پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

قبل تر اسم وبلاگم مارگزیده بود و قبل ترش فولان و بهمان و اینا . . . اره من همون پروانه هستم
پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

قبل تر اسم وبلاگم مارگزیده بود و قبل ترش فولان و بهمان و اینا . . . اره من همون پروانه هستم

مجبوری که معقول باشی . . .

منشی دفترمان دختری است سی ساله و از مشخصات بارزش یکی این است که زمان پریود شدن این خانوم را حتا تا معاون مدیر عامل شرکت هم مطلع می شوند و در شرکتی که گرفتن یک ساعت مرخصی جزو سخت ترین کارهای دنیاست این خانوم هر ماه یک روز را بی استثنا مرخصی می گیرد و قالب اوقات البته این مرخصی به مدت دو روز هم به طول انجامیده.

دیروز ها بعد از نهار که در سلف نشسته بودیم همین دوستمان درباره مصائب این روزهای مرخصی رفتنش تعریف میکرد و از فیها خالدونی که در این ایام جاری میشود که یکی از عاداتش در این روزها این است که از شدت درد سرش را بکوبد به تخت و آنقدر این کار را میکند تا همسرش با خواهش و تمنا و التما خودش را می اندازد وسط  و دست هایش را میگرد تا سرانجام  این مراسم آیینی به پایان میرسد و بعدش دوتایی شال و کلاه می کنند می روند درمانگاه محل و آنجا طبق عادت یک سرمی چیزی می زنند و می روند خانه و . . .

کل عکس العمل ها و فرمولی که هر ماه با این رویداد شکل میگیرد برای من عجیب و باور نکردنی است! نه اینکه درد های وحشتناک این روزها را نچشیده باشم که بالعکس متاسفانه یکی از دردناک ترین تجربه های  ممکن را دارم اما راه حل هایی که برایش استفاده میکنم چیزهایی مثل کیسه آب جوش و داغ کردن آجر و مسکن های رنگ و وارنگ و کمربندهای فولان و شال بهمان و  . . . اما هیچ وقت فکر نکرده بودم که می شود از شدت درد سرم را بکوبم به دیوار و نعره بزنم

راستی اگر سرم را بکوبم به تخت و محکم هم  بکوبم و زیاد هم بکوبم و کسی نباشد که بیاید اشک هایم را پاک کند و دست هایم را محکم بگیرد و بغلم کند دردم التیام پیدا خواهد کرد؟


مث خوابیدن جلو تلویزون می ماند

یکی از جذاب ترین کارهای دنیا این است که یک فیلم خوب بگذاری و هر کجای شب که باشد بنشینی به تماشا که هر کجایش که خوابت برد یکی باشد که رویت پتویی بیندازد و تلوزیون را خاموش کند و چفت پشت در را بیندازد و چراغ ها را خاموش کند و حتا زیر کتری را هم خاموش کند

ولو شدن یک گوشه و خواندن کتاب هم همین مزایا را دارا می باشد البته


وقت هایی هست که مجبوری معقول رفتار کنی! ان وقت هاست که حس داغ شدن ماهیتابه روی گاز می آید


فکر میکنم اگر منشی کپل مان تنها زندگی می کرد چه می شد؟ یکروز می امد می گفت تازگی ها کشف کرده ام که کوبیدن سر به تخت خواب تاثیر تسکین دهنده اش را از دست داده، خوب که فکر میکنم می بینم جای رفتن به درمانگاه و مطب و بیمارستان یک جوشانده دارچین و زنجبیل با نبات داغ درست کنم و در سکوت یک گوشه دنج چمباتمه بزنم و دورم پتو بپیچم بیشتر جواب میدهد

بعد دیگر ساعت از یازده که می گذرد هوس فیلم دیدن نمی کنم چون چندباری جلو تلویزیون خوابم برده و وقتی نیمه های شب آدم با صدای برفک و لرز ناشی از سرمای محیط بیدار میشود خیلی حس بدی است! 

تازه امروز از ماجرای گشت ارشادش تعریف می کرد که وقتی به دام این دوستان افتاده آنقدر هوار هوار کرده که خانوم کماندو باهاش شرط بسته که من تو را امشب اینجا نخوابانم زن نیستم! بعدش هم که اولیای گرامی می آیند این بچه را تحویل میگرند به ماموران تهمت میزند که دستش را گرفته اند و نه دستش را که می خواسته اند جاهای دیگر را بگیرند و بعد قرار به شکایت می شود و هوار هوارشان دنیا را پر میکند اما در واقع فردا صبحش همان شکایت یا حتا عدم نارضایتی به هر گونه مرجع مورد استناد همانجام نمی گیرد و البته این دوستمان هم تا دو روز بعدش نمی توانسته حرف بزند و سه روز بعدترش هم لکنت داشته و اولیای مربوطه قرار گذاشته بودند که اگر لکنت مورد نظر باقی بماند دست به شکایت بزنند که خوب صد هزار مرتبه شکر که زبانی که گره خورده بوده سرانجام باز می شود و بعد از یک هفته سرانجام دوست ما به حالت عادی باز میگردد


بعد یاد شوهر یکی از دوستانمان می افتم که هر وقت زنش باشد به طرفه العینی دعوایش می شود و زن بیچاره باید جمیع ائمه و مقدسات را بکشد وسط تا آقا بی خیال دعوا بشود

بعد به این فکر میکنم چقدر از رفتارهای ما هست که بستگی به بود و نبود اطرافیانمان دارد

اگر خانوم فولانی یک همچین همسر نازکشی نداشت باز هم همینقدر لوس می شد؟

اگر منشی دفتر تنها بود باز هم سرش را می کوبید روی تخت؟

اگر آن خانوم تو خیابان تنها بود باز هم آنطور بلند بلند گریه می کرد و اشک می ریخت و می دوید؟

اگر آن آقایی که از پله افتاد در تنهایی هم بی سر کشیدن یک بطری آب معدنی نمی توانست از جایش بلند شود؟

اگر خودت بودی هم همین کارو میکردی؟

بعد فکر میکنم که رفتارهایی که آدم خودش برای خودش می کند بینهایت صادقانه است چون بی قضاوت هیچ چشمی و برای جلب توجه هیچ کس دیگری نیست

وقتی که مجبوری معقول تر رفتار کنی . . .


نظرات 26 + ارسال نظر
shahramdelkash چهارشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 13:54 http://www.winnersclub.ir

سلام دوست عزیز
من نماینده فروش محصولات فوراورلیوینگ در ایران هستم
در حال حاضر به اکثر بیمارانم برای کسب سلامتی و پایداری سلامتی این محصولات روتوصیه میکنم
البته دارو نیستن و همشون مکمل طبیعی برگرفته از الوئه ورا و عسل و مواد طبیعی هستن
خواستم به شما هم پیشنهاد کنم
www.felp.rzb.ir
09358634828

امین چهارشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 13:58 http://over.blogsky.com

سلام بیشترشو خوندم الان این نظرمو بفرستم باقیشم میخونم هاااااا
اولش فکر کردم یه پسر یا آقای بدجنسی از طرز نوشتن و خوندن حرفا
ولی بعدش دیدم دارای خیلی خوب و اونطوری که یک مرد نمیتونه در مورد بعضی چیزا میگی اون موقع بود شک کردم کار یه آقا نیست خخخخخ

shahramdelkash چهارشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 13:59 http://www.felp.rzb.ir

سلام دوست عزیز
من نماینده فروش محصولات فوراورلیوینگ در ایران هستم
در حال حاضر به اکثر بیمارانم برای کسب سلامتی و پایداری سلامتی این محصولات روتوصیه میکنم
البته دارو نیستن و همشون مکمل طبیعی برگرفته از الوئه ورا و عسل و مواد طبیعی هستن
خواستم به شما هم پیشنهاد کنم
09358634828

پریسا چهارشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 14:19

سلام پروانه جان
گاهی هم لازم نیست تنها باشی تا معقول رفتار کنی اگر اعتماد به نفست بالا باشد نیاز نداری با رفتارهای نامعقول برای خودت اعتبار و محبت جمع کنی و در نتیجه معقول رفتار می کنی البته شاید

بعله بعله
این هم بسیار معقوله

منجوق چهارشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 14:28 http://manjoogh.blogfa.com/

فرقش این است که وقتی تنهایی قکر می کنی تنهاییت از نبودن آدمها در دوروبرت است اما اگرمیان جمع تنها باشی نمی دانی چه مرگت است و نهایت بدبیاری وقتی است که هر دو نوع تنهایی گریبانت را می گیرد.

نوشا چهارشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 15:06 http://mannosha.persianblog.ir

آخه پروانه آدما وقتی نازکش داشته باشن ناز میکنن دیگه

ناز آره
اما رفتارشون تحت تاثیره همیشه

مهناز چهارشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 15:47

همینه که میگن:
نازکش داری نازکن،نداری پاتودرازکن

شاعر میگه:
نازداره چه وای!!!!

گندم چهارشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 16:10 http://kashmar1392.blogfa.com

کاملا موافقم ما فقظ با خودمون صادقیم اونم نه همیشه

دقیقا

مامان مترجم چهارشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 16:36 http://mirzamotarjem.blogfa.com

صدالبته من هم رفتار معقولانه را بیشتر می‌پسندم...کلا آقای ما اگر از این دست حرکات منشی وارانه رؤیت کنه، صددرصد به تمارض متهم می‌شوم

آنا چهارشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 16:51

لایک

مهساااااااااا چهارشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 18:09

پروانه جان دوست خوبم چقدر قشنگ نوشتی عین واقعیت .
گاهی مجبورم که حداقل حفظ ظاهر کنم تا دشمنم شاد نشه .گاهی مجبورم دردام رو تو خودم خفه کنم که مادر همسرم شاد نشه . گاهی آرزوهام رو تو نطفه خفه می کنم که شوهرم بدش نیاد .گاهی های زندگیم انقدر زیاد شدند که دیگه خودم نیستم . گاهی انقدر بغض گلوم و فشار می ده که فکر می کنم گلوم چرک کرده . گاهی انقد خستم که فکر می کنم تمام راههای دنیا رو پیاده طی کردم. گاهی انقدر دستم خالی می شه که فکر می کنم از اول گدا زاده بودم. وو گاهیییییییییی . اما همیشه مجبورم تو این گاهی ها محکم باشم .صدام درنیاد خفه شم و بگم این نیز بگذرد. گاهی .....

گاهی وقتا خیلی سخت میشه
ادم می ترسه از این گه کدار ها


حق داری مهسا جان .

لیلا چهارشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 21:27

اصل حرفت رو قبول دارم
اما من هم قبل از ازدواجم حتی یکی از راهکارهای تسکین درد پریودم این بود که ناله کنم!
البته که کیسه آب گرم و بروفن عزیزان من هستند در این دوران!

بعلهههههههه
ناله که منم پایه ام

لیلا چهارشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 22:13

راست میگی عزیزم من وقتی تازه عقد کرده بودم، کافی بود فقط بگم دلم گرفته تا اون از تهران بیاد کرج و منو ببره جاده چالوس و هزار جور واسم زبون بریزه که دلم وا شه،و اون روزا انگار مشکلات بزرگتر بودن یا دل من کوچیکتر!!!
هرچیزی منو به گریه مینداخت،ولی از وقتی جدا شدم بعضی وقتا فکر میکنم از سنگم.انگار دردها جرات ندارن بیان توی تنم،انگار تمام تنم بی احساس و بی ناز شده.ولی من یه دختر محکم نیستم، من صادق نیستم که از سنگم.من مجبورم که از سنگ باشم.

