پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

قبل تر اسم وبلاگم مارگزیده بود و قبل ترش فولان و بهمان و اینا . . . اره من همون پروانه هستم
پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

قبل تر اسم وبلاگم مارگزیده بود و قبل ترش فولان و بهمان و اینا . . . اره من همون پروانه هستم

فقط کمی درکم کن . . .


حرف آخر را اول میزنم که بعله! 

من پریودم!


یکبار یکی از دوستانم میگفت در کشورهای توسعه یافته یا بیشتر توسعه یافته قانونی وضع شده مبنی بر یانکه اگر زنی دچار جرمی حقوقی یا حقیقی بشود و بتواند ثابت کند حین انجام جرم مورد نظر در روزهای ابتدایی قاعدگی اش به سر مبرده شامل تخفیف در مجازات و لحاظ یک سری تبصره و الحاقیه ی دیگر در جهت دریافت حس حمایت گرانه و درک شرایط خاص مورد نظر میشود.


اصلا هم مهم نیست که تخفیف چند درصد باشد و چگونگی لحاظ شدن آن با چه مختصاتی است، فقط مهم است که کسی، کسانی هستند و باشند که درک کنند! کساین هستند که آنقدر درک می کنند که یک همچون قانونی را در سطح کشور به اجرا می گذارند . . .


آدم هایی تو این دنیا هستند که حال بد آدم را درک میکنند و به تو حق میدهند که روان نژند و پریشان و عصبی باشی! حق داری چون با هزار و یک فرمول علمی و غیر علمی می شود ثابت کرد که ترشح هرمون های کوفتی در این دوران مثل آب باران است در جوی ناودان که همین طور شور و شور جریان دارد و شیمی بدنت را کمپلت زیر و زبر می کند و می شود که یک روز، دو روز، چند روز از ماه را به واسطه ی این لطف الهی به سبب زن شدن یک موجود سرخورده و افسرده و له بشوی که امروز ها فوق فوقش در جمع های تحصیل کرده و روشن فکر کلهم دو ساعت به تو زمان بدهند و درکت کنند که مثل همیشه نباشی و آن هم غالب به سبب دل درد و کمردردی است که همراه این غلیانات هورمونی دچارش هستی و بعدش که دو ساعت تمام شد لابد متهم می شوی به لوس بازی و شاید هم جدی جدی برچسب عناد و پرخاشگری بزنند رویت و این طور می شود که آدمی که آزمندانه دستش را بالا آورده و با انبوهی از درد و کدورت و کدری دارد می گوید درکـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم کن را می گذارند تو چرخ گوشت و دور کند و با استخوان را می زنند و دماغشان را کج می کنند و زیر ابرویی نازک می کنند و راهشان را کج میکنند و می روند و تو می مانی که چطور ثابت کنی که من فقط حالم خوب نیست و انتظار دارم کمی درکم کنید و  به مقدسات از سر بخل و لعامت و لجاجت که این طور رفتار نمی کنم! حتا در مورادی تازه تازه باید بیای و حسن نیت و برادریت را که زیر سوال رفته از ابتدا ثابت کنی و . . . 


و این در حالی است که تو موظفی که همه ی غلیانات احساسی دیگران را درک کنی و بفهمی فولانی الان ناراحت است که دارد با عدم دریافت ترفیع ارفاقی که فکر میکرده حقش است بخوردار نشده و حالا غمگین است و تو باید به برای ترمیم این حس و ترمیم حالش به او زمان بدهی تا خوب شود

وقتی همه ی زمین و زمان را می دوزند و با شور و حرارت از فوتبالی که تا دیروز شعور درکش را نداشت حرف میزند و از هیحان آمپر می سوزاند و می چسبد به سقف و هوار هوار میکند و چه و چه درکش می کنی ، اگر چه هنوز نمی دانی موقع تماشای فوتبال باید توپ را نگاه کرد یا بازیکن ها را و به هزار و یک دلیل هیچ رغبتی به تماشای فوتبالی با این مختصات نداری اما می گذاری نعره بزنند و فغان راه بیندازند و دور دور آن هاست و تو در اقلیت میروی یک گوشه و ماست خودت را می خوری و حق می دهی که موج هیجان و شادی به اوج خودش برسد و هرچقدر هم که برایت مسخره بیاید که فوتبال کشوری مثل ایران تصور یا امید و یا آرزوی مساوی یا برد در برابر رقیبانی همچون آرژانتین را داشته باشد  . . .


درک می کنی که یکی شلخته است

یکی بی ادب است 

که یکی بی موالات است و بلد نیست برای داخل شدن به حریم شخصی ات باید در بزند و نه اینکه برود پشت سرت و تق تق تق صدای در زدن در بیاورد فقط سه ثانیه، چهار ثانیه برای اینکه فاصله اش را با تو به کمتر از نیم متر کند زمان بدهد  . . .

تو درک میکنی و درک نمی شوی

درک میکنی که فولانی احتیاج به حمایت دارد و تنهاست و همه ی هم و غمت را می گذاری تا یارش باشی اما درک نمی شوی که انتظار داری این بودن را به پای هیچی بگذارد و هیچ وقت یادش نماند که تو چرا خواستی آن روز برای اینکه کنارش باشی از دلت گذشتی . . .

و این چرخه همین طور ادامه دارد و آدم را کلافه میکند


غالب اوقت و در شرایط قابل درک همه ی این ها را میگذارم به پای جبر در تفاوت ادم ها و بهایی که برای داشتن بعضی چیزها پرداخت می شود و بودن بهتر است از نبودن و ماندن قابل تحمل است و آدم ها فرق دارند و باید درکشان کنی و درکشان که کردی حق میدهی که طفلکی باشند و له باشند و گره خورده باشند و لنگ باشند و در لب هایشان لبخند جاری نباشد و عیب ندارد و جای همه ی بی عاطفگی ها عشق بورزی و جای همه ی بی مهری ها مهر بورزی و جای همه نبودن ها باشی

جای همه روزهایی که خیال میکنی درک نشدی و خواسته و حرف و حست چیزی ورای درک شده بودن بوده است

جای همه غم هایی که تنهایی به دوش کشیدی و اشک هایی که تنهایی ریختی و کم کم اشک دانیت پاره شد و خودت هم جر خوردی و به فنا رفت همه ی  حس کودکانه ی حمایت طلبی ات و باورت شد که تنهایی 

باورت شد که تنهایی و حق نداری انتظار بیشتری داشته باشی و باید خوشحال باشی اگر وقتی زمانی روزی شایــــــــد کسی بیاید و در تنهایی ات را بزند که باشد که نباشد که برود که بیاید که  . .. 


روزهایی هست که احساساتم دیگر مثل شیر خفته ی گوشه ی قفس نیست که هر چه تکانش بدهی مثل تن لش باشد و بشود از پشت قفس دانه های ذرت را پرت کنی سمتش و دمش را بکشی و با مداد چرب روی پیشانی اش بنویسی من یک احمقم و شما می توانید هر کاری با من کنید و او آرام و ساکت سر جایش لم بدهد و فقط تماشا کند و اگر کار به جاهای خیلی باریک برسد و خیلی اذیت شد شایـــــــــــــــــــــــــــــد نعره ای چیزی بزند که اعتراضش را به گوش حضار رسانده باشد . . .

 

وقت هایی هست که شیر داخل قفس به تمام قد روی پا ایستاده و توی محوطه ی تنگ قفس دور می چرخد و با حواس جمع اطرافش را ریز و با دقت می نگرد و جنبیدن پشه ای را مدنظر دارد ، روزهایی هست که طاقت ندارد که از پشت قفس حتا یک دانه ی ذرت نتریکیده از درون ظرف چسفیل به سمتش پرت کنی و اگر پا روی دمش بگذاری و اذیتیش کنی همان وقت بر می گردد و توی صورتت نعره می زند و چنگ و دندان نشان می دهد و حوصله ندارد که نبردنبان شود و بازی کند و درک کند و بفهمد و لم بدهد و سکوت کند و لب ور بچیند و ببخشد و . . .


شیری که البته با اندکی حمایت و درک و مهربانی می شود که دوباره به همان موجود موش مانند سابق تبدیل شود 




نظرات 24 + ارسال نظر
شاهین سه‌شنبه 3 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 09:37 http://3marholor.blogfa.com

سلام
برای من این مطلب آموزنده بود .
موفق باشید.

چه خوب

خوشحال شدم

م سه‌شنبه 3 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 09:44

بچه که بودم همه کتابای درسیمو جلوتر تو همون یکی دو ماه اول میخوندم و یاد میگرفتم هنوز انواع کلاسای رنگارنگ اختراع نشده بود تا منو بذارن و از وقتم استفاده بهتری کنم
بعد بقیه سال تحصیلی رو در حسرت یه ماشین "مشق نویس" که این مشقای تکراری و انبوه رو برام بنویسه ! میسوختم

میدونی الان بزرگ شدیم دست زندگی رو خیلی وقته خوندیم ! حالا در حسرت یه ماشین "درک کن" یا حداقل یه ماشین "گوش کن " میسوزیم!

ای جان
یکم درک کن هم باشه من راضیم

روزهای با هم سه‌شنبه 3 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 11:44

بابا این شیره قیافش خیلی ترسناکه تا اطلاع ثانوی دمپر شما نپریم بهتره

کاش پستشم می خوندی غیر از تماشای عکس

دزیره سه‌شنبه 3 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 14:09 http://zendegidobare.blogsky.com

عزیزم اگه بگم همراه با نوشته هات اشک ریختم باورت میشه ؟؟؟
اگه بگم خیلی دلم پره باورت میشه ؟؟؟
اگه بگم همیشه درک کردم و هیچوقت درک نشدم باورت میشه ؟؟؟

عزیزم....

بهارمامی باران سه‌شنبه 3 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 14:27

می فهممت.

مچکرم عزیزم

sahra1362 سه‌شنبه 3 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 15:07 http://sahra1362.persianblog.ir/

man niz darket mikonam asasiiiiiiiiiiiiiiiiiiiii

نسیم سه‌شنبه 3 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 16:35

میشه لطفا" یکی از خدا بپرسه چرا هر کی بیشتر درک میکنه و بیشتر میفهمه کمتر درک میشه و بیشتر عذاب می کشه؟!

هعی . . . .
چی بگم مادر جان

آلبالو سه‌شنبه 3 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 18:27

خو چی بگم من الان ؟ وقتی هر ماه وقت پریود میرفتم درمانگاه محل و تا وقتی از حال نمیرفتم دکتر به دادم نمیرسید به هوش هم که میومدم پرستاره میگفت اووووو مگه میخوای بزایی! بعدشم من به جز درد افسرگی هم میگرفتم
درکم نکنن به درک ، زیر درد پریود و یا همون زایمان تو بیمارستان تحویلمون بگیرن خودش خیلیه !
جالب شد دیدی چی گفتم ؟ dark be darak

بداهه گفتی مادر جان

فرشته سه‌شنبه 3 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 22:04 http://dosttansalam.persianblog.ir/

آفرین لذت بردم از پست قشنگت
انگار که یکی حرف دل من رو مکتوب کرده

نوا سه‌شنبه 3 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 23:39

درک
واقعا فکرمیکنی مفهومش مشخصه نمیدانم چطوری ما میدونیم یا سعی میکنیم یادبگیرم هرکسی چجوری باید درک بشه ولی نوبت ما میشه تبصره ها زودترتوصف وایسادن
هی وااااااای برما

هعییییییییییییییییییییییییییییی وای

لیلا چهارشنبه 4 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 09:10

دردناکتر اینه که حتی خود ما زنها هم همدیگرو توی هیچ شرایط بحرانی ای درک نمیکنیم

گلبرگ چهارشنبه 4 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 13:26

سلام بعد یه عالمه وقت...
فقط اومدم بگم عزیییزم....من خیلی درکت میکنم خیلی, من خودم این وقتا میشم یه دیو دو سر افسرده و خوب متاسفانه خیلی نمیشه از کسی توقع فهمیدن داشت, حتی اگه تو همیشه فهمیده باشیش...

سلام عزیزم
بله
واقعا توقع زیادیه

دختر خوب پنج‌شنبه 5 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 16:34 http://goodgirl1393.blogfa.com/

تمامه دعواهای دورانه نامزدیم تو این دوره بود ... و جنابی که ادعاش میشد .. هیچوقت درک نکرد .. حتی با اینکه براش بیان کردم ... گفتم .. فکر میکنه از این موضوع سو استفاده میکنم... فکر میکنه دستمایه قرار دادم این موضوع و ....
خستم

عزیزممم

هرمینه جمعه 6 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 16:41 http://hermine.blogfa.com/

میدونی؟؟؟ درد جسمی رو میشه نشون داد...ولی وقتی توی این 7 روز و گاهی چند روز قبلش افسرده میشی، بدقلق میشی، دلت توجه میخواد اینو نمیفهمن و میگن خوبه هر ماه پیش میاد دیگه این چه مسخره بازی ایه؟؟؟ مگه دفعه اولته؟ یا باز که سگ شدی پاچه میگیری؟؟؟ یا یه هفته دور و ورت نمیام راحت باش...
اون موقع هست که نمیدونی باید چکار کنی...یه حصار می کشی دور خودت و خلاص...
بی اجازت لینک دادم به این مطلبت:)

خوب کردی عزیزکم

. جمعه 6 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 17:46

هه!

سپیدار جمعه 6 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 19:16

خانم عزیز با شما موافقم که باید رعایت افراد رو کرد به خصوص که این مشکل رایجه. اما باید بگم با اینکه اغلب زنها در این دوران درد و فشار عصبی تحمل می کنند، ولی این یک قاعده نیست و قرار نبوده اینطور باشه و طبیعت زن این نیست که یک بار در ماه کاملا دچار این عوارض بشه. این عوارض کاملا به علت مشکلات جسمی و روحیه. فرد سالم در هنگام عادت ماهانه هیچ مشکلی نداره! نمونه اش خودم، مادرم، خاله ام و خواهرم و خیلیهای دیگه. ما هیچکدوم درد یا ناراحتی عصبی نداشته و نداریم. البته مادر و خاله م دیگه یائسه شدند ولی من حتی یکبار ندیدم قیافه مادرم به خاطر اون مساله در هم رفته باشه! من هرگز درد و ناراحتی ندارم مگر وقتی که مریض می شم. یکبار کیست تخمدان پیدا کردم و اون سری درد زیادی داشتم که از همینجا هم فهمیدم مشکلی هست. بعد از درمان دیگه درد نداشتم. متاسفانه مشکلات عادت ماهانه اونقدر شایعه که حتی دکترها هم فکر می کنند پری قراره اینطوری باشه. ولی ما که طبعا هیچ فرقی با بقیه زنها نداریم، هرگز درد نداشتیم. کسانی که درد و اینها دارند یا مشکلشون جسمیه و اگه نبود قطعا فشارهای روحی باعث اونه اونم نه هر مشکلی(چون ما هم مشکل داریم طبعا) فکر می کنم شاید مربوط به روابط و مسایل زنانه باشه. یعنی حدس می زنم. ضمنا فکر نکنید که فقط خونواده ما اینطوره، چون من در خانواده های دیگه هم زیاد دیده م که پری مشکل جدی ایجاد نمیکنه. خانمها باید دنبال درمان این مشکل باشند، چون این مشکل یه تقدیر نیست، یه بیماریه. البته بدیهیه که وقتی کسی اینطوریه باید ملاحظه اش را کرد در مورد هر مشکلی اینطوره. بخصوص اینکه اینقدر متداوله.

بله
ممنون که نوشتید
پی ام اس یک بیماریه ولی متاسفانه رایج هست
ولی اثال شما هم فراوانند

سپیدار جمعه 6 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 19:21

شایدم بگین آخه مگه میشه اکثر مردم مریض باشند. باید بگم از یه طرف با وضعیت تغذیه بسیار غلط و آلودگی و پارازیت و گوشتهای هورمونی و آب آلوده و... زیاد هم عجیب نیست. از اون طرف هم فشارهای روانی زندگی در جامعه پدرسالار و سنتی برای زنها هست که فشار روحی زیادی میاره. اغلب زنها در جامعه ما ظلم زیادی بهشون میشه که قطعا فشار روانی و احتمالا جسمانی تولید میکنه

بله
موافقم با نظرتون
به جاست

سیاه خان شنبه 7 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 08:46 http://siahkhan.blogfa.com


سلام پروانه.
تو چه خوب می نویسی.
وچه قانون خوبی گذاشتن واسه این ایام.
گاهی درک واقعی از یک موضوع .یک مطلب یا یک شخص واقعا میتونه کارگشا باشه.

ممنون
:)
قانون؟
کدوم قانون؟

سیاه خان شنبه 7 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 08:48


چه خبر از شرکت؟
رفتی مصاحبه؟
قبول شدی؟
به امید روزهای بهتر...

رفتم
هنوز جواب ندادن

pary kateb شنبه 7 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 09:09 http://babaee1.blogsky.com/

salam pary janam
khundamet
bahat kamelan movafegham
pary lotfan linke mano be ruz resani kon
modathast be blogsky asbab keshi kardam ama engar mano nemikhuni
linkamo avaz kon janam
http://babaee1.blogsky.com/

بله عزیزم حتما

افسون شنبه 7 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 14:13

سلام.من همیشه پای حرفم هستم.برا همین برگشتم اینجا !

پستت رو (به همراه چندتا قبلیاش )خوندم.منو ببخش که فعلا حس همدردیم خیلی فعال نیس.من یه اتفاق خییلییی خوبی رو گذروندم(میدونی که!)فقط میتونم بگم با دیدنش شوک شدم.انگار حالت خیلی خوب نیست و اینجا خیلی خلوت تر از قبله.با توجه آمار بالای بازدیدت میشه گفت یا دوستان در نوشتن کم لطف شدن یا تو به دلایلی تعدادی از کامنتاتو تایید نمیکنی...
به هر حال امیدوارم حالت خیلی زود مثبت بشه...بازم بهت سر میزنم.
پ.ن>ماست دل درد رو بدتر میکنه!چیزایی با طبع گرم رو امتحان کن!!

متاسفانه من وب فعال ندارم.البته هنوز!!

من خوبم
و البته همه کامنتا رو تایید می کنم
اتفاق های خوب بیشتر باشه الهی

homa شنبه 7 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 15:34 http://homa-lia.blogsky.com/

درک ، درک ، درک .... کلمه ای که "درک" نشد !!!!

کلا به درک رفت

البرز دوشنبه 9 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 09:40 http://www.barbam.persianblog.ir

وچقدر شیر است این شیر دوم!
شیر زمانی شیر است که شیر باشد نه وقتی که شیر استشیر باش

من گه گداری اینقدر شر میشوم
اکثر اوقت موش میشوم

سپیدار دوشنبه 9 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 18:22

راستی یادم نبود، از همه مهمتر رو نگفتم. یه دوست من خیلی عذاب می کشید بایت درد پری. LD خورد خوب شد. البته بیشتر از یه سال نباید پشت سر هم خورد. اگه نخواستین اینو نشون ندین. جدی توصیه می کنم. اون خوب خوب شد

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد