پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

قبل تر اسم وبلاگم مارگزیده بود و قبل ترش فولان و بهمان و اینا . . . اره من همون پروانه هستم
پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

قبل تر اسم وبلاگم مارگزیده بود و قبل ترش فولان و بهمان و اینا . . . اره من همون پروانه هستم

میخواهم دنیا بی او نباشد . . .


خواهرها  نزدیکترین همسایه ی دل آدمن!

حالا چند روزهست که رفته شمال برای شرکت در یک کمپ، دوره صخره نوردی، کلاس های مربی گریش را می گذراند و تا بعد از جمعه که بیاید یک هفته بیشتر میشود که نیست و جالب تر آن است که دوقلوها و دخترک کپل و پدر گرامیشان هم رفته اند یکی از محله های نزدیک همان اردوگاه اتاق اجاره کرده اند کل این مدت را! اگر کار نداشتم من هم مجاورت او را ترجیح میدادم به هر جای دیگری . . .

یک هفته است اما خیلی بیشتر به چشمم می آید که نیست و هی دلم برایش تنگ میشود و هی نگرانش می شوم

اصلا از اول قصه ی برای ما یک طور دیگری بود

با اینکه فقط پنج سال از من بزرگتر است، اسمم را او انتخاب کرد، فکر میکرد اگر اسم نوزاد را پروانه بگذارد وقتی بزرگ شود قدری میشود که پروازش بدهد . . .

اول دبستان که سر کلاس گند زدم دستم را با افتخار در دستش گرفت و اورد خانه

در عوالم کودکی هر وقت که می رفتیم بیرون برایم بستنی میخرید که حکم معجزه را داشت وقتی خریدن بستنی کیم با همه ی پس انداز پول توجیبی یک هفته بود او برایم بستنی قیفی دستگاهی میدان تجریش را می خرید که چند ده برابر بستنی مورد استطاعت من هم کیف داشت و هم مزه! اولین کیک را او وارد خانه ما کرد، همچنین اولین پیتزای زندگیم را ، اولین عینک آفتابی و اولین سندل تابستانی . . . بعد ترک برایم تولد سورپرایزی میگرفت، به هر بهانه ای کادو میرخید و هنوز قلب سنگی کوچولو و زنجیر نقره ای اش را دارم البته دخترکش قلب سبز را کش رفته !

مهربان ترین موجودی است که می توانم تصورش را کنم، انقدر مهربان که انرژی مثبت از چشم هایش به جانم میریزد

مثل بقیه ی خواهرها گاهی به پرو پاچه ی هم می پیچیم و اکثریت نود و نه درصد مواقع منم که دارم به پرو پاچه ی خواهرم می پیچم و گیر میدهم و آن یک درصدی که او گیر بدهد هم لابد برای این است که جای قلیون کشیدن پاشو برو سینما و بعد برو سر سهرودی معجون مخلوط  . . .

دلم بیشتر برایش تنگ میشود وقتی تعریفش میکنم

حالا یکی از دوست های وبلاگیم برایم کامنت گذاشته که برای تولد خواهرش شال نقاشی کنم و برایش بفرستم، با اینکه زیاد نمی شناختنمش اما هی فکر میکردم جنس عشق خواهرانه اش همان جنس خواهرم است و می دانستم که اگر جای او بود برای من هم همچین کاری میکرد . . . اگر چه دیروز جای نشستن هم در خانه نداشتم و کلا میز تحریرم تعطیل شده بود  اما از آنجا که در آن که عکس دیده بودم شال سرخ  چقدر بهش میاد نتونستم بی خیال شم و با همه شرایط یه شال قرمز گرفتم و براش انار نقاشی کردم، امروز صبح هم در پروژه ی خوشحال سازی تولد شرکت کردم و برایش پاکت تولدش را فرستادم و یادداشت تولدت مبارک هم نوشتم

خواهر گلم رفته سفر و هنوز نیامده و سر کلاس حتا جواب تلفنم را نمی دهد، خواهر بهارک هم رفته سفر، البته مسافت بین آن ها چند صد برابر فاصله ی ماست . . . همیشه پشتم بوده و کم یا زیاد سایه اش بالای سرم بوده و چتر حمایتش را بی توقع بالای سرم گشوده و دلم به بودنش قرص میشود مثل خواهر بهارک که با این همه فاصله کلی مسیج و ایمیل میزند و با کسی که ندیده و نمی شناسد هماهنگ می کند تا خواهرش روز تولدش یک هدیه ی خاص داشته باشد

خیال میکنم خواهرانه های بهارک و بهاره هم از جنس خواهرانه های من باشد با مریم . . . 

 



 

نظرات 56 + ارسال نظر
بهارین یکشنبه 24 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 13:06

من هم ۲تاخواهردارم لذتی داره داشتن خواهر که نگو خیلی زیاد دوستشون دارم /الان یه تو راهی دارم دارم فکر می کنم اگه بچه من دختر بود حتمن براش یه خواهر هم بیارم

چ خوب

میم یکشنبه 24 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 14:01

من رفتم گفتم رنگ پارجه می‌خوام؛ رنگ اکریلیک بهم دادن. درسته؟

اون هم میشه

مهری یکشنبه 24 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 14:20

الان که این پست رو خوندم مردم از حسودی

قربونت برم الهییییییییییییییییییییییی
خواهر بزرگه است دیگه
میدونم برای تو هم همین طوریه

نیلوفر سه‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 11:01 http://wlootoos.blogfa.com/

دلم خواهر خواست!
چند سالی هست که جای خالی یه خواهرو کنارم حس می کنم... خاله ای که بتونم راحت پسرارو پیشش بذارم، گاهی هم سرم رو پاش... گاهی پلاس شم خونه اش و گاهی اون بیاد خونه من ، با هم بریم خرید برا هم کادو بخریم...
خدا برا هم نگهتون داره!

دوست خوب هم مثه خواهره عزیزم

مرجان موفرفری چهارشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 21:52 http://manmarjanam.persianblog.ir

واقعا عضق خواهرانه متفاوته به نظرم دوست هر چقدر خوب و نزدیک باشه نمی تونه خواهر باشه البته محبتش می شه شبیه عشق خواهرانه باشه.. البته فقط شبیه!

بله
فقط شبیه

خودم شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 21:24

واااااای خدای من...
پس تکلیف منی که یک سال و نیمه درد دل هام و خواهرانه هام رو بر سر سنگی در یک قبرستان دور افتاده می برم چی میشه؟؟؟؟؟

وای . . . عزیز دلم

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد