پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

پاپیون به فرانسه (le papillon)، به معنی پروانه است و فرانسه مهد هنر و اندیشه و من عاشق این هر دو هستم!
پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

پاپیون به فرانسه (le papillon)، به معنی پروانه است و فرانسه مهد هنر و اندیشه و من عاشق این هر دو هستم!

بگذار و بگذر . . .

 


بسیار پیش می آید که پیش آمدی، لبریزم می کند. 

لبریز از گفتن ، گاهی گلایه و گاهی به عکس. بسیار پیش می آید که بی تاب می شوم و بی قرار

یک نوع حس حماقت واری است که گمان می کنم باید به بقیه هم بگویم و حسم را شرح دهم، همان حسی که وقتی کسی چیزکی تعریف می کند یقین حاصل میکنم باید باشد ولی با گفتنش هم تمام نمی شود

انگار باید بیشتر گفت

باید عیان تر باشد و هویدا تر

اما باز هم تمام نمی شود

باید از کنار همه انچه که نمی توانی با الفبای وجودت درک کنی رد بشوی و بگذاریشان به حال خودشان و این یک توانایی !است لابد

باید گذاشت و گذشت!

 

می گویم چه خوب است که درد هایی که همچون خوره روانت را وا می کاود و هر لحظه جانت را به آتش می کشد را می شود فراموش کرد

می شود همه درد ها و بدجنسی ها و کم و کاستی ها را مثل یک تکه سنگ در یک جایی از جغرافیای ذهنت رها کنی و با گام های آرام و استوار از کنارشان ساده رد شوی

و قلوه سنگ بماند و بماند، تا ابد بماند تا روزی که هزارن سنگ دیگر را هم همین طور به امان خدا ول کرده ای و شاید یک روز، یک بعدظهر سرخوش بیایی و از سرخوشی و سر دماغی نگاهی بهشان بیندازی و واگویه کنی شان

جملاتی از متن هزاران صفحه ای ایشان را

کلماتی از مقالات بلند بالایشان را


می گویند فراموشی بزرگترین نعمت خداست

نعمتی که باعث میشود از یک تنگنا به سلامت بگذری

و گرنه از سر تا به ته،از ته تا به سر،یکسره مصیبت را می روی و می آیی 

لحظه هایی  هست که تلخ و سخت و گزنده هستند و  فقط باید دورشان انداخت

بگذارید سنگ شوند و یک جایی تو برهوت ذهنتان گم و گور شوند تا خود به خود به دست فراموشی سپرده شوند

این روند منطقی و معقول تر از هر کاری به نظر می رسد

سنگ را توی سفره نمی گذارند

توی حمام و دستشویی هم

کنار آیینه و روز تختخواب هم هیچ کس سنگی را نگذاشته و نه می گذارد

سنگ را بریزید تو کوچه لای خاک و گل باغچه

سنگ برای شکستن است و جرح و درد. . . سنگ هایتان بریزید دور

و بعد هم فراموششان کنید و بعد راهتان را ادامه بدهید




پ.ن: 

1- مثل قاصدکی که از بهشت آمده و روی شونه هایت نشسته، مثل حریر بهشتی که روی صورتت می لغزد، مثل بوی  بهشت . . . نازنین عزیزم، مادر شدن دوباره ات مبارک!


2-  خندوانه را در یابید


نظرات 10 + ارسال نظر
غریبه یکشنبه 4 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 16:42

پروانه جانم.... چقدر این تشبیه به سنگ و التزام به حمل نکردن دائمی ش و دور ریختنش خوب بود.
خیلی به کار من می آید.
مثل همیشه،برایم مفید بودی و راهنما....
سنگریزه های زندگی ت کم باشد انشاالله

عزیزمی غریبه ی عزیزم

مینا یکشنبه 4 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 21:33

و گاهی همان کس که گوش میکند، سر فرصت با حرفهای خودت گوشمالی ات میدهد. مدتهاست دردل نمیکنم ولی هر روزدردهای لعنتی را با خودم بیدار میکنم، سوار مترو میکنم، سرکار میبرم و با خود به خانه می اورم و شبها بغل خودم میخوابانمشان. سفت و محکم. مبادا یک لعنتی پیدا شود و بگوید مقصر همه چیز خودت بودی.آخر هیچ کسی عمق درد تو را نمیفهمد


عزیزم
این خیلی ناراحت کننده است
مثل یه بار سنگین همیشه باید به دوش بکشی
مینای عزیزم
زندگی پر از فراز و نشیبه
گاهی اشتباه میکنیم
گاهی هم حق با ماست
اصلا هیچ اهمیتی نداره بقیه چه فکر میکنن
خودت مهمی
پس خودت خودت رو ببخش
خودتو رو در آغوش بگیر و بگو تو هم حق داری گاهی اشتباه کنی
بعدش دیگه همه چیز صاف میشه

آلبالو دوشنبه 5 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 00:46

خیلی حرف دارم ، چند بار نوشتم و پاک کردم خیلی زیاده
بچه ها خیلی معصومن ، خیلی دوست داشتنی هستن ، یه بوی خوبی میدن
گاهی وقتا میترسم پروانه ، من خیلی باید مواظبش باشم
من مامانش هستم ، مامان شدم ، بغلش که میکنم سرش رو میکوبه بهم یعنی شیر میخوام
چقدر غریب بودم تو بیمارستان ولی وقتی دادن بغلم انگار همه کس و کارم بود
مثل خودمه ، همه چیش به من رفته ، همه میگفتن شبیه خودته
اول ناراحت میشدم و میخواستم داد بزنم نه این مثل من نیست این مادر داره
چقدر سخت بود این مدت ... دیروز یک ماهش شد و یک کیلو هم اضافه کرده اونم با شیر مادر
آهای سرنوشت من دیگه فقط روزای خوب میخوام فقط روزای خوب

ای جون دلم
ای قربونش برم من!
چقدر شیرینه
آلبالو جونم برام بنویس
زیاد بنویس ازش
بهش که فکر میکنم نفسم تنگ میشه
فکرشو بکن....
ماهی کوچولوی تو دلت اومده تو بغلت
اومده و روی دستت خوابیده
میدونم کلی دردسر و مشئولیت داره
اما البالوی عزیزم
ماها اهل ساختنیم
به جای همه اون ویرانه ها که ازش بیرون شدیم می سازیم
براش یه خانواده شیرین و یه سقف امن بساز

نازنین دوشنبه 5 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 11:34 http://undermyskin.persianblog.ir

عزیزززززم
ممنونم از تبریکت :)
منتظر دیدن روی ماهت هستیم
من و نی نی


عزیزم
حتما حتما

سین دوشنبه 5 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 12:26

پروانه جان... آه پروانه جان.
سختی قشیه وقتیه که فکر می کنی سنگها رو ریختی دور، اما یه روز یهو میبینی جلوی آینه و کنار تخت پر از سنگهای ریز و درشته، بعد شکه میشی:"اینا اینجا بودن و من نمیدیدمشون؟ یا همین الان از آسمون افتادن؟!"
اما خوب که چی؟ این سنگها باشن و نباشن ما همین یه بارو داریم واسه زندگی... کاش بتونیم لذت ببریم از همین یه بار.

وای
وای
نه
اون وحشتناک ترین حالتیه که بشه . . .
:(

لیلیوم سه‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 15:37 http://bestnew.persianblog.ir


خیلی خوب مینویسی پروانه جان

K چهارشنبه 7 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 12:33

فراموشی نعمت خیلی بزرگیه.
یه نعمت دیگه هم هست که در همین حد بزرگه:
اینکه بتونی خودت رو به خاطر اشتباهاتت ببخشی.

این دو تا نعمت رو داشته باشی، خیلی شادتر زندگی می کنی

بله
باهاتون موافقم

مریم گلی دوشنبه 12 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 11:49

آره عزیزم همه را بریز دور همه همه ناراحتی ها را

چششششششششششششم

بهار چهارشنبه 14 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 11:55

سلام.نازنین قرار شد بیاد و بنویسه ولی هنوز نیومده.نی نیش دختره یا پسر؟

بزار خودش بنویسه عزیزم
حتما درگیره روهای سخت مادرانگیه

مارگارت چهارشنبه 14 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 16:29

ممنونم بابت این پست...

واقعاً بهش احتیاج داشتم. ممنونم...

عزیزم

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد