پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

قبل تر اسم وبلاگم مارگزیده بود و قبل ترش فولان و بهمان و اینا . . . اره من همون پروانه هستم
پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

قبل تر اسم وبلاگم مارگزیده بود و قبل ترش فولان و بهمان و اینا . . . اره من همون پروانه هستم

قانون اول!

میگه فقط قانون تا پشت درو یادت نره؟!

براق میشم، کدوم قانون؟

یه شرم کوچولو تو نگاهش میاد و میگه ک هر چیزی ک هست فقط تا دم در خونه تموم شه

سرمو میندازم پایین و میگم اره و خیالشو راحت می کنم ک مدت هاست قانوم اول صادقه برام!

و دلم می خواد همون وقت تو آسانسور طبقه ی بیست و دوم جون بدم و جنازه ام برسه طبقه همکف، دلم می خواد دیگه فکر نکنم و نگران نباشم و دیگه لازم نباشه حواسم باشه و دیگه به هیچی فکر نکنم. دلم می خواد کسی غیر از من باشه و بره تو هم همه ی میدون ونک گم شه و با نفرت از ون های گشت ارشاد ک تازگی دوباره مستقر شده اند عبور کنه و  و سوار تاکسی های ته کردستان بشه و باز قصه بنویسه برای دست هایی ک از هم می گسلد و روی هایی ک از هم بر میگردد اینجا، تو این ترمینال تاکسی میدان گاهی، وقتی هر کدام از دو تا ادم یک وری میروند. شاید یکی رسالت و آن یکی صادقیه  یکی بلوار فردوس و  آن یکی یوسف آباد. 

دلم می خواهد زیر بار دروغ های نگفته له بشوم وقتی از پس گفتنشان بر نمی آیم و گفتنش هم عواقبی غیر از له شدن ندارد وقتی در نگاهم اینقدر دروغ منفور است حتا اگر لعامتی در آن پنهان نباشد . . . اصلا ویرانه ام می کند

ویرانه ای هزار ساله!

با هزاران تار عنکبوت و هزاران دیوار از پای بست فرو ریخته ک دیگر کسی را یارای ساختنش نیست

هزاران جوانه ی لگدکوب شده

هزاران غنچه ک قبل از اینکه تب باز شدن ب سراغشان بیاید در خواب از درخت رویا چیده شده اند و هیچ وقت حتا نزدیک خیالشان هم نشده اند

دلم ب اندازه هزار تا دریا اشک گرفته

امروز چرا یادم رفت بوسیدن روی ماه را بخرم، آنقدر ها ک از تیزر فیلم دستگیرم شد در حدی هست ک من را مثل عزاداران تکیه پای منبر روزه بگریاند و این روزها دلم گریه میخواهد، از همان ها ک وقتی تمام میشود صورتت میسوزد از شوری اشک و دماغت گرفته و پلک هایت شده اندازه بادکنک و آب دماغت آویزان می شود و حتا چشم هایت خوب نمی بیند . . . 

از این تدبیر و درایت لعنتی متنفرم، از این دروغ های الزامی و واجب

ک وقتی عیان شود ک یک بار ازدواج کرده ای

و بد تر از آن تنها زندگی میکنی

میشوی گوشت قربانی

میشوی هلوی پوست کنده ک تا کسی ظن ببرد به هویت غیرمجازت شک نکن ک برایت یک پیشنهاد دارد ک لغت بی شرمانه به نطر من در برابرش خیلی معصوم است

و من مجبورم ک عیان نباشم تا زندگی کنم

و پنهان کنم خودم را و شکل زندگیم را

وقتی حتا تو سریال های آب دوغ خیاری تلوزیون مملکتم تنها زندگی کردن یعنی خونه مجردی و خونه مجردی یعنی خونه فساد ک وقتی دو تااز دوستات بیان خونه ات و راجع به اعجاز سوره های قران هم حرف بزنی خونه تیمی را انداختی و خونه تیمی یعنی فحش! چ فحش آبداری هم!

وای خدا چقدر درد دارد

درد بودنت

ک بشنوی پدرشوهر خواهر وسطیه ب خواهرت بپرد ک خواهرت چرا تنها زندگی میکند

میشود درد 

و درد مثل هزار تا زنگوله ی بادی می نوازد

و مثل هزار تا مار زنگی زنگ می زند

و صدای زنگ تا ته مخت میرسد

و نم می دهد و کپک می زند، همه ی هرم بودنت، همه ی جنس محکم بودنت، همه تلاش سر پا ماندنت، انگار ک موریانه افتاده باشد به چوب جانت

و ریز ریز ریز جانت را می فرساید

مثل سرطان می ماند

و تو محکومی به فنا

محکومی 

وقتی دلت نمی خواهد برای هیچ کس توضیح بدهی، وقتی تنفر داشته باشی ک برای پدرشوهر خواهر وسطی توضیح بدهی ک من گناهی غیر از اینکه خواستم وبال کسی نباشم ندارم، غیر از اینکه نخواستم کسی چپ نگاهم کند

من گناهی ندارم غیر از اینکه همه ی سعیم را برای زندگی ای ک خودم ساخته بودمش کردم اما نمی توانستم از خودم بگذرم چون ماندن در چونان زندگی ای خورد شدن دنده های من بود و بس

دوست ندارم برم تو قاب تلویزیون و جار بزنم ک بابا بعضی ها هستند ک هیچ کس را ندارند

خوب ندارند

مادرشان مرده

پدرشان رفته زن گرفته و ماه ب ماه دریغ از یک تماس یک دقیقه ای ک اگر حال داشته باشد جواب بدهد

خواهر برادرش هم سرشان تو زندگی خودشان است و تا بتوانند خرج لب تاب و دوربین دیجیتال و میوه ی نوبرانه مهد کودک طوله هایشان را در بیاورند

بعضی ها نمی توانند چشم هایشان را ببندند و ازدواج کنند با هر کسی ک سر راهشان بود صرفا ب خاطر اینکه تنهایی هایشان پر شود

بعضی ها نمی خواهند 

دلم می گیرد و غمباد میگیرم و هزار تا چشمه تو دلم بغض میروید و میجوشد و می جوشد

چرا یادم رفت فیلم بوسیدن روی ماه را بخرم، حد اقل یک دریا اشک میریختم از این روزهای لعنتی ک دلم می خواهد نباشد 

دلم می خواهد نباشد روزهایی ک جرمت این باشد ک زنی

ک مطلقه ای

ک زیبایی

ک تنها زندگی می کنی

 


نظرات 88 + ارسال نظر
[ بدون نام ] دوشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 08:28 http://dezireh777.blogfa.com/

این نیز بگذرد پرپری جان گریه کن و خودتو خالی کن عزیزم و بگذر ازشون
حالا حالاها جامعه ما برای درک عزت نفس خانوما باید رشد کنه

خیلیییی راهه

فرشته دوشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 08:31 http://dostkhane.blogfa.com

قربونت بشم پروانه این درد دل خیلی از زنهاست که تنها هستن و محکم ایستادن تا زندگی کنن اما این مردم عوضی تحمل دیدن انسان ایستاده را ندارند.
پروانه جان به هر جان کندنی که شده نذاشتم کسی توی محیط کارم نفهمه که طلاق گرفتم چون اسم همون آدم معتادی که همکارهام وقتی دیدنش گفتن حیف تو نیست زن این شدی منو مصون نگه میداره از قضاوت های احمقانه شون...
وقتی یک همسایه ی عوضی دم در خونه با چاقو فرو میکنه توی لاستیک ماشینم باید خون به جگر بشم سکوت کنم تا کسی نفهمه تنها هستم...
اونقدر از این ماجرا ها دارم که برات بگم...
اما واقعا دلیلی نمیبینم اینها رو به پدر شوهر خواهرم توضیح بدم... بهش میگم به شما ربطی نداره...
خلاص
تمام

موفق باشی فرشته جان

فاطمه دوشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 08:35

میدونی پرنیان همیشه وبلاگت میخونم ..تقریبا هر روز اما این دومین بار که برات کامنت میگذارم...
منم زنم...مطلقه ام... و زیبا .......و مادر.....
میدونی پرنیان درد مادر بودن همه اینها رو زیاد میکنه...
باور کن درکت میکنم........به خدای آسمون بالای سرم درکت میکنم.............

