پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

پاپیون به فرانسه (le papillon)، به معنی پروانه است و فرانسه مهد هنر و اندیشه و من عاشق این هر دو هستم!
پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

پاپیون به فرانسه (le papillon)، به معنی پروانه است و فرانسه مهد هنر و اندیشه و من عاشق این هر دو هستم!

انتقال به بخش

بابا آمده بخش

هوشیار است

چند تا زخم بستر پشت کمر و پهلویش سبز شده که به شده آزارش می دهد

اما همین که از آی سی یو مرخص شده یعنی خیلی اوضاع بهتر است

به خاطر این بیست و پنج شش روز اقامت اجباری دایره ی فعالیت و حرکاتش محدود شده و منتظریم با کمک فیزیوتراپی اوضاع بهتر بشود . . .

خودش البته کلافه و عصبی و معترض است و مدام از دنبال سیگار می گردد

مثل بچه ای می ماند که به دنیا آمده و حالا ماندن در تخت برایش عذاب آور است

از عصاره ی گوشت به سوپ رسیده و حالا کم کمک می تواند غیر از پوره چیز های دیگر را هم بخورد

خوب راستش حس میکنم همچنان اوضاع وخیم است منتها یک شکل دیگر

البته شرایط همچنان پایدار نیست و هی آن و آف می شود 

پست سرگیجه آوری است اما حال من هم همین طوری است! یک شکل گم و گور و خواب زده

نظرات 22 + ارسال نظر
هلی سه‌شنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 20:15

سلام پروانه جونم خوشحالم که حال پدر یک مرحله بهبود پیدا کرده،این حال و احوالشون طبیعیه نگران نباش مرور زمان حتما بهترشون هم میکنه بالاخره بنده خدا بیست روز تو ای سیو بودن.منتظر خبرای بهتر هم ازت هستم انشاالله

مرسی هلی جان
سلامت باشی

افسون سه‌شنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 23:26

خدارو شکر. با تمام نوسان ها باز هم خدا رو شکر. همین که به بخش برگشتن کلی خوبه.خیال شما هم راحت شده و ملاقاتشم راحت تره. خیلی مواظب زخم هاش باشین.
یادت نره گاهی خودتم استراحت کنی.

عزیزم
مرسی افسون عزیزم

مرداب چهارشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 03:45

خبر خوبیست. امیدوار بمان به روزهای بهتر.

انشالله

روزانه های تلخ من چهارشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 08:59

سلام پروانه جان خدا قوت هر روز به وبت سرمیزنم که ازحالت باخبر شم خداراشکرکه پدرتون بهتره. و خوش به حالت که اینقد دلت برای پدرت بزرگه من که از این نوع رابطه با وجودداشتن پدر، محرومم. سالم و شاد باشی.

عزیزم
خدا رحمتشون کنه . . .

غریبه چهارشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 09:48

خدا به دل پاکت نظر کنه
ما که جز دعا از دستمون بر نمیاد
صبور باش نازنینم

ممنون عزیزم

ایلین چهارشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 09:50

پروانه عزیزم چند وقتی به دنبال مشغله زیاد نتونسته بودم بهت سر بزنم وقتی اومدم توی وبت جا خوردم. چه روزای سختی رو پشت سر گذاشتی عزیزم ایشالا حال پدر روز به روز بهتر باشه. از قدیم گفتن بیمار به تیمار احتیاج داره اینطور که از شواهد بر می یاد شما هم چیزی کم نذاشتی ایشالا خبرهای خوب ازت بگیریم

دقیقا
همراه باید همیشه همراهش باشه
ممنون عزیزم
انشالله

میترا چهارشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 10:29

سلام عزیزم

خیلی خوشحال شدم انشالله بزودی بهتر و بهتر میشن.
چندین روز منتظر خبر خوب ازت بودم.
ممنون که خوشحالمون کردی.

عزیزم

مرسی

ساره چهارشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 11:02

خدا رو شکر. ایشالا به سلامتی از بخش هم مرخص بشن و بیان خونه. واقعا خسته نباشی پروانه جون. داشتن یه مریض تو بیمارستان خیلی خیلی سخته. هم خستگی داره هم استرس و نگرانی ولی ایشالا با دیدن سلامتیشون توی خونه همش از تنتون میره بیرون

ممنون ساره جون

ساناز چهارشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 12:28

پروانه جون نگران نباش. مطمئنا بهتر میشن. فقط مواظب خودت هم باش تا کم نیاری.

ممنون عزیزم
حتما

سارا چهارشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 16:31

خدا رو شکر

مهسا چهارشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 18:38

انشااله روند بهبودی رو طی میکنند وخیالت راحت میشه خواهرکم.مراقب خودت هم باش این میونه که مثه همیشه پرتوان باشی عزیزم.

ممنون مهسا جون

moji چهارشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 18:44

خیلی اوضاع بهتر است

اوهوم

آیلین پنج‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 10:57

پروانه جون کجایی یه خبری بهمون بده. ایشالا خوش خبر باشی

جوراب پاره و انگشت آزاد پنج‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 14:48 http://jourab.blogfa.com

خب خداروشکر ۰۰۰خودت که گفتی همین که از آی سی یو آمده اند خودش کلی یعنی بهتر بودن ۰۰۰۰ایشالا همینطور سیر بهبودی طی شود و آف نداشته باشد ۰

ممنون عزیزم
ایشالله

وحیده پنج‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 18:27

خداروشکر که پدر بزرگوارتون بهترن .چرا از تشک مواج براشون استفاده نمی کنید تا زخم بسترشون بیشتر نشه ؟ هر روز چند بار دست و پاهاشونو ماساژ بدین . احتمالا اینایی که گفتم خودتون می دونید ولی من بعنوان تجربیه خواستم یاداوری کنم چون این شرایط داشتیم و روی زخم بستر هاشون یه پماد هست بزنید خوب میشن .

ممنون وحیده جان
هم تشک مواج دارن
هم ماساژ روزانه داره
اما هنوز درگیریم

دخترچه پنج‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 19:21 http://moncoindesolitude.blogfa.com/

تا صفحه باز بشه با خودم گفتم لطفا یه خبر خوب از حال پدرش...
امیدوارم همه چیز هر چه سریع تر بهتر شه و خدا این روزها رو براتون هموارتر کنه...

سلامت باشی دخترک

یاهی جمعه 1 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 16:54

خیلی برام جالب بود چون یهو وبلاگ شما رو وقتی پیدا کردم که پدر خودم تصادف کرده و توی آی سی یو بود و میتونستم همه ی نوشته های شما رو کاملن درک کنم با پوست و خون....
از همون حسی که عصاره ی سوپ میپزی گرفته تا همه چیز دیگه اش....امیدوارم دوتاشون خوب بشن...زود زود...هم پدر من هم پدر شما....
-----
بقیه جاهای کمرش رو اگر ماساژ بدین روزانه برای جلوگیری از زخم بستر خوبه یا تشک مواج.

انشالله که پدر زود خوب بشه

هلی شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 06:34

پروانه جون از احوال بابا بگو،از حال و روز دختر صبورش بگو

آزاده شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 08:45

خوشحالم که خوشحالی .....من وخواهرام پدرم را دوست نداریم .چراش خیلی مفصله . اما پارسال وقتی بیمار شد به هر دری زدیم تا توی بهترین بیمارستان عمل بشه.قرض کردیم وکل پس اندازمون را دادیم برای پدری که هیچ.قت حواسش به ما نبود .برای جهزیه من وخواهرم حتی یه قاشق نداد با اینکه داشت با قرض وبدبختی جهزیه جور کردیم ..فقط به فکر خودشه .خاطره ای ازش ندارم با اینکه همیشه مثلابود .واقعا گاهی فکر می کنم از یتیما یتیمتر بزرگ شدیم .الان خیلی موفقم از نظر اجتماعی وشغلی اما برای فرار از جهنم خونه پدری ازدواجی کردم که نامناسبه. می دونم باید ببخشم ،همه چی رو همونطور که هست بپذیرم .وزندگی کنم به خاطر خودم دختر سه سالم مادرم خواهرام و...دلم خیلی پره پری جان

هی وای من
عزیزم
تو توی اون موقعیت بهترین کارو انجام دادی

حداقل هیچ وقت ناراحت نیستی که کوتاهی کردی

زهره خاموش شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 10:29

خداراشکر بهترن....

azadeh شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 11:34

بازم خداروشکر, ایشالا ک هر روز بهتر شن

ممنون آزاده جون

مریم گلی شنبه 13 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 21:52

روزهای سخت

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد