ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
دیشب در سالن دوی پردیس سینمایی پارک ملت مثل راننده ای که با صد و بیست تا سرعت مستقیم با مخ برود تو دیوار به صندلی چسبیدم و منفجر شدم . . .دودهای انفجار چشم هایم را سوزاند ، ریمل و سوزش دود چشم هایم را کاسه ی خون کرد و خون جاری شد و سرریز کرد تا روی دست هایم
تا روی شانه هایم
تا حتا روی سینه ام
و بیشمار درد
انگار بیشمار کلمه داشتم برای گفتن
ولی هیچ کس نمی تواند دلداریم بدهد ک فیلم است . . . هیچ کس نمی تواند دلداریم بدهد ک اینها که واقعی نیست . . . هیچ کس نمی تواند آرامم کند که کارگردان برای فصه بافی خواسته تا همراهم کند . . . خواسته تا مرا بازی بدهد ک باور کنم . . .
متاسفانه خیلی از آدم ها از این تجربه های دردآور دارند. دختر و پسر هم نداره
دوستی دارم که چند سالی در بخش مشاوره تلفنی یه نهادی کارمی کرد و اتفاقا فیلم رو با هم دیدیم. داستان ها داشت در این مورد
اما کاش بازی بود پروانه
کاش می شد وقتی از سینما اومدیم بیرون به اشک هایی که ابلهانه برای "قصه" کارگردان ریختیم بخندیم
اوهوم
فیلم نبود
زندگی من بود
.
.
.
بیشتر نمیشه گفت
...
بمیرم الهی برات
عزیزم....
نه نمی تواند
همین است که طاقت تماشایش را ندارم
سلام . منم وقتی این فیلم رو دیدم قلبم فشرده شد
اصلا فیلم نیست عزیز.
اصلا فیلم نیست
کارگردان عزیزش گفته این فیلم رو ساختم شاید ببننده ها وقتی از سینما میان بیرون دست بچه هاشون رو محکم تر بگیرن...
من نرفتم ببینم چون میدونم تا سالها نمیتونم فراموش کنم...
اما بلیطش رو خریدم تا سهمی داشته باشم در فروش این فیلم شاید باعث بشه این حرفها بیشتر زده بشه
متن منو که تو وبلاگم واسه فیلم هیس نوشتم بخون
تا روزها بعد از دیدن فیلم حال عجیبی داشتم
فیلم فوق العاده بود
اگه آدرس ایمیل برام بزاری برات میتونم طرح ها رو ایمیل کنم
parnian_e@yahoo.com
ندیده ام و فقط شنیدمش ...
و وجودم اشک شده و فرو ریخته
سلام عزیزم..
خیلی دوست دارم این فیلم و ببینم اما با بچه ها نمیشه که نمیشه
من از دیدن این فیلم می ترسم.نمی خوام چیزایی یادم بیاد که هنوز هم کابوسه عزیزترینمه.هر بار تیزرشو میذاره چشمامو میبندم.از فیلم طلا و مس هم همینطور.کاش میشد مغزمو خاموش کنم.
سلام.من همونی ام که برای پست تراژدی یک تولد کامنت گذاشته بودم. خوشحال میشم اگر دلیل تاسفت و نامانوس بودن نظرم رو بگی.
چون وقتی دختر و پسر با هم یه غلطیمیکنن با همن
اما وقتی شما بگی تقصیر دختره است!!! و حقشه!!!
دیگه وای به حال جامعه ی مرد سالاری ک نگاهش صرفا کاربردی و یک طرفه است به زن
زنی که همون قد هست که مرد هست
همخون قدر مسئوله ک مردی مسئوله که میگه من میرم و دیگه جواب نمیده
مشتاقانه میخوام که این فیلم روببینم که همین الانه دلم پر از درد ... کی به داد دل ما ها میرسه ....
پس بهتره یه بار دیگه کامنتم رو بخونی.منم می دونم هردو یه یک اندازه مقصرن.اما توی این مملکت که همه چی رو می اندازن گردن زنها حتی اگر بهشون تجاوز شده باشه(یاداوری قضیه عروسی توی روستایی نزدیک اصفهان و اظهار نظر پلیس راجع به لباس زنهای عروسی)دختر باید 2 برابر حواسش جمع باشه و راحت زیر بار چنین رابطه ای نره.چون علاوه بر بی ابرویی دردش هم برای زن هست.جای دیگه این اتفاقات خیلی کمتر میوفته چون دو طرف معمولا و قتی می فهمن حاملن به فکر با هم موندن و ازدواج میوفتن و اکثرا اصلا به سقط فکر نمی کنند.من میگم و قتی هیچکس به فکر ما نیست خودمو باید حواسمون به خودمون باشه. اگر این دختر زیر بار این رابطه نمی رفت هیچکدوم از این دردها رو نمی کشید و البته ممکن بود اون پسر رو هم از دست بده که به نظر من کاش این طور می شد چون یه همچین موجودی لیاقت داشتن وجود دختر رو نداره.
سلام
واقعا از اون فیلمهایی که میره تو مخ
اکثرمون میدونیم فیلم نیست .. قصه نیست .. واقعیت تلخه ..
امیدوارم فقط برای خانواده ها عبرت بشه .. هم برای دختردارها .. هم پسردارها ..
.
شاید اگر به اصل مراد هم می پرداختند، کسی بود که در کودکی آسیب دیده بود .. شاید ..
تمامش یه حقیقت تلخ بود. اینقد تلخ که مرد ما هم گریه کرد.مثلا اومده بود حواسش به من باشه حالم بد نشه.
تو با اون شرایطططططط!!!!!!!
سلام
معرفی "گلبلاگ http://gulblog.blogsky.com/ ":
قصدمان اینست که گلِ پست های وبلاگ ها را بازنشر دهیم. به نوعی همان top posts) ) معیارهایی هم داریم علاوه بر سلیقه خودمان که اگر بتوانیم کمتر دخالتش می دهیم ولی بهرحال اجتناب ناپذیر است. هم به فرم توجه داریم و هم به محتوا و حداقلی از هر دو اینها لازم است برای درج مطلب وبلاگتان و البته یکیش باید خیلی خوب باشد و از کف استاندارد کلی فاصله به سمت بالا داشته باشد.فراجناحی هم عمل می کنیم و فیلترینگی به جز عرف و شرع و قوانین کشور نداریم. پیش خواهد آمد که با محتوای مطلبی مخالفت شدید هم داشته باشیم ولی به خاطر فرم عالیش انتشارش دهیم و ممکن است توضیحاتی بدهیم و بگوییم ببینید چگونه یک حرف باطل را اینچنین می شود زیبا گفت ، یاد بگیرید!
چون فرصت بازدید از همه ی وبلاگها را نداریم خود شما هم می توانید پست های تاپ وبلاگتان- یا هر وبلاگی که سراغ دارید- را به ما معرفی کنید.شرط درج نام وبلاگ در لینک ها هم درج حداقل 3 مطلب از آن وبلاگ خواهد بود بجز وبلاگهایی که عمریست آنها را می شناسیم. پست های قدیمی و تاریخ گذشته را نیز اگر خیلی خوب باشند انتشار می دهیم.حداقل کارکرد آموزشی خواهند داشت.ممکن است بعضی اوقات هم در رودربایستی هایی گیر کنیم و مطالبی از بعضی دوستان انتشار دهیم که حداقل های استاندارد را نداشته باشد که آن را با دیده اغماض بنگرید و بدانید اینجا ایران است ، ناگزیریم از بعضی پارتی بازیها. به استعدادهای جوان هم بی توجه نیستیم.
به امید روزی که این وبلاگ بشود منبعی مهم برای تحقیق درباره وبلاگ نویسی ایرانی.
به نویسنده ی بهترین پست های هفته ، ماه و فصل به انتخاب خوانندگان هدیه ای تقدیم می کنیم در حد وسع محدودمان. اسپانسر ما هم وبلاگ کهنه کتاب سعید (کتابفروشی سیار) است که این پیشنهاد را داده است و خودش هم زحمت ارسال هدیه را می کشد.همچنین به بهترین نوشته های مناسبتی هم (روز مادر ، روز محیط زیست ، نیمه شعبان ، ولنتاین و نظایر آن) هم همچنین.
مینیمال ، بانوان ، استعدادهای جوان ، طنز ، عکس و کاریکاتور ، شعر ، خاطره نویسی ، استخوان خوردکرده های وبلاگ نویسی ، معرفی و نقد کتاب ، لطیفه های ماندگار ، تحلیل سیاسی و ...بعضی از عناوین نوشته هایی است که به آنها خواهیم پرداخت.
اگر هم می خواهید پست های تاپ وبلاگتان را بصورت خصوصی به ما معرفی کنید از قسمت تماس با من وبلاگ استفاده کنید.یادداشتی از شما هم به همراه توضیحاتی درج شده است.
خب قول الکی داده بودم زیاد فاز نگیرم
:)))))))))))))
عزیزم
حقیقی بود. حقیقت تلخی که در من و خیلی ، خیلی های دیگه جاریه. فقط کاش این همه نمی گفتند که این دختر روحش کشته شده و ...
من هنوز نفس می کشم.
من و تو و تمام دخترهای این سرزمین با این درد بزرگ شده ایم. درد نگاههای هرزه. درد کلامهای ولگرد. کودک و نوجوان و مجرد و متاهل نداره این درد مشترک ماست که پوران درخشنده فریاد زد کاش گوشهایی برای شنیدن باشد و کاش التیامی باشد بر غرور به تاراج رفته دخترکان سرزمینم.
...
دست دخترم نه،کودکم را محکمتر میگیرم قلاده سگهای ولگرد را چه کسی محکمتر خواهد کرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
:/
یه درد ملموس
یه حقیقت تلخ
یه نگاه واقع بینانه
میخکوب بودم رو صندلیم با یه نگاه پر از درد تماشا کردم این فیلم رو..
جا داشتتت
این فیلم نبود... واقعیتِ محض بود...خیلی خیلی محض!