ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
داشتم نق می زدم
همین جور پشت هم و یکبند!
باید چهارملیون به حساب دانشگاه بزنم که بتوانم دفاع کنم. از وقتی سر کار نمی روم هم کلا آدم بی پولی شده ام.
یعنی آن قسم بریز و بپاش های سابق برایم خیلی سخت و دیر و دور شده است و این سختی دارد و هی به خودم می گویم عیب ندارد عوضش داری اشتیاقت را تعقیب می کنی!
علی ایحال داشتم غر میزدم و پول را به کارت دانشگاه میزدم و ناراضی هم بودم قاعدتا! بعد وسط کارت به کارت کردن و غر یهو پول را زدم به کارت یکی دیگر و البته که شانس آوردم که زدم برایم خواهرم و طفلک گفت الساعه برمی گردانم اما نتیحه ی اخلاقی ماجرا این است که فرو رفتن در فاز نارضایتی و غر غر دست خودم نیست اما گویا خروج از آن باید آگاهانه و اختیاری باشد.
مثل میوه ی گندیده زهر مار می شوم. اصلا با یک من عسل هم نمی شودکاریش کرد
اسم این حالت را گذاشته ام روح خزنده
روحی که آرام و یواش به سمتت می آید و تورا می رباید و می خورد و بعدش قورت میدهد و تو هم خزنده خواهی شد و همان جور خواهی ماند تا یکهو بپری بیرون!
همه ما گاهی غرغرو و بداخلاق میشیم
بعضی وقتا نارضایتی ها کلمه میشوند و از ذهنمان میگذرند
ولی به قول خودت باید به اختیار خودمون از این مرحله بگذریم
داری بهترین کار دنیا را میکنی
و بهترین ها در انتظارته
فقط یه کمی صبوری لازمه
جسارتا من فکر کنم یک « یک من عسل» باشد...
ممنون عزیزم
اگه اون چهارمیلیون رو اشتباهی میریختی به حساب من، میرفتم تو یکی از باغ های شاه توت درکه، تا ابد قایم میشدم، اونوقت دیگه پلیس فتا هم نمیتونست برات کاری کنه. زندگی خیلی بی رحمه!
عاشق شاتوتم من