های های های
عزیزم
عریزم
سنگ نیستی
آدمی
یه ادم کامل

وردز بگر پنج‌شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 03:42 http://momentery.blogspot.com

من به شدت حال کردم
یه لولی هم هست یکی بعد از اینی که نوشتی. آدم در خارجه. ناز کش ها اگر هم باشن پشت تلفنن و وقت تلفن و پولش هم نیست که حتی از نازکشی تلفنی استفاده کنی.
همسایه و اینها هم که هچ. خودت اصلا اهلش نیستی آنها هم باشند. می رسی به یک جایی که تنها آشپزخانه می سازی لوله می کشی تنها بدون ماشین با اتوبوس اسباب کشی می کنی. چیزهایی را از پله تنها بالا می کشی که برای تو ۵ ساعت کار است برای دو تا مرد ۵ دقیقه و حتی تب می کنی بی هوش می شوی خودت وقتی به هوش آمدی زنگ می زنی اورژانس بیاید ببردت . بعد اما حال می دهد شدید. چون هی فکر می کنی نمی خواستی ان موجود چلمنی بمانی که همه ماندند و داری تنها خالی خالی از پس همه چیز بر میایی. حال میدهد به شدت.


یعنی کلی حندیدم با اون ناز کش ها تلفنی
میدونی
ما قابلیتشو داریم
می تونیم
اما همیشه تکیه میکنیم
خودمونو کشف می کنیم
دوست دارم این حسو

ساناز پنج‌شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 10:39

اما خیلی وقت ها منم دلم نمیخواد معقول باشم. خب آدمیم دیگه. چی میشد ناز ما هم خریدار داشت؟

ناز کردن گاهی لازمه
اون وقتاست که باید یه نفرو توجیه کنی
مشکلاتت حل میشه
به این روش میگن روش دستی!!!!

میترا پنج‌شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 16:19

آره به خدا
راست میگن که خونه نشینی بی بی از حیاش نیست از بی تنبونیشه
میشه داستان ما که ناز نکردنمون رو دلیل بر محکمی و بعضی وقتها حتی بی احساس بودنمون گذاشتن نمی دونن از بی نازکش بودنه که اینجوری شدیم و خودمون رو محکم نشون می دیم

والا چ عرض کنم
به نظرم ادم همیشه صادق باشه با خودش که بد نیست

م پنج‌شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 17:30

راستشو بخوای نمیدونم کامنت بذارم یانه
وقتی تایید نمیکنی نمیدونم منظورت اینه که کامنت نذاریم؟
یا بذاریم شما هم با رغبت میخونی ولی تایید نمیکنی؟
یا اصلا شاید خود شخص من مزاحمم و تا وقتی شرم کم نشده ، شما کامنتای دیگران رو هم حتی تایید نمیکنید؟

؟؟؟
فعلا تا موضوع برام واضح نشه کامنت نمیذارم ! ولی میخونمت
و هم چنان دوستت دارم...

قهر نکننننننننننننننننننننننننننننننننننن
من هوس تایید نکردن داشتم
ببین همه کامنت رو از سر حرفت تایید کردم
200 تا کامنت گیر کرده بود ها
یه عالمه
آشتی آشتی؟

مهسا پنج‌شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 18:07

سلام ، فکر اشتباه نکن عزیزم شوهرها تنبل تر از این حرفان که نصفه شب بلند شن تلویزیون و خاموش کنن و پتو بیارن بندازن روت ، من و شوهرم به خاطر بچه کوچکم مجبوریم تو هال بخوابیم و رختخواب بندازیم یه شب درمیون دعوا داریم که من دیشب انداختم امشب نوبت توئه اونوقت تو چی می گی !!!!

من اطلاعات کافی در این زمینه دارم مهسا جان! دقیقه به دقیقه شو تجربه کردم

maral جمعه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 09:46

ﭘﺮﻭاﻧﻪ ﺟﺎﻥ ﺳﻼﻡ ﺗﻮ ﭘﺴﺖ ﻗﺒﻠﺖ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻫﻮﺱ ﻋﺪﺱ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻱ ﻣﻦ ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﻢ ﭼﻂﻮﺭﻱ ﺩﺭﺳﺖ ﻣﻴﺸﻪ ﻳﺎ اﺯ ﻛﺠﺎ ﻣﻴﺸﻪ ﺗﻬﻴﻪ ﻛﺮﺩ ﻭﻟﻲ ﺧﻮﺩﻡ ﻳﻪ ﻣﻘﺪاﺭ ﺩاﺭﻡ اﮔﻪ ﻣﻴﺨﻮاﻱ ﻣﻴﺘﻮﻧﻢ ﺑﺮاﺕ ﺑﻔﺮﺳﺘﻢ

شما نور دیده ای
مرسی نازنینم

مصصصبر جمعه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 14:39

حرف دل است مثل همیشه
خیلی دلم می خواد یه همخونه ی خوب داشته باشم
مثل مادام و شمسی
همخونه ی خوب از شوهر هم بهتره
اما نمیدونم دل مامان خانم رو چکار کنم

منم میخوام
خیلی میخواممممم

غریبه شنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 09:26

دلم میخواست بغلت کنم بعد از خوندن این متن

عزیزم
ممرسیی

لیلیوم شنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 10:26 http://bestnew.persianblog.ir

وقتی ناز کش نداری مجبوری رو پای خودت وایسی و بزرگ باشی
میفهمم چی میگی ، کاملا درکت میکنم
پروانه جان من هم ماهی دو روز درگیر این درد وحشتناک بودم به دکتر مراجعه کردم الان حدود 6 ماهه دیگه درد ندارم

چ خوب
دارو های زیادیه هست براش
منم مصرف میکنم گاهی

اندر احوالات شنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 12:13 http://andarahvalat30.blogsky.com

همیشه وقتی تنهایی باید یه جوره دیگه رفتار کنی
تنهایی آدم رو می سازه و بزرگ می کنه
ولی خیلی سخت اینکارو می کنه
اینقدر که همیشه دردش رو حس می کنی

نمی دونم چرا اما اصل رفتار یه ادم به نظر من اونیه که وقتی تنهاست انجام میده
وقتی تو جمعی خیلی داری مراعات خیلی چیزا رو میکنی
انا ایتکه این تنهایی ادمو میسازه توش شکی نیست نسیم عزیزمممم

فاقد ناز کش شنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 15:19

سلام از قدیم گفته اند ناز کش داری ناز کن نداری پاتو دراز کن
البته فکر کنم ضرب المثل هم یکم اشتباه است اخه اگه نازکش نداشته باشی وپات رو رو به قبله هم دراز کنی فرقی در اصل موضوع نمی کند

حرف من بیشتر از ادا بود

ناز کردن هم جای خوشو داره

نیلوفر یکشنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 07:37 http://wlootoos.blogfa.com

شاید من جزء معدود کسایی باشم که بفهمم تو تک تک کلمات این پستت چی بود
گاهی وقتی می شینم پای حرف خانومای دور و برم و گله و شکوه و شکایتشون رو از مشکلاتی که تو زندگی من پیش افتاده ترینند، گوش می کنم فقط سکوت می کنم و تو سکوت خودم غمباد می گیرم به خودم میگم یعنی من بنده ی همین خدام که اینو آفریده!!!! پس چرا اینقدر فرق! من با مشکلاتی کمرشکن دست به گریبان و اینا برا....
حس می کنم اون بچه آفریقایی ام که داره بهانه گیری های یه بچه تپل رو می بینه وقتی مامان و باباش التماسش می کنن یکی از ده جور غذای رو میزو بخوره !
تازه بعدش می شینن غر می زنن که شوهرشون درک نمی کنه
پروانه دلم می گیره ...

عزیز دلم
نیلوفر جونم
برات همیشه دعا میکنم
ایشالله که قوی باشی
ایشالله سنگا برن کنار از سر راهت عزیزم

آزاد یکشنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 11:34 http://azzahr.blogfa.com

ما آدما وقتی تنها میشیم موجودات دیگه ای میشیم... پست خیلی قشنگی بود. معلومه خیلی حرف برای گفتن داری

همه ادما برای گفتن رحرف دارن
اما حرف بعضیا تو گوش بعضیا میره
منم با سیگنال شما جور بودم برای شنیده شدن

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد