پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

پاپیون به فرانسه (le papillon)، به معنی پروانه است و فرانسه مهد هنر و اندیشه و من عاشق این هر دو هستم!
پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

پاپیون به فرانسه (le papillon)، به معنی پروانه است و فرانسه مهد هنر و اندیشه و من عاشق این هر دو هستم!

یک سوال تاریخی

وقت بخیر
من دانشجوی دکترای جامعه شناسی هستم. مشغول کاری درباره خانم های تحصیلکرده ای هستم که خانه داری و همسرداری را انتخاب می کنند. با وجود تحصیلات بالا این خانم ها به دلایل مختلفی ترجیح می دهند که خانه دار باشند. این دلایل می تواند: 
1. دوری از فشار کار 
2. بی پاسخ ماندن نیازهای زنانه 
3. ازدواج و بچه دار شدن 
4. طبیعت زنانه و درگیر شدن در آرامش خانه 
5. تغییرات ارزشی کلان 
6. کمبودهای ناشی ازتجربه کودکی افرادی که مادر شاغل داشته اند 
7. ارزش بخشی جامعه به عملکردهای خانه داری زنان 
8. نگرانی از وضعیت تربیت/ بهداشت/ تغذیه اعضا خانواده 
9. بی اعتمادی به دنیای مدرن و اهداف آن 
10. انتخاب و ترجیح خانه داری 
11. امکان انجام کارها از خانه 
12..... 
می خواهم اگر برایتان امکان دارد این موضوع را به بحث بگذارید برای مدت یک هفته و نظرات خانمها را در این باره بپرسیم. 
اگر مایل نیستید یا برایتان امکان ندارد لطفا بفرمائید از میان دوستان وبلاگی تان کسی را می شناسید که تمایل به مشارکت داشته باشد . من این درخواست را به توت فرنگی ، مهرسا مستقل و بی پروا نوشت هم می فرستم. 
تشکر 
نظرات 26 + ارسال نظر
بهارک شنبه 1 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 09:31

پروانه جان سلام، این دلایلی که دانشجوی محترم دکترای جامعه‌شناسی ارائه کردند من رو کشته. خانم یا آقای محترم یعنی چی "طبیعت زنانه"؟ آیا با تلقی شما، طبیعت زنانه یعنی بشور و بساب و بچه‌داری از صبح تا شب که حالا کار کردن با آن ناسازگار شد؟ "کمبودهای ناشی از کودکی افرادی که مادر شاغل داشته‌اند"... یعنی تمام بچه‌هایی که مادر خانه‌دار دارند سالم و بدون کمبودند و با روان سالم وارد اجتماع می‌شوند؟ این دلایلی که ردیف کرده‌اید را خودتان هم فهمیدید؟ البته در این سیستمی که زن‌ها فقط و فقط به خاطر مادر شدن باید تمام مسوولیت‌های حال و گذشته و آینده را بپذیرند و پدر شدن برای مردها هیچ مسوولیت، عذاب وجدان و فشاری ایجاد نمی‌کند، این سوال‌ها هم طبیعی است. به اندازه کافی جامعه روی زنی که می‌خواهد کار کند و درعین حال زندگی خانوادگی‌اش را هم داشته باشد فشار می‌آورد، می‌شود لطفاً شما بی‌خیال بشید و از این تحقیق‌های مشعشع نکنید؟

سلام بهارک جونم
این روزا هی یادت میکردم
درمورد پست و جوابش من سکوت میکنم تا خودشون جواب بدن
من سهمم گذاشتن این متن بود

پروانه شنبه 1 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 10:20

سها جان ببخشید عزیزم
متاسفانه داشتم کامنتو تایید می کردم سهوا حذف شد
:/

سها شنبه 1 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 10:31

من نویسنده سئوال هستم.
با تشکر از پروانه عزیر
از اصول تحقیق آن است که محقق نسبت به موضوع تحقیق و پاسخ ها بی طرف باشد و بدون سوگیری یا جانبداری از نظری خاص به مساله بپردازد. دلایلی که من برای انتخاب خانه داری از سوی خانم های تحصیلکرده عنوان کرده ام آن چیزی بوده که در ادبیات تحقیق جمع آوری کرده ام و نظر موافق یا مخالفی در مورد آنها ندارم و شماره این دلایل هم بیش از اینهاست. شماره دوازده را هم نقطه چین گذاشتم که اگر کسی نظر دیگری دارد اضافه کند. بهارک عزیز، احترام به انتخاب دیگران چه خانه داری باشد چه اشتغال چه توجه به آنچه طبیعت زنانه نامیده می شود حق دیگران است و قابل احترام چنانچه نظر مخالف شما هم قابل احترام است. می خواهم خواهش کنم فرصتی را که پروانه عزیز در اختیار من گذاشته است را بدور از فضای تنش در اختیار خانمها و من بگذارید تا بشود بدرستی از آن استفاده شود.
تشکر
خراسانی

زهرا سادات شنبه 1 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 14:19

من وقتی بچه دار شدم کارمو رها کردم...ناراحت نیستم..با دخترم عشق میکنم..

دختر شما عشقههههههه

آرزو شنبه 1 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 14:54

بهارک جان ادبیاتتان خیلی توام با بغض بود .. با اینکه شاید این گزینه خیلی باب میل من هم نباشد ولی به نظرم این طرز انتقادتان متاسفانه نمایانگر فضای پرتنش و عصبی جامعه است. که با فشار مضاعف بر زنان خودش را بیشتر نشان میدهد.. ارامتر انتقاد کنیم و مهربانتر باشیم

رها٥٠ شنبه 1 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 14:58

سلام عزیزان ، من از دلایل خانه داری خودم براتون می گم : با بیست سال سابقه کار به دلیل اعتقادات شخصی نتونستم محیط کارم تحمل کنم و درخواست بازخرید سنوات دادم . توی محیط کار به شدت فعال بودم و ارتباط صمیمانه و خوبی هم با همکارام داشتم و البته یه همسر مهربون که همیشه همراه و کمک حال من بود و کمک خانواده همسرم هم برای نگهداری پسرم داشتم اما نتونستم زدوبندهای محیط کارم که اتفاقا دولتی هم نبود رو تحمل کنم و چون مسولیت هم داشتم کلا ترجیح دادم از محیط کارم جدا شم ، حالا چند سالی هست که خانه دار هستم .
این چند سال تازه می فهمم چقدر لذت بخشه توی کانون خانواده با آرامش نقش محوری ایفا کنی ، چقدر خوبه وقتی پسرم میاد خونه خودم درو براش باز کنم ، چقدر قشنگه پسرم مدام بهم زنگ نمیزنه که مامان کی میرسی ؟ چقدر جالبه که همسرم حواسش هست که حساب منو به موقع شارژ کنه و چقدر وقت و بی وقت اظهار می کنه که دلم قرصه که تو خونه ای و قدر زحماتتو میدونم ، میدونین گاهی احساس می کردم یه زن خسته برای شوهرم و یه مادر خسته تر برای پسرم هستم . الان خیلی بیشتر حس می کنم که "زن" هستم و حمایت شوهرم و پسرم منو خیلی خوشحال می کنه من هر دو حالت شاغل بودن و خانه داری رو تجربه کردم والان میدونم برای شخص من حالت دوم ، رضایتمندی بیشتری رو داره

ممنون ک نوشتید

بهار مامی باران شنبه 1 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 17:00

من نه سال سابقه کاری داشتم .حسابداربودم.زمانی که با همسرم تصمیم گرفتیم بچه داربشیم.خودم به چند دلیل تصمیم گرفتم کار نکنم به مدت 4سال.یک سال بارداری.وتا 3سالگی کووکم.دلیل اولم این بود که شغلم پرتنش بود و احتیاج به فکر باز داشت که صدردرصد با بچه نمی شد.دلیل دومم.اینکه دوست داشتم سه سال اول زندگی دخترم کنارش باشم و تربیت بنیادیش با خودم باشه و اولینهاشو خودم ببینم.دلیل سوم .وقتی بچه دار می شی خیلی وقتا نمی تونی بری سر کار به خاطره بیماری بچه یا هر دلیل دیگه ای .شغل منم حضور دایم میخواست.وکلی دلایل دیگه.الانم که دخترم دوسالشه خوشحال و راضیم از تصمیمم.سال ریگه دوباره میرم سرکار.ولی نیمه وقت .تا برای دخترم هم وقت داشته باشم

بسیار عالی عزیزم

نازنینگ شنبه 1 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 19:09

سلام
من لیسانس فیزیک دارم. قبل از اتمام تحصیلم ازدواج کردم، یک بار آزمون فوق دادم قبول نشدم و قبل از آزمون بعدی باردار بودم. من به ترجیح و انتخاب خودم به خاطر بچه و خودم هردو، وارد بازار کار نشدم. برای خودم به خاطر این که حاضر نبودم لحظات ناب و شیرین و تکرار نشدنی بودن با فرزندم رو از دست بدم، برای فرزندم برای این که حاضر نبودم پرورش و تربیت ابتدایی ش رو بذارم به عهده ی پرستاری که به احتمال قوی از تحصیلات و تربیت و فرهنگی پایین تر از من بود. نمی خواستم بجه م توی مهد کودک ها هر روز تب کنه.
این تشخیص و انتخاب شخصی من بوده و جدای از این که کمبودهایی از نظر استقلال مالی و حضور اجتماعی وجود داشته، اگه باز هم تو اون شرایط قرار می گرفتم انتخابم همین بود.

عزیزم
لحظه های محشری رو جاودانه کردی

سحر م شنبه 1 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 19:43

من 33 سالم، فوق لیسانس و در آستانه ازدواج
قبلا کار بیرون میکردم ولی الان تو خونه کار میکنم دلیلش هم اینه که کاری که مرتبط با مدرک تحصیلیم باشه تو شهرمون که قراره بعد از ازدواج اونجا زندگی کنیم، خیلی زیاد نیست و درآمد ااون هم به نسبت خیلی کمه بخاطر همین می خوام آرایشگاه باز کنم که هم ساعت کاریم دست خودم باشه هم اینکه موقعی که بچه دار شذم بتونم زمان بیشتری در کنارش باشم و اینکه تو مدتی که تو خونه مشغول به کار شدم به این نتیجه دسیدم که من نمی تونم خانه دار باشم و تو خونه بودن افسردم میکنه پس ترجیح میدم شغلی داشته باشم که ساعت کاریش دست خودم باشه

این انتخاب خیلی خوبیه

هدیه شنبه 1 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 21:03

به نظر من طبیعت زنانه ای که ایشون نوشتن اشکالی درش نیست! طبیعت زنانه یعنی بچه دار شدن و پرورندان بچه(چیزی که خدا در وجود خانمها گذاشته و اقایون ندارند و نمیشه منکرش شد). طبیعت زنانه یعنی نیاز به رسیدن به خود و وقت گذاشتن برای کارهای زنانه. طبیعت زنانه یعنی نیاز به ارامش و محوریت در یک خونه. همه اینها که میشه بهشون گفت طبیعت زنانه با کار کردن بیرون از خونه جایگاهشون متزلزل میشه و نمیشه به درستی و کامل بهشون رسید. اینکه یک خانم خانه دار هم ممکنه به بچش به درستی نرسه مثال تقضی برای این نیست که یک خانم شاغل وقت کمتری برای رسیدگی به بچش داره و بچش ممکنه به این دلیل اسیب بخوره. بنابراین میشه گفت که طبیعت زنانه میتونه با شاغل بودن در تضاد باشه ولی این به معنا نیست که خانما نباید کار کنن. باید دید برای هر خانم رسیدگی به طبیعت زنانش مهمتره یا مثلا رشد کردن در کار و تحصیل و به نظر خودش کدوم یکی از اینها اون رو برای خودش و اطرافیانش ادم بهتری میکنه

هدیه جان من بین کار کردن و طبیعت زنانه تضادی نمی بینم
زنانگی یه شغل نیست
یه ادراکه
یه حس
چیزی که باعث میشه متفاوت باشی
حالا هرجایی که می خواد باشی
سرکار
یا تو خونه

بهارک یکشنبه 2 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 09:01

سلام به همه
اگر لحن نوشته من تند بود و دوستان رو ناراحت کرد، اول از پروانه عزیزم بعد از بقیه عذر می‌خوام، اما واقعاً همون عقیده رو دارم و فکر می‌کنم سوال‌ها زیاد مناسب طراحی نشده‌اند این ما هستیم که نابرابری جنسیتی رو خواسته یا ناخواسته به محیطمون تزریق می‌کنیم. مثلاً تعریف "طبیعت زنانه" از کجا می‌آد و یعنی چی؟ با همین تعریف می‌شه زنها رو از کلی حقوقی که دارند محروم کرد (که می‌کنند، مثل محرومیت از حق قضاوت به خاطر طبع زنانه و جالبه که همین طبیعت زنانه در مثلاً تعدد زوجات به کل نادیده گرفته می‌شه) به همین شکل به نظرم حتی "طبیعت مردانه" هم تعریف اشتباهیه چون باید یاد بگیریم که به افراد یه جامعه اول به شکل انسان نگاه کنیم بعد زن یا مرد. باز هم ببخشید اگه به کسی برخورد.

بهارک عزیزم
ممنون که نوشتی
من درک کردم تلخی کلماتت رو
کاملا باهات تو اینکه میگی طبیعت زنانمه چه جاها که پایمال نمیشه موافقم
ترس داره
انگار داره هدفمند ازش استفاده میشه
مثه این که بگی:
شما طبیعت زنانه داری برو تو خونه به طبیعتت برس، بعد تو تعدد زوجات میگن شما بیجا کردی طبیعت زنانه ت اینو درک نمیکنه

خلاصه اینکه ماجرا ها میشه درست کرد
از یه حس
یه نگرش
یه لطافت

آلبالو یکشنبه 2 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 22:19

این سوال دقیقا مشغله فکری منه این روزا با یه نوزاد دو ماهه و خیلیییی نازم
دلیل اولی که خانه دار شدم مهاجرتمون به خارج از کشور بود و دلیل بعدی که شاید برای همیشه خانه دار بمونم شرایط نابرابر کاری برای زنان در مقایسه با مردهاست
دلیل سوم هم تربیت و طرز فکر شرقی منه که فکر میکنم زن خوب زنیه که به خونه و زندگیش برسه
ولی خب خیلی وقته واسه خودم چیزی نمیخرم چون برای من که زمانی درامدم با پدرم یا شوهرم برابر بود خیلی سخته که برم به شوهرم بگم من دقیقا همین ماه دلم یه دستبند طلا میخواد یا اینکه خیلی برام سواله که وقتی با شوهرم میریم خونه پدرم و احیانا من ناهار دلم ساندویچ بخواد باید به کی بگم برام بخره ؟؟؟؟
و باز هم اون تربیت شرقی بهم میگه بی خیال ساندویچ شو دختر ، شر به پا نکن ... اینه روزگار یک زن

هعی وای من
یعنی آسمون اونا هم همین رنگه مادر جون؟
چقدر خوشحالم که مه ی وقت و انرژی تو میزاری برای جوجه
هزار تا بوس برای تو و لپ و گردن و کف پاهای جوچه

ساناز گاهی روشن دوشنبه 3 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 00:01

من فرق لیسانس دارم و ١٢سال سابقه کار داشتم.به خاطر بچه دار شدنم کارمو ول کردم چون هر چی با خودم کلنجار رفتم دلم نیومد جیگر طلامو بذارم مهد کودک .من بین بچم و کارم راحتی و اسایش بچمو انتخاب کردم.

خیلی انتخاب سختیهههه

ژوان دوشنبه 3 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 13:44 http://jouan-ns.blogfa.com/

من یک زن شاغل و نتاهل هستم که در عین حال ئرس هم می خونم. دلم می خواد در آینده همچنان شغلم و داشته باشم و دکترام هم بخونم. می دونید که خیلی سخته. تا همچین زندگی نداشته باشید متوجه اش نمی شید. اما نمی خواهم در هیچ شرایطی از استقلال مالیم بگذرم. چون نمی تونم آینده رو پیشبینی کنم و همچنین بهم اعتماد به نفس می ده. اما پنهان نمی کنم که این نوع زندگی خیلی سخت هست. من معمولا بیشتر روزها خسته هستم. زود عصبانی می شم. و به کارهای خانه آنطور که می خوام نمی رسم و خوب فعلا هم نمی تونم فکر بچه رو بکنم. اما مقصر من نیستم که می خوام به عنوان یک انسان کار کنم. مشکل از فرهنگ اشتباه هست . مشکل از این هست که زن باید محور زندگی باشه زن باید نگران همه چیز باشه از شیر دستشویی بگیر تا مسائل کلان مالی. اما با این وجود باز هم امیدوارم و می خوام توانایی هام و بالا ببرم تا به همه جوانب زندگیم بپردازم تا فقط یک مادر برای بچه هام نباشم بلکه یک الگو باشم. زندگی همش راحتی نیست برای بزرگ شدن باید سختی کشید. پس مخالف خانه نشینی زنان هستم و این و یک راحت طلبی می دونم که قربانیش هم خود زنان هستند

تنها نظر مخالف این میان شما هستید که بسیار هم به دل ن نشست نظرتوت
...
استقلال مالی به هیج عنوان قابل اغماض نیست

eve چهارشنبه 5 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 07:52

اره عزیزم بیرون کار کردن استرس خیلی زیادی داره. مخصوصا اگه یه کار با ارزش افزوده باشه نه یه کار بی مسولیت که بود و نبود ادم اثری نداشته باشه. به لیست دلایلتون تنبلی و مفت خوری رو هم اضافه کنید بد نیست.

من ترجیح میدم مهربونانه تر نگاه کنم بهش

سمیه چهارشنبه 5 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 09:09

سلام. من فوق لیسانس فیزیک دارم و 32 ساله هستم. یکسالی هست که ازدواج کردم به شهرستان آمدم. تا قبل ازدواجم همیشه کار میکردم هر چند اغلب کارهای من پروژه ای بود ولی هیچ وقت بیکار نبودم و خب کنارش معلم هم بودم. بعد از ازدواج نتونستم در این شهر کار مناسبی پیدا کنم. یه مدت سرکاری رفتم که چون تحصیلات من از همه افراد اون کارخونه بالاتر بود ولی جایگاهم دبیرخونه بود خیلی بهم سخت میگذشت و تحملش برام سخت بود و ترجیح دادم خونه بمونم. در این مدت خیلی تلاش کردم کار مناسبی پیدا کنم ولی اوضاع کاری شهرستانها برای زنان اصلا جالب نیست و تمام شغلهایی که به من پیشنهاد میشه در حد منشی گری و ... است. با اینکه تصمیم گرفتم بچه دار بشم و در این شهر هم تنها و بی کسم به احتمال زیاد تا مدتهای دیگری هم خانه خواهم ماند ولی به شدت دلم میخواد کاری برای خودم راه بندازم که ساعاتش دست خودم باشه و برای خودم باشه. خانه نشینی خیلی سخته و هر روز آدم را فرسوده تر میکنه. تحمل شرایط فعلی برام سخت شده. امیدوارم بتونم زودتر برای خودم حرفه ای داشته باشم

عزیزم
امیدوارم زودی یه کار خوب رو شروع کنی

eve جمعه 7 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 05:27

سلام پروانه جون. منم دلم می خواد مهربون تر باشم ولی نمی تونم. من اضلا روی صحبتم با کسایی که به هر دلیلی نمی تونن برن سر کار یا اونایی که کار پیدا نمی کنن نیست. یه عده هم بچه دار می شن یه مدت نمی رن سر کار که خب عادیه. من راجع به اونایی حرف می زنم که مصرف کننده صرف هستن. حالا شاید یکی بیاد بگه به تو چه شوهرش خرجشو می ده. ولی واقعیت اینه چه زن چه مرد، اونایی که کار نمی کنن بارشون رو دوش بقیه جامعه هست. از جمله من و شما. پس اینا فقط سر سفره اقاشون! نیستن. رو کول ادمای زحمت کش جامعه هم هستن. متاسفم ولی به شخصه کوچکترین احترامی برای کسایی که کار نمی کنن قایل نیستم.

خوب کار خونه هم کاره
آشپزی و خانه داری و یچه داری
خودش کلی کار میشه

سارا جمعه 7 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 12:43

حقیقت اینه :(چه خوشتون بیاد خانوما و چه نیاد)
اگه کار نمیکنی یا سواد نداری و به زور و ضرب یه مدرک بیخود از یه دانشگاه آشغال گرفتی که خب در این صورت حقته که بیکار باشی.
یا توانایی کار کردن نداری-ینی نمیتونی خودتو بین مردها نشون بدی و از پسش برنمی آی .
یا خواسته ی شوهرته و زورت بهش نمیرسه منتها برا اینکه پیش زنهای موفق کم نیاری میگی انتخاب خودم بوده!!!
آخرین حالت هم اینه که خیلی تنبل و تن پرور هستی و نمیخوای به خودت زحمت بدی-حاضری دستتو جلو این و اون دراز کنی برا پول.
یه حالت دیگه هم داره البته ،اونم پیدا نکردن کار متناسب با تحصیلات و شرایط عادلانه اس که خب در این یه حالت حق داری.

سارا جون چقدر تند و عصبانی نوشتی....
حقیقت اینه که ما هیچ وقت نمی تونیم برای همه حکم صادر کنیم

eve شنبه 8 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 09:47

پروانه جون بچه تا بیست سالگی مواظبت نمی خواد. آشپزی و خانه داری هم بقیه سر کار بروها انجام می دن. اینایی هم که ما دیدیم خیلی ها از ارایشگاه به باشگاه بعد خرید بعد خونه مامانشون اینا در حر کتن. خیلی ها هم واسه کار خونه کمکی دارن.

راستشو بخوای اطرافم از این ادما نیست... غالبا در کمترین وضعیت درگیر مهد و مدرسه و شام و نهار بچه ها و رفت و روبن
بیشتر یاد سریالای تلویزون می افتم که وقتی می خواد زن بدا رو نشون بده یه زنی رو به نمایش میزاره که رسما فقطط به قر و فر و خودش می رسه و بس

eve شنبه 8 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 10:40

خب من همین بقل دستم دو تاشون رو دارم. فکر هم می کنن چون اشپزی می کنن خیلی فوق العاده هستن. به هر حال نظرا متفاوته. من و شما هم یه جور فکر نمی کنیم دیگه.


کاملا موافقم عزیزم

خسته شنبه 8 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 12:02

پس این جور که دوستای عزیز eve و سارا می گن پس ما اگر بخوایم به خاطر رسیدگی بهتر به بچه و همسرمون از کار استعفا بدیم یا تن پروریم یا رو کول دیگران !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
عجبا!!
فکر می کنم یا مجردن یا بچه ندارن

والا منم موندم از شدت تضاد آرای این گروه . . .

سارا شنبه 8 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 15:44

به شدت موافقم که برا همدیگه حکم صادر نکنیم! اینو برا اون زنهایی نوشتم که نمیتونن کار کن و بعد اونوقت میان برا امثال ما تیریپ برمیدارن که : من میخواستم شاهد رشد فرزندانم باشم!!!! من میخواستم زن خوبی برای شوهرم باشم! من میخواستم بچه ام کنسرو نخورد!!! ...والا یه جوری حرف میزنن که انگار ما داریم کار میکنیم جای اونا تنگ شده!!! میشینن توی مهمونیا جلوی شوهر و بچه های آدم از خودشون تعریف میکنن که من از کارم گذشتم برا خاطر خانواده ام!!!! که مثلا امثال منو که توی درس و کار موفقم و اونا نتونستن بهم برسن از این راه خراب کنن پیش خونواده ام-

معلومه دل پری داری
من یه چیزی برات تعریف مینکنم
یه بار یکی از بازیگرای زن که یه پسر نوجون داره یه جمله ی خیلی خوب گفت در این زمینه
گفت بچه داری و خونه داری باید کیفیت داشته باشه نه کمیت
داشت اشاره میکرد که من شاید حضورم کامل نباشه اما کمیتش چیرزی کم نداره
من بچه و همسر ندارم
اما به گمونم حرفش بد جوری درسته

سحر یکشنبه 9 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 19:44

من این پرسشنامه رو توی چند وبلاگ دیدم، بار اول جواب دادم و جوابم این بود که من نمی خوام خانه دار باشم، اما هر بار که دوباره جایی دیدم این پرسشنامه را، کمی ذهنم رو مشغول کرده چون نحوه طراحی سوال و توزیع اش برام سوال برانگیز هست، اما سعی کرده ام فکر کنم که به من ربط نداره و شاید طراح سوال فکر همه جاش رو کرده. اما دیگه نتونستم این بار جلو خودم رو بگیرم و فکرهام رو به صورت سوال اینجا میذارم. اگه فکر میکنی نامناسبه برای این پست، تاییدش نکن پروانه جان.
اولا اینکه، پرسشنامه هیچ سوالی در مورد مجرد یا متاهل بودن، سن، میزان تحصیلات، بچه داشتن یا نداشتن نمی کنه، چطور قراره این پارامترها در نظر گرفته بشه در نتایج؟ من مقاله ای ندیدم که هیچ گروه بندی نشده باشن پاسخ دهنده ها. نویسنده با توزیع این پرسشنامه به این صورت چطور می تونه مطمئن باشه از اینکه چندین جواب از یک شخص یکسان نمیگیره در وبلاگ های مختلف؟ فرضم بر اینه که کانال های دیگه ای داره برای دریافت جواب و جامعه آماری تنوع لازم رو داره. نه فقط طیف خانم های وبلاگ خوان. :) . اما سوال عمده ام در مورد نحوه طرح سوال هست. انگار فرض بر این هست که خانم ها نمی خوان کار کنن، حالا سوال اینه که چرا و دلایل این موضوع چیه. این شکل پرسشنامه در سطح دکترا برای من خیلی خیلی عجیبه. اولین سوالی که به نظرم با یک پژوهش میشه بهش رسید اینه که چند درصد از خانم ها همچین ترجیحی دارند و حالا چرا، و در آخر اینکه پارامترهای موثر بر هر دلیل چیه.
در غیر این صورت نتایج چطور میخواد بررسی بشه؟ فرض اولیه ای که شده چطور قراره راستی آزمایی بشه؟ یا این در جامعه شناسی ایران به طور گسترده قبول شده است که خانم های ایرانی علاقه به کار بیرون ندارند؟

ممنون سحر جان که نوشتی
به نظر من هم این ایرادات وارده چون جامعه ی هدف حتما خیل بیشتری هستن
و گرفتن اطلاعات اولیه از کسی که نظر میده هم از اصول اولیه هر نظر سنجی هست که نتیجه مشخص شه از کدوم طیف برداشت شده
در نهایت به این نتیجه میرسم که لابد این نتیجه کلا از بانوان وبلاگ خوان استناد خواهد شد که خیلی کلی هست

عابر چهارشنبه 12 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 00:57

چیزی که جالبه اینه که در بعضی ها من دیکتاتور اونقدر قویه که نمی تونن بدونن اعمال نظر فقط ججججججواب بدن و چیز دیگه اینکه با سرکوب طرف مقابل ما به آرامش نمی رسیم به قول انتظامی (روسری آبی) خوشبختی تو دل آدمهاست. به امید فردایی آرام وآ فتابی برای همه زنان خخخخخخخوب سرزمین پهناور ایران

به امید فردااا

سها پنج‌شنبه 13 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 18:37

پروانه عزیز و همه خانمهای محترم
ممنون از لطف و مشارکت شما
خراسانی

موفق باشی خانم

سها پنج‌شنبه 13 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 18:50

سحر عزیر
من نویسنده این پرسش هستم
علت اینکه پرسشنامه را در وبلاگ ها گذاشتم این است که می خواستم دست اول از خود خانمها بشنوم که نظرشان در مورد این موضوع چیست
روزی که پیشنهاد نوشتن این مقاله به من شد بحث این بود که خانمهای تحصیلکرده شاغلی که بعد از ازدواج و بچه داری شغلشون رو ترک می کنند دلایل جدی برای این کار ندارند . سفارش دهنده کار نظرش این بود که این خانمها از روی تنبلی این کار و می کنند، وقت و سرمایه مملکت را می گیرند تا مقاطع بالا تحصیل می کنند بعد یک فرصت شغلی را اشغال می کنند و بعد هم ترکش می کنند. این مساله باعث می شود که کارفرما به نیروهای زن کم اعتماد بشود و مسائلی دیگری که به تبع آن میآید.
اما من نظرم این بود که باید از خود خانمها پرسید. چیزی که به عنوان متن سئوال نوشتم اصلا پزسشنامه نیست. حتما می دانید و اگر نه توضیح بدهم که در کارهای کیفی ما پرسشنامه یا قالب مصاحبه نداریم سئوال کلی مطرح می شود و بعد بعد پاسخ ها تفسیر می شود.
انتظار من این بود که عنوان کلی سئوال در وبلاگ مطرح شود و خانمها خودشان جواب بدهند اما دیدم همه نوشته من در صفحه اصلی امده است.
انتظارم هم این بود که اجازه پاسخگویی به نظرات به من داده می شود اما پروانه عزیز خودشان زحمت کشیده بودند بنابراین من از باب مهمان بودن فقط جایی که ابهام زیادی داشت توضیحاتی دادم.
این نه نظر سنجی است نه قرار است بر اساس نتایج آن تصمیم کلانی اتخاذ شود.
این فقط یک پرسش ساده است. شاید اگر نمی نوشتم دانشجوی دکترا هستم این همه ابهام ایجاد نمی شد. بهر حال استقبال از پاسخگویی برایم جالب بود و امیدوارم باز هم بشود از این فرصت استفاده کرد.
حرف خانمها و مسائل آنها را باید از خودشان شنید . من به امر معتقدم و الان که نتایج را می بینم از این که سئوالم را در وبلاگ ها مطرح کردم راضی هستم. بیش از 120 نفر به این سئوال پاسخ دادند که بسیار عالی است.
اصولا اعتقادی به قالبها ندارم و تلاش می کنم در هر موضوع تحقیقی مستقیم سراغ صاحبان آن تجربه بروم. پیدا کردن این تعداد خانم که تجربه ای دراین خصوص داشته باشند در غیر از فضای مجازی بسیار دشوار بود . بهرحال متشکر از نظر شما

و ممنون از شما

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد