ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
خونه خورشیدو پیدا کردم.
یه جایی بود نزدیکای چار راه تلفن خونه! از نشونه هاش جوونه های زنده و رو به رشد و حیات و زندگی بود که موج می زد و فوران می کرد و غل می زد از هر گوشه کناری
یه جای پشت پنجره اما نه . . . یه جایی تویه خونه
حتا تو تر
خونه خورشید تو قلب اونا بود! تو قلب جفتشون
یه خورشید که می درخشید و نور و گرما و حرارت می داد و من خیالم راحت شد از وقتی خورشیدشونو دیدم. فکر میکنم روزای سرد زمستونی و عصرای سرد پاییزی بشه رفت کنارشونو دستاتو بگیری رو خورشید دلشون و ها کنی و گرم گرم بشی!
خورشید پیدا کنید الهی
وااااااااای پروانه جونم... خورشیدی از خودته.... شرمندمون کردی ولی باور کن ما فقط اینه تو بودیم.

ای جوجه ی طلایی

الهی! الهی!
یه خورشیدی که نزدیکم باشه و بشه گاهی پسر رو با خیال تخت گذاشت پیشش
پایه امممم