پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

پاپیون به فرانسه (le papillon)، به معنی پروانه است و فرانسه مهد هنر و اندیشه و من عاشق این هر دو هستم!
پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

پاپیون به فرانسه (le papillon)، به معنی پروانه است و فرانسه مهد هنر و اندیشه و من عاشق این هر دو هستم!

برای آن لاک پشت جایزه گرفتم!

یادم می آید یکبار در دوره دبستان، یک نمایشگاه هنری بود. به احتمال قوی مناسبت مربوطش هم بیست و دو بهمن بود که تنها مراسم مجاز برای خوشحالی دانش آموزان

نمی دانم چرا هیچ ساختاری برای شرکت کردن در نمایشگاه یا اصلا آموزشی هنر  وجود نداشت.

حس می کنم در یگ برهوت کامل به سر می بریدم. معلم عربی ما شده بود معلم هنر و به من که  خط کل کلاس را نوشته بودم نمره نداد و بقیه بیست شدند. هیچ شوق و درکی از هنر وجود نداشت و یک فضای پوچ واقعی جریان داشت.

نمایشگاه هنر در یکچنین فضایی دایر شد و بیشتر شرکت کننده ها با گل چینی و گل کاغذی و یا سبد و لوستر های بافته از مکرومه در نمایشگاه حاضر شدند. آن هم متعلق به دخترانی از خانواده هایی با خانواده های متمول تر بود که در آن وانفسا که برای روغن و گوشت و نفت و هر چیز دیگری مردم مجبور بودند در صف بایستند می توانستند به فکر مکرومه بافی و فولان باشند.

من اما ناگریز بودم در این نمایشگاه شرکت کنم، چون همان کسی بودم که از هر آشغال و تکه چوب و پارچه ای چیزی می ساختم و تنها مشکلم برای ارایه آن در مدرسه شعنیت آن بود و در عقل هشت نه سالگی گمان میکردم چنین آشغال هایی را نباید به مدرسه برد.

البته که رفتار فراش مدرسه هم در این عمل دخیل بود چون روزی که برای معلم مدرسه از گل های صحرایی یک دسته گل چیده و با تزیین فویل به مدرسه آورده بودم، دم در مدرسه دنبالم کرد و دسته گل را از دستم گرفت و پرت کرد تو رودخانه ی خروشان کنار مدرسه ی آن روزها که امروز خشک شده است.

لذا باید چیزی ارایه میکردم که به لحاظ تصویری ذات بی ارزش خود را نشان ندهد چون آن روز ها این نشانه ی خوبی نبود.

خلاصه تنها چیزی که به ذهنم رسید استفاده از خمیر نان بربری بود.

آن وقت ها خمیر بازی و گل رس بسته بندی ای در کار نبود و یا اگر بود حتا اسمش هم به گوش من نرسیده بود و یا اگر هم چیزی شبیه ش بود مال بچه پول دارهای کلاس بود که فقط پزش را به ما می دادند.

با تکه های خمیر نان بربری که از پخت ناکامل در قسمت های بالایی و پایینی اش فراوان یافت میشد استفاده کردم و با آن لاک پشت کوچکی ساختم که وقتی خشک شد هم با مداد رنگی که تنها ابزار موجود برای نقاشی بود رنگش کردم و با ماژیک سبز که باقی مانده ی ماژیک ها مانده بود شش ضلعی های منتطم که قبلا با چاقو گود کرده بودم رنگ کردم و آن را به مدرسه بردم.

دیگر کسی آن را دور نینداخت اما من انگار یاد گرفتم که چگونه با هیچ چیز شگفتی بسازم.

هنوز هم یادآوری شگفتی همکلاسی هایم که با تعجب می پرسیدند چگونه چنین چیزی ساخته ام برایم شیرین ترین حس هاست

نظرات 9 + ارسال نظر
نیما (ایدئولوژی پنهان) یکشنبه 7 آذر‌ماه سال 1400 ساعت 11:34 https://from-sky.blogsky.com/

زندگی همین است؛
اینکه اگر احیاناً سنگینی هنری را بر دوش خود حس می کنی، آن را با چنگ و دندان هم که شده با خود به سنین بالاتر بکشانی، به او پر و بال دهی و اجازه دهی حتی از تو پیشی بگیرد.
آفرین! قلمتان همواره در کشت و گذار

زندگی همیشه همین بوده لابد
اما اصولا چیزی ک با چنگ و دندان با خود بکشی فایده ای نداره

تیلوتیلو یکشنبه 7 آذر‌ماه سال 1400 ساعت 11:36 https://meslehichkass.blogsky.com/

پریمهر یکشنبه 7 آذر‌ماه سال 1400 ساعت 11:58 https://parimehr.blogsky.com

مدارس به هنر اهمیت نمیدادن، از سر رفع تکلیف یه معلم هنر میزاشتن که هیچی از هنر نمیدونست.
خلاقیت باعث میشه با دست خالی هنرمند بشی، حس خوبی داره دست سازت مورد توجه قرار بگیره

اره الان هم اوضاع بهتری نیست
هنوز معلم هنر چیز خهنده داریه کلا
اگر که باشه اصلا

samar یکشنبه 7 آذر‌ماه سال 1400 ساعت 20:30

چقد اون حس و حال قابل درک و ملموس بود, و خیلی جالبه بیشتر وقتا خاطره های یکی دو سال قبل حتی جالب و هیجان انگیز یاد آدم نیس ولی یه خوشی توی بچگی طعمش رو هزار سالم نگه میداره و شارژت میکنه.
رفتار فراش واقعا شوکه کننده بود و همه چندتا از این شگفتی سازیا فک کنم داریم ولی خوبه که آخرش یاد خوبی تو ذهنت مونده

سلام samar جان
اون دوره زمونه همه چیز همین شکلی بود
اصلا اگه کسی توجه میکرد ادم تعجب می کرد و از خوشی زوزه می کشیدیم

شاخه نبات جمعه 12 آذر‌ماه سال 1400 ساعت 00:07

چه ایده ای و چه خلاقیتی


به زاد یکشنبه 14 آذر‌ماه سال 1400 ساعت 00:06

نمی‌دونم چرا حتی این خاطرات و آن روزهای سخت برایم خوشایند تر از این روزها است! به دانش آموزها و دانشجوهای امروزی که نگاه میکنم میبینم با وجود امکانات فراوان و بهبودهای سیستم‌های آموزشی‌ از نسل خودمون خیلی ضعیفتر هستندو ... احساس‌ می‌کنم همه این سالها به جای پیشرفت فقط پسرفت داشته ایم و ...

شما ذاتا هنرمندی

روزای شیرین تری بود واقعا هم

امیر حسام شنبه 25 دی‌ماه سال 1400 ساعت 17:30 https://bimoghadame.blogsky.com/

آفرین به خلاقیت شما..

مهرداد شنبه 9 بهمن‌ماه سال 1400 ساعت 11:13 http://ketabnameh.blogsky.com

سلام
چند وقت پیش به همین فکر می کردم که چرا این روزهای بهمن برای ما برخلاف اون چه در بزرگسالی میدونیم همیشه برای ما یاد آور یک جور شادی هست. در ابتدای یادداشتت بهش اشاره کردی در واقع این روزا تنها روزهایی بود که ما اجازه شادی دسته جمعی داشتیم و برای همین هم در تضاد با اون چه واقعیت این روزهاست ما این روزها شاد بودم.
همه ما از این خلاقیت ها زیاد داشتیم یه بارم من تو شیشه کشک ماست زدم بردم مدرسه. از کاغذ دیواری ها نگم که من متخصص کشیدن نقشه ایران بودم. هر چند آخرش نقشه کش نشدم

سلام مهرداد جان
والا انگاری که فقط زمونه ما نبوده
همین الانشم همینه
یه ویدیو پخش شده دختر بچه ها دارن تو صحن یه امامزاده تتلو می خونن
گردهمایی ب مناسبت 22 بهمن بوده

فرهاد پنج‌شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1400 ساعت 08:24 http://hamidfarhad.blogfa.com

هنر ذاتی و زادی است ولی پروانه بمعنی اجازه کوتاهشده
permighted است دکتر انقطاع دراینمورد کوتاهی کرد
موفق باشید

متشکرم فرهاد جان
لطف دارید

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد