ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
به وضوح و روشنی از وجود یک گروهان آدم در خود خبر دارم.
کسی که بسیار منطقی است، کسی که بسیار احساساتی است، کسی که بسیار دقیق است، کسی که بسیار سر به هواست، کسی که بسیار خود نما و برون گراست، کسی که بسیار ساده و ساکت و ساکن در غار تاریک خود است. کسی که بچه ها و شلوغی را دوست د ارد و کسی از سر و صدا در عذاب است، کسی که نقاشی را دوست دارد و دلش می خواهد دنیا را وارونه کند تا غرق رنگ هایش شود و کسی را قلم مو ها در شیشه ی رنگش خشکید و ماه های متوالی حتا وارد اتاق کارش نشد. کسی که کرم کتاب است و هر ماه برای خودش جایزه از شهر کتاب آنلاین ، کتاب می خرد و کسی که کتاب خانه اش را خاک گرفته و مدت هاست که دست به آن نزده. کسی که شلخته است و زار و زندگی اش تو هم گوریده و کاسه های خورک لوبیای صبحانه تو سینک روی هم تلممبار شده و بوم های نقاشی کف زمین ریخته و کسی که لباس های را تا می کند و در کشوها جا می دهد.
در من کسی هست که بسیار زیاد اطرافیانش را دوست دارد و کس دیگری که از همه آدم ها بدش می آد.
همه ی این ها و خیلی های دیگر که بعضا در شرایط گوناگون خودی نشان می دهند و به تمام قد ظاهر می شوند
از این رهگذر یاد گرفته ام که وقتی عصبانی می شوم ، وقتی تاریک و خشمگین و کدر می شوم، وقتی موج هیجانی ای مرا در می نوردد و یا دچار مود پایین می شوم . . . هیچ کاری نکنم! آن موجود تمامیت گرا و دیکتاتورو کمال گرایی که میخواهد به تمامی ابراز وجود کند را ببینم و با راه دیگری التیالمش بدهم تا آرام بشود
وقتی هر کدام از اشخاص از سایه بیرون می آیند و نوبت بازی شان می شود، نیازی نیست در هر کدام از آنها به حد اعلا پیش بروم و همین که لک و لکی در آستانه شان کنم چیزی است که باید باشد و پیش تر رفتن در آن مجاز نیست که هیچ ویرانی به بار می اورد.
و همچنین زمان!
که گران بها، معجزه گر و مفهوم بخش است و گذر آن همچون دستمالی که گرد و غبار را می زداید و تن عور و برهنه ی واقعیت را برملا می کند که درخشان و شفاف است
پ.ن: نقاشی را دیشب کشیدم . . . چیزیست شبیه همین مفهوم
چقدر جالب
منم یه گروهان آدم در وجود خودم سراغ دارم
و چقدر این حس را خوب میشناسم
عه
ینی تو هم؟
پروانه خانوم شما هیچ در فکر برگزاری و ترتیب یک گالری از کارهاتون هستید؟ تشریف بیارین تو مملکت کفر و البته یکی از مهدهای هنر. یک منتقد هنری معروف هست توی ولایت ما به اسم Vittorio Sgarbi. از کجا معلوم که کارهاتون مورد توجه قرار نیگیرند و شروعی نباشه برای راهی جدید و طولانی.
سلام شیرین جون
وای چقدر پیشنهادت رویاییه
فکر کن اگه بشه
راستش نمی دونم باید چ کنم برای یه همچین فعالیتی
در حال حاضر فقط خودم کار می کنم تا نمایشگاه انفرادی بزارم اینجا برای فروش
یادم اومد جایی خونده بودم که ماروین مینسکی
(که استاد هوش مصنوعی هستند )
یک کتاب داره به نام : جامعه ذهن .
که ماهیت ذهن رو به یک جامعه تشبیه میکنه
پس دیگه فقط
بهشتی نیست که "به تنهایی یک امت بود"
ما هم هممون به تنهایی امت هستیم
چه شود
بعدا راهبری و جمع و جور کردن یه امت رو بگو چ جور جمع کنه
چه آشنا می نمایی عزیر دلم
چقدر نقاشی قشنگیه... تبدیلش کنین به یه پازل من میخرم :))