همیشه محکم باشی و پاینده عزیزم

حسابدار خسته دوشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 09:04

رفیق جانم سلام . گاهی مجبورم می کنی با وجود مدیری که همین الان بالای سرم عین میر قضب ایستاده برایت بنویسم !!!
تا حدود زیادی می فهمم چه می گویی . در حدود 95% !
اراجیف اطرافیان اعم از آشنا و غریبه را بخور ، اما ، هضم شده و نشده اش را تحویل چاه خلاء بده چون جایشان همان جاست . باور کن.اگر بخواهی این مزخرافات را روی طاقچه خانه نگه داری می شود آیینه دق . هیچکس هم جز خودت را نمی خورد . حرصت می دهد . رها کنم . رها کن .
زن ، زیبا ، مطلقه ، مهربان ، هنرمند ، جسور و با الباقی صفاتت همین جور بمان . دیگران بروند به جهنم .
همیشه سالم باشی و شاد
یا علی ( گل )

ای قربون این همه مهربونیت برم رفیق جانم
پاینده باشی
عزیزمی

رومینا دوشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 09:08

دلم برات سوخت که تو چه چارچوب تنگی زندگی میکنی! واقعآ متاسفم کاش میتونستم کاری برات انجام بدم.

ستاره دوشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 09:42

که محکمی
که آنقدر باشعور و دانایی که مرد برایت یک سرپناه نیست، بک عابر بانک
که مهربانی و دوستانی داری که مجازی و واقعی دلشان برایت می تپد
یکیش همین ستاره چشمک زن برخی پست هایت
همیشه "بزروی طوع و خاکساری" را نرفتن درد دارد
تو خوبی
و این همه اعتراف هاست

عزیز دلمی ستاره جان
مرسییییی

خورشید دوشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 09:58 http://koochedeleman.Persianblog.ir

فقط بدون همین شهامت تو رو برای پذیرفتن همه این دردها و سختی ها، ولی تن ندادن به یه زندگی. اجباری رو،خیلی ها مثل من نداشته و ندارند.
خاک بر سر این مردم که فقط ساخته شدن واسه فضولی و خاله زنک بازی اما اونجا که باید برای دفاع از حق خودشون یا بقیه حرف بزنند لال هستند

همیشه درخشان باشی

پروین دوشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 10:03

سلام
فکرهامون ایراد دارن گلم
عیب از تو نیست
به یاد داشته باش که:
پشت هر کوه بلند سبزه زاریست پر از یاد خدا و در آن باغ کسی می خواند که خدا هست، دگر غصه چرا؟!؟!...

خدا هستتتتت
اگر همه برن
حتا
رو ی استیکر زرد نوشتمش

گل رز دوشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 10:11

پرنیانم دردتو ازته دلم حس کردم زیادند زنای مثل من وتو اما چاره چیه زیادند زنایی که هر توهین وتحقیری روتحمل میکنندودم نمی زنند بازخداروشکر انقدغیرت داشتی که زندگی تنها باتمام مشکلاتشو به اونجورزندگی کردن ترجیح دادی خدابزرگه مطمئنم یه روز خوشبختی واقعی سراغت میاد چونکه لیاقت تو بیش از اینهاست دل قوی دار قوی

ممنون عزیزم

جینگول دوشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 10:18 http://threepoint.blogfa.com/

اینجا ایران است... اینجا کشوری که حتی همجنس خودت هم وقتی می فهمه تنهایی یک فکر دیگه می کنه، اینجا کشوری که اگر بر چسب مطلقه بودن بهت بخوره دیگه ولت نمی کنه... اینجا کشوری که مجبورت می کنند دروغ بگی حداقل به اون کسهای که از زندگییت چیزی نمی دونند پروانه... منم تنها زندگی می کنم منم فقط همه سعیم کردم مستقل باشم ولی خیلی چیزها شنیدم حتی از افرادی که بهم نزدیک هستند... ققط این آدمها رو ببخش تا راحتتر زندگی کنی...

موفق باشی عزیزم

لاله دوشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 10:39

هی می خوام بیام برات بنویسم بعد میگم چی بنویسم که خودت ندونی ولوس نباشه وکلیشه ای نباشه وجواد هم نباشه!
چی غیر از اینکه تو من وما رو برای همیشه داری و امیدوارم ما هم تو رو برای همیشه داشته باشیم وتو همیشه کنار ما جا داری وما دوستت داریم وبی خیال خانواده! می دونم یه غصه ای برای همیشه تو دلت می مونه ولی هنوز معتقدم ما بیشتمه کس یکدیگریم.
بی خیال! غمی نیست که با یه دوش ویه قلیون چاق شده ویک لیوان شربت خنک کمرنگ نشه.
در ضمن دریغ از یک قطره اشک که پای نوشته تو بریزم!!

پس بالاخره نوشتییییییی
عزیزممممم عاشق اون فرمول دوای هر دردیم ها

سی سی دوشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 11:53

پروانه جان به وجود زنانی مثل تو افتخار می کنم و متاسفم برای جامعه ایی که این افتخارو نمی تونه تحمل کنه.برات بهترین اتفاق ها رو از خدا ارزو میکنم

عزیزممم

فاطیما دوشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 13:53

الهییی من بگردم اون دل تنگتو عزیزه دلم
تورو خدا غصه نخور من قلبم درد گرفت از حرف هایی که می شنوی گلم

عزیزممم

الی دوشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 14:17

قلبم برای همه دختران سرزمینم درد گرفت

:(

نوا دوشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 14:54 http://navaomom.persiablog.ir

اینکه برایت بنویسم درک میکنم وولشون کن وبرای خودت زندگی کن بنظرم همه اش تکراریه وهیچ کدوم حق مطلب راادا نمیکنه چون حجم مسئله خیلی بزرگتر ازاون اسانسور تو طبقه 22 وخیلی گسترده تر ازپدرشوهر خواهرته.متاسفانه ما خبر ازهیچی نداریم حالی ازهم نمیپ ررسیم ولی برای دخالت برای خراب کردن برای منفی بافی صف اول ایستادیم.تو انتخاب کردی کاش ماها هم بفهمیم چون خود من میتونم بالقوه یک پدر شوهر خواهر وسطی باشم .واقعی ببینیم زندگی همه اش همونی که من فکر میکنم نیست .

ممنون نوای عزیز بابت کامنتت
بسیار دلنشین بود
:)

بانو سرن (خاکستر و بانو) دوشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 15:00 http://banooseren.blogfa.com/

عزیزم. عزیز جانی.
من تمام دردهایی که می گی رو می فهمم چون کشیدمشون. پروانه من تازه با برادر وسطی زندگی می کردم و کلی حرف و حدیث بود.
اما کوه می دونی یعنی چی؟ من می دونم. یعنی تو. یعنی همه کسای که مث ما طاقت آوردن.
پروانه می دونی چی آرومم می کرد وقتی تا زانو می رفتم تو برف ولی اولین نفر بودم که می رفتم ملاقات برادر وسطی. فقط می گفتم بالاخره روزی تموم اینا تموم میشن. و تموم شدن.
نمی گم الان خیلی خوشم ها نه. نمی گم الان خیلی کس دارم ها، نه.
الان بیشتر از هر وقت دیگه ای به مامان احتیاجه و نیست.
اما باور کن دردهای بزرگ کاری می کنند کارستون.
باور دارم تو نتیجه تموم این دردها را می بینی و اون چیزی جز احساس خوشبخت بودن نیست.
پروانه من هستما. همیشه هستم. و شاید بتونم بفهمم بخشی از دردهات رو عزیز دل.
تازه این شاله هم خیلی خوشگله.

عزیز دلم
همیشه حس میکردم یه چیزی هست تو درک من از تو
و درک تو از من
احتمالا این عوامل مشترک باشه
دوست دارمممممم عزیزم
خیلی بوس

مارینا دوشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 15:10

پروانه جان وقتی میگیم نسل سوخته غر نیست، کلیشه نیست، شعار نیست. ما واقعاً نسل سوخته ایم. ما سوخته بودیم که به هر دری زدیم که بریم دانشگاه و بهمون گفتن هر دختری که بره دانشگاه یا (ببخشید) خ..ر..ا..به یا رفته پی مواد و اعتیاد و آزادی و اصلاً دختر رو چه به درس خوندن و تو سریالهای آبکی تلویزیون هم همینها رو نشون میدادن و حالا دخترها میرن دانشگاه تا روز خواستگاری مدرک نشون بدن و مهریه رو بکشن بالا.
ما سوخته بودیم که رانندگی کردیم و از هر طرف صدا اومد که هوی تویی که چراغ قرمز رد نمیکنی حیف ماشین زیر پات و برو تو همون آشپزخونه ات، یا متلک های آبدار و آنچنانی و تعقیب و گریز به سبک فیلم هالیوودی و ... . حالا هر خانم با شخصیتی باید بلد باشه رانندگی و گرنه بی عرضه حتی لیاقت نداره بچه رو ببره گردش و همه به دوش پدر می افته و ... .
ما نسل سوخته بودیم که مو بایل داشتیم و حرفها شنیدیم، رفتیم سر کار و ...
حالا هم نسل سوخته می خواد، فداکاری می خواد، اولی می خواد تا بقیه تو آسایش باشن تا این فرهنگ کهنه و شکسته بند زده بشه. امثال نسل سوخته ها اسطورن حتماً که نباید با دیو مازندران جنگید که رستم شد. ولی حتماً باید یه فردوسی داشته باشیم تا