ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
بعد از نود و بوقی که از فک و فامیل پدری بی خبرم، دیروز ها ناگهانی دلم بسیار هوای دختر عمویم را کرد. تفاوت سنی مان قدر مادر دختری است البته اما هم را دوست می داریم . . .
بعد از قربان صدقه های اولیه می پرسد خوب چه خبر؟ می گویم ارشد قبول شده ام و دارم درسم را ادامه می دهم.
انگار نشنیده باشد از دخترش و دو قلوهایش که تازگی به دنیا امده اند تعریف می کند که باید چند در روز کمک دخترش کند و . . .و باز می پرسد خوب دیگه چه خبر؟
میگویم خانه ی کوچکی خریده ام. میگوید مبارک بشه و حرف دیگری را پیش می کشد
چند لحظه دیگر باز می پرسد خوب دیگه چه خبر؟
این جاست که می خندم می گویم ! نه ! شوهر نگرده ام (می خواهم کارش را راحت کنم) و جفتمان با هم خنده مان می گیرد . . .
سلام. پروانه می دونی زن توانایی هستی و به درستی توانستی بحرانهای زندگیت رو مدیریت کنی.افرین .
مرسی مریم جون

لطف داری خانوم
یه عده فقط خبر ازدواج و بچه دار شدن براشون مهمه
منم یه دوستی دارم از دوران راهنمایی که 18 سالگی شوهر کرده الانم سه تا بچه داره. هر دوسال یکبار زنگ میزنه آمار بگیره ببینه من شوهر کردم یا نه. و حالا که شوهر کردم بالاخره بچه دار شدم یا نه. اتفاقا چند رو پیش زنگ زده بود. بعد از سال ها به خودم جرات دادم و گوشی رو برنداشتم...
بسیار کار درستی کردی دختر

عالی