
سلام دلی جان
ممنون
تلاشم بر همینه
تا چقدر موفق بشم