ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
سخت ترین قسمت کارم چه در گرافیک و چه نقاشی گرفتن پول یا همان دستمزد است.
بعد از اینکه به خودم کش و قوس می دهم و با هزاران جان کندن می گویم که ممکن است تسویه کنیم، یعنی پول و دستمزد اینجانب را پرداخت کنید لطفا! بعد طرف میگوید سلام ویرگول چشم.
و از تاریخ گرفتن این پیام یک روز می گذرد و دو روز می گذرد و... وای آن وقت است که حالم از فریلنسی که خودت باید پولت را از ارباب رجوع طلب کنی به هم می خورد و دلم می خواهد بروم و هر چی دلم می خواهد به یارو لیچار بگویم.
یکی از این مشتری های طراحی گرافیک یک دکتری بود که کار تولید محتوا برای صفحه اش را انجام می دادم و حالا شما تصور کنید که وقتی نوبت من برای کار کردن بود ارزانی می آمد و باید ساعات طولانی و تعداد بالایی کار انجام میشد و وقتی نوبت پرداخت میشد تقریبا باید التماس می کردم!
و بعدش هم به خودم می گویم از این پولی که این شکلی در بیاید حالم به هم می خورد و اصلا نمی خواهمش و بعدش به سرم می زند به یارو پیام بدهم و بگویم که پولت را نمی خواهم و اصلا کوفتت بشود و بعدش البته خدا را شکر می کنم که همکاری ام را با این موجود تمام کرده ام.
بعد هم به خودم می گویم آرام باش بچه جان. فیالواقع زندگی همه اش همین است!
زندگی آن جور سانتی مانتال و تمیز نیست و همه یکسره لقمه در خون هم می زنند و تو نشسته ای گلایه می کنی که چرا با سلام و صلوات نمی آورند حق و حقوقت را پرداخت کنند؟
می دانم که جنس نارضایتی ام از جنس رویین تنی ای نسبت به همه ی این مشکلات ریز و درشت و در راس آنها نیازمندی و نگرانی از بی پولی است ، نوعی کمال گرایی که عدم دسترسی به آن بسیار به چشم می آید و البته که حصول آن در شرایط کنونی بسیار دور از دسترس است!
ته ذهنم جایی که سوراخ های دماغم به مغر وصل میشود یک نگرانی بزرگ دوق ذوق می کند. صدایی که می گوید پس انداز سپرده ی بانکی کمی داری و چرا کم پس انداز داری و چرا و چرا و چرا اگر ناگهان یک اتفاقی بیفتد به اندازه کافی موجودی نداری و وای بر من که این نگرانی ها با من چه می کند.
بیچاره امیر که در این شرایط و وقتی این افکار مرا می ربایند می شوم مثل زهر مار و او را هم مقصر می دانم که چرا به اندازه کافی پس انداز ندارد و البته که اوضاع او با مال من فرق دارد . او به کلونی خانوادگی اش وصل است که برای خودشات امپراطوری ای می سازند اما من مثل گونی هستم که باد آورده و هر چیز را که ساخته و پرداخته را خود یک تنه انجام داده ام.
هیچ کس نمی داند که چقدر دلم از گذشته پر است
دیروز ها بالاخره تصمیم گرفتم قصه ی پر فراز نشیب این ماجرا را بنویسم و یک روزی تبدیلش کنم به یک کتاب.
کتابی بر اساس سرنوشت واقعی یکی . . .
برای همین هم نویسندهها (مخصوصا فیلمنامه نویسها) وقتی میخوان با یکی کار کنن، بسته به این که مبلغ کار چقدر باشه سه تا چهار قسمت برای پرداخت مشخص میکنن. اول بین سی تا چهل درصد کل قرارداد به عنوان پیشپرداخت باید گرفته بشه، یعنی قبل از شروع کار! بعد نیمی از مبلغ باقی مونده وقتی نصف کار انجام شد و در نهایت با پایان کار همهی پول... و جالب اینجاست که وقتی شما قرارداد میبندی اگه پیش پرداخت روی قرادداد نگیری اون قرارداد اصلا از نظر قانونی ارزش نداره.
من خودم همیشه وقتی میبینم طرف این کارو نمیکنه بیخیال کار کردن باهاش میشم. چون معمولا اینجور آدما کلا پول نمیدن.
سلام باربد جان
والا زیاد پیش میاد تا حرف از پیش قسط می زنم ارباب رجوع قهر می کن
و اکثر این ادما هم آشنان
ینی از قبل کار کردیم
امادخوب درست میگی
اصولش اونه ک شما میگید
من خودم چندین شرکت زدم و کار خصوصی کردم همه ناموفق و فعلا شدم کارمند
چون فقط یک چیز رو کم داشتنم و اون هم پررویی
بعد از این همه تجربه کاری به این نتیجه رسیدم که برای موفقیت در کار مستقل باید دو چیز داشته باشی
1- پشت کار 2- پررویی که اگه تو یکیش لنگ بزنی باختی
پس پررو باش (نه پرخاش گر) که خیلی باهم فرق می کنه اصلا از رفتارشون ناراحت نشو و دائم پیگیر طلبت باش
سلام امید خان
نکته ی بسیار مهم و بسیار دستی رو گفتین
راستش از پیگیری زیاد حس بدی میگیرم
این جور میشه که میره رو مخم
اما خوب چاره ای نیست گویا
سلام پروانه جون
چرا خودتو حرص میدی؟تا بیعانه نگرفتی شروع نکن..بخدا دردسرش خیلی کمتره...چرا تو دنبال کار تحویل داده شده بدووی بذار اونا دنبال پول پرداخت کرده بدوون...والله
خوب اغلب اشنان بعد میگن می خوای از من بیعانه بگیری و یه حال بدیه
روم نمیشه
می دونم ک غیر حرفه ایه
میدونی پروانه یکی از مخاطبات گفته بود پرویی ...راست گفته یعنی این پررویی و کم نیاوردن واقعا تاثیر داره...ببین من کارمندم...همیشه می گفتم خوب روسا می بینن من کار می کنم و از این صحبتها خودشون باید واسم اضافه کار بزنن اما دریغ از یک ساعت...تا اینکه پررو شدم و به روشون آوردم یعنی هر ماه یه تلفن می زنم...شرح می دم که مثلا توی این اوضاع قرنطینه که همه ساعت یک تعطیل بودن من موندم تا ساعت 2 و ....بعدش اضافه کار برام رد می شه...اگر نگم صفر
آره
دقیقا همین طوره
انگار هیچ عیبی هم نداره که حق یکی ضایع بشه تا اینکه خودت صدات در بیاد
نعمت روی زمین قسمت پر رویان است
خون دل میخورد آن کس که حیایی دارد
سلام.متاسفانه هنرمندها نمیتونن فروشنده های خوبی باشن.
سخت هم پول در میارن طفلی ها