پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

قبل تر اسم وبلاگم مارگزیده بود و قبل ترش فولان و بهمان و اینا . . . اره من همون پروانه هستم
پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

قبل تر اسم وبلاگم مارگزیده بود و قبل ترش فولان و بهمان و اینا . . . اره من همون پروانه هستم

تست آمینوسنتز

ترس و وحشتی بزرگ سراسر وجودم را فرا گرفته است،  بعد از گرفتن نتیجه ی غربالگری مرحله دوم و آن جملات ترسناک از بالا بودن ریسک یکی از موراد مورد بررسی و بعدش تاکید سوپروایزر آزمایشگاه نیلو که امیر را حسابی ترسانده بود و آنقدر ناتوان شده بود که حتا نمیتوانست با دوربین موبایل عکس صفحات جواب آزمایش را برایم بفرستد و بعدش که چه جور به دکترم پیام دادم و ماجرا را برایش شرح دادم و بعدش که فهمیدم جدی جدی جواب آزمایشم نگران کننده است و باید تست آمینوسنتز انجام بدهم تا موارد نگران کننده مورد بررسی دقیق تر قرار بگیرد

از وقتی که دکتر گفت بررسی دوباره برای احتمال اختلال ndt و من همه منابع را هزار بار جوریدم و خواندم و خواندم و هرچه پیش تر رفتم،  نگران تر شدم. 

این اختلال در بیست و هشت روز ابتدای بارداری رخ میدهد که چون من اصلا از رویداد لقاح خبر نداشتم،  لاجرم در هفته پنجم و به طبع پس از گذشت این مدت متوجه بارداری شدم که مصرف آمینو اسید که همه ی زنان در آستانه ی بارداری مصرف میکنند و نود درصد از احتمال رخداد این اختلال جلو گیری میکند را اصلا  استفاده نکردم. 

برای انجام تست آمینوسنتز از جایی که دکترم توصیه کره بود وقت گرفتم و فردا ساعت ۱۲ در بیمارستان پیامبران تست را انجام میدهم. 

تمام طول این مدت و تمام این چند ساعت را به کاری مشغول شده ام تا کمتر فکر و کمتر موفق شده ام که قلبم ازترس و اضطراب انباشته نشود. 

معجزه که در حال رخ دادن بود، جنین که در حال شکل گرفتن بود ناگهان به صورت فاجعه ی بزرگی شد. 

خوش خیالانه است که فکر کنم هیچ اتفاقی نیفتاده و نمیخواهم منفی بافی کنم اما واقعیت این است که تا جواب تست خواسته شده، نیاید من در برزخی سهمگین به سر خواهم برد. 

ناگهان گل های  بهاری،  سرخ و تلخ و تیغ آلود شدند

ناگهان انگار طبیعت که توانا و مقتدر پیش می رفت،  خشم و بی مهری اش را نشانم داد

انگار روح جهان ناگهان اشتباهی پیش رفته

انگارکه دیوار اعتماد کور آدم ترک بخورد

خودم را این طوری آرام میکنم که ممکن است هر اتفاقی پیش بیاید و واقعیت همین است که من باید با هر رویدادی در پیش رو کنار بیایم

من هم یکی مثل این همه مادر دیگر

آمدم بگویم نه،  این اتفاق برای من رخ نمیدهد و من فرق دارم اما بعد گفتم چه فرقی؟  واقعا چه فرقی؟  و چقدر این طوری فکر کردن ابلهانه است 

امدم بگویم نمی شود اما دیدم دست من نیست

این چنین باید پذیرفت و این چنین باید ایستاد و این تلخ است،  واقعا که ادم برای خوشحال بودن نیاز به اندکی ساده لوحی ودروغ دارد. مثل چاشنی غذا که باید اندکی شوری و ترشی ایجاد کند والا قطعا نمی شود از لذیذ ترین غذاها لذت برد. 

نوشتن این پست فقط برای آرام کردن یک دیوانه ی مضطرب است که دارد از نگرانی می میرد و ترس اینکه نکند خطری در کمین فرزند تو دلش است، دیوانه ترش میکند  و ترس از دست دادن مثل دردی فلج کننده او را کار می اندازد. 

اشک ریخته ام و بیقرارم و میترسم و کلمات را که سنگین و تلخ هستند را پشت هم ردیف میکنم و تنها چیزی که میخواهم سلامتی تو است. 

امید،  ای پرنده ی سبک بال روی شانه ام بنشین و برایم از عشق بخوان




نظرات 9 + ارسال نظر
دزیره سه‌شنبه 22 آذر‌ماه سال 1401 ساعت 07:27 https://desire7777.blogsky.com/

حالتو درک میکنم عزیزم در نیمه شب 5 اسفند 1395 منم همین حالو به شکل دیگه ای تجربه کردم هفته اخر ماه سوم خونریزی کرذم هماتوم پشت جفت وسیع فکر کردم تمام شد بیچاره و سراسیمه با ژان رفتیم بیمارستان صارم و اولین بار دخترک را او نجا دیدم در حال دست و پا زدن دم صبح یکبار دیگه خونریزی و تا شنبه که به دکترم برسم برزخ جهنمی ارام باش عزیزم عمیقا دعا میکنم که جواب تست امینو سنتز ارامت کنه

مرسی دزیره ی عزیز
کامنتت برام بسیار ارزشمند و رهایی بخش بود
سرت سلامت 
کنار دخترک شاد باشی تا همیشه

امیر حسام سه‌شنبه 22 آذر‌ماه سال 1401 ساعت 15:01 https://bimoghadame.blogsky.com/

سلام؛
من و خانمم را هم در طول نُه ماه بارداری چند بار تا مرز سکته بُردن. اینکه منطقی هستید خوبه و اینکه نگران، کاملاً قابل فهمه.
اول از همه اینکه آرامش خودتون را حفظ کنید. آنچه دکترتون خواسته را انجام بدید و با یکی دو دکتر دیگر هم مشورت کنید.
انشااله عاقبت به خیر باشید.

ممنون از شما
براتون آرزوی شادکامی میکنم

الهه سه‌شنبه 22 آذر‌ماه سال 1401 ساعت 21:19

سلام عزیزم.توکلت به خدا باشه .و راضی به رضای خودش .میدونم خیلی سخته این راضی بودن ولی عجیب آرام میکنه آدم را شبی که در بیمارستان پسرم تب دار و ناتوان بود به زعم دکترها هزار آینده ی تاریک نویدم میدادن گاه دعا والتماس بهش رسیدم وگفتم راضیم به رضای تو اگر برام بخواهی حتما توانش را بهم میدی من که جز تو کسی را ندارم .سختی زیاد کشیدم ولی خدا سلامت پسرم را بهم هدیه داد آرزوی من با تقدیر پروردگار یکی شد .من تا زنده ام شکر گزار خدایم .برای شما هم از خدای مهربون سلامت عزیزت را میخوام .دل قوی دار دوست من.

مرسی الهه جانم
خدا پسرتو برات حفظ کنه
و برای هم بمونید
دلت شاد باشه دختر
واقعا موقعیت سختی بودی

سما سه‌شنبه 22 آذر‌ماه سال 1401 ساعت 22:45

نگران نباش
من اقلا سه نفر رو از نزدیکانم میشناسم که مجبورشدن تست امینو سنتز بدن چون توی نتیجه غربالگری مورد مشکوک مشاهده شده بوده و کای هم دکترا ترسونده بودنشون ولی نست دادن و نتیجه اوکی بود والان بچه هاشون بین ۷تا ۹ساله ان و کاملا.نترس این تست ها برای حصپل اطمینانه.توکل بر خدا کن

مرسی سما جان
ترس از دل آدم به همین سادگی می ریزه واقعا

محبوبه چهارشنبه 23 آذر‌ماه سال 1401 ساعت 09:15

سلام پروانه جان، تابحال کامنت نگذاشتم برات، سال ۹۵ با ریسک یک به ده ارجاع داده شدم به مرکز کریمی نژاد تهران اگر اشتباه نکنم برای امینو سنتزی که دکتر حقیقی انجام میداد، سه هفته بعد تماس گرفتن که در رنگ امیزی دو تا نمونه مشکوک بوده و دو روز بعدش زنگ زدن که کاملا سالمه و دختره.. و حالا کلاس اول ه.. پر از زندگی و شور و اشتیاق .. میگذره و میشه خاطره.. نگم برات چه برزخی بود ولی گذشت..

عزیزم
این انتظار طولانی برای اومدن پاسخ واقعا کشنده است
کاملا میفهمم
خدا حفظش کنه برات
پر از شادی و عشق باشه لحظه هاتون

مریم چهارشنبه 23 آذر‌ماه سال 1401 ساعت 11:31

برایت آرزو می کنم که همه چیز به خیر بگذره و سال آینده در همچین روزی که با کوچولو بازی می کنی به اضطراب و سختی های امروز بخندی

مرسی مریم جانم

marjan پنج‌شنبه 24 آذر‌ماه سال 1401 ساعت 05:22

پروانه جان ، من نتیجهٔ تستم ۱/۵۹ بود اما به جای امنیو NIPT دادم که یه ازمایش خون هست که مطمئن هستم در ایران از چندین سال قبل هم هست . اگه هنوز نرفتی بهش فکر کن اگه به کیست میخوره. حس و حالت رو میفهمم و برای جفتتون ارزوی سلامتی دارم

مرسی عزیزم لطف کردی

رعنا شنبه 26 آذر‌ماه سال 1401 ساعت 02:14

پروانه عزیز، دوستان تجربه هاشونو گفتند برای روحیه دادن بهت. من تجربه ای ندارم در این زمینه، ولی برات انرژی مثبت و دعا می فرستم و امیدوارم به خیر و خوشی بگذره. خبرش رو بهمون بده.

ای جان
اسمت رعنا ست
اسم مورد علاقه من
مرسی جان دل

مانیا شنبه 26 آذر‌ماه سال 1401 ساعت 13:04

پروانه جان برای کوچولوی به دنیا نیامده ات آرزوی سلامت و تولد میکنم و برای مادرانی که رفتن فرزندانشون کابوس هرروزه شان شده آرزوی توقف و تغییر حکم

واقعا
بارداری خیلی ممکنه پیچیده بشه
ممنون جانم

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد