پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

قبل تر اسم وبلاگم مارگزیده بود و قبل ترش فولان و بهمان و اینا . . . اره من همون پروانه هستم
پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

قبل تر اسم وبلاگم مارگزیده بود و قبل ترش فولان و بهمان و اینا . . . اره من همون پروانه هستم

هنوز هم دانه می کارم


گاهی جایی دانه ای، بذری، چیزکی می کاری و از کنارش رد می شوی و گه گداری مهمانش میکنی به قطره ای و امید نبسته ای به روییدنش اما دانه می شکفد و میروید از زیر خروار ها خاک سر بر می آورد و میتاد به جهانی که پیش از او بوده . .

گاهی اما دانه را سال ها کاشته ای و جای قطره خروار خروار آبیاریش کرده ای و دست را سایبان می کنی تا تیغ آفتاب به سوختن نگیردش و جانت را سایه بانش می کنی اما . . .  

اما دانه نمی روید

اگر بروید و جوانه بدهد هم گیاهک بی رمق و کم جانی است که با کوچکترین باد و نسیمی از ریشه کنده میشود و با باد میرود به هر کجا که باشد و تو می مانی و عمری که به پای روییدنش منتظر نشتی 

و آن باد که ریشه را میکند 

و آن گیاه که هیچ وقت انتظار و شوق را ندانست . . .

تو می مانی و خاکی که بذرها را عمل می آورد

تو می مانی و ریشه ای که تا اعماق خاک رسوخ می کند برای ماندن

تو می مانی و نسبت، سبب، برق چشم و شور لبخند و غم بی پایان

نظرات 4 + ارسال نظر
دزیره سه‌شنبه 24 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 11:35 http://zendegidobare.blogsky.com

همه رو بسپار به حکمت خدائیش ....

چیزی نبوده که بسپارمش...
کسی مسئول ناامید شدن من نیست
خودم خواستم

شیوا سه‌شنبه 24 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 13:25

اخ که چقدر عااااااااااااالی می نویسی .

لیلا سه‌شنبه 24 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 13:45

شاید اینبار اگه بذری بکاریم بارور بشه و بتونیم به سایش بشینیم ولی توی ذهنمون همش دنبال اینیم که چرا اونبار نشدو قبول کن ما دیگه برای هیچ بذری انقدر ذوق نخواهیم کرد و با جونمون بهش اب نخواهیم داد.
ما حالا میدونیم شانسمون پنجاه پنجاس و حتی حق اون پنجاه درصد هم درست ادا نخواهیم کرد چون ذهنمون میترسه و بیشتر درگیر شکسته
وای خدای من کاش میشد از درد ریشه هایی گفت که تا اعماق وجودمون رفته و دیدن هر صحنه ای و یاحرفی باعث میشه این درد ما رو تا مرز جون دادن ببره....درد رابطه های ناتموم درد حرفای نزده و حالا دستهای ما که سایبان آرامش شده بود سیاه و سوخته شده توی افتاب
من جدیدا به این نتیجه رسیدم فقط یک راه برای پایان دردهام وجود داره
برگردم به سه سال پیش و اون روز لعنتی 2 مرداد نبینمش و نکارمش توی دلم و با عشقم بهش اب بدم و ابرومو سایبونش نکنم

نمیدونم
هنوز به اونجا که بگی دیگه نمی خوام وقت بزارم
دیگه پنجاه پنجاهه نرسیدم
یه طورایی طندگی مفهومش همینه
همین درگیری و گذشت و پیروزی و شکست

نادم سه‌شنبه 24 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 17:41 http://aziiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiizam.blogsky.com

ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ !
ﮐﺸﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﻣﺮﺩ ﻫﺎﯾﺶ ﺟﻮﺭﯼ ﻧﮕﺎﻩ ﺑﻪ ﺳﯿﻨﻪ ﻫﺎ , ﺑﺎﺳﻦ ,
ﭘﺎﻫﺎﯼ ﯾﮏ ﺯﻥ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ
ﮐﻪ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﺴﺘﻪ ﻣﯿﺸﻮﯾﯽ !
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻫﻢ ﻫﻤﺎﻥ ﭘﺴﺮﯼ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﻮﯾﯿﺪ ﺑﻪ ﻓﮑﺮ ﺗﻨﺖ ﻧﯿﺴﺖ
ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺭﻧﮓ ﺷﻮﺭﺕ ﻭ ﺳﻮﺗﯿﻨﺖ ﻣﯿﮕﺮﺩﺩ !
ﺁﺭﯼ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ 0 ﺍﺳﻼﻣﯽ !!
ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺍﺳﻼﻣﯽ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻫﺎﯾﺶ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺷﻠﻮﻏﯽ ﻣﺘﺮﻭ ﺁﻧﻘﺪﺭ
ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻬﺖ ﻣﯿﻤﺎﻟﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﺭﺿﺎ ﺷﻮﻧﺪ !
ﻫﻤﺎﻥ ﺟﺎﯾﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺗﺎﮐﺴﯽ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺁﺭﺍﻡ ﭘﺸﺖ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ
ﭘﺎﻫﺎﯾﺖ ﻣﯿﮑﺸﺪ ...
ﻫﻤﺎﻥ ﺑﻬﺸﺘﯽ ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﺧﻂ ﻋﺎﺑﺮ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ ﻋﺮﺽ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ
ﺭﺍ ﻃﯽ ﮐﻨﯽ ﮐﻠﮑﺴﯿﻮﻧﯽ ﺑﻪ ﻋﺸﻖ ﺗﻨﺖ ﺗﺮﻣﺰ ﻣﯿﺰﻧﻨﺪ ...
ﻫﻤﺎﻥ ﺟﺎﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺁﺯﺍﺩ ﺍﺳﻼﻣﯽ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻫﺎﯾﺶ ﺑﺮﺍﯾﺖ
ﺗﯿﮏ ﻣﯿﺰﻧﻨﺪ 20 ﺭﺍ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ ﺑﻪ ﺷﺮﻃﯽ ﮐﻪ ﺍﻫﻞ ﺷﯿﻄﻨﺖ
ﺑﺎﺷﯽ ...
ﺣﺮﻑ ﺯﯾﺎﺩ ﺍﺳﺖ ﻣﻦ ﻓﺮﺻﺖ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﺩﺍﺭﻡ ﻭﻟﯽ ﺷﺎﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺗﻮ
ﺩﯾﮕﺮ ﮐﺸﺶ ﺍﯾﻦ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﻏﻢ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ , ﺁﻥ ﺭﻭﯼ ﺳﮑﻪ ﺑﻮﺩ
ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﯽ

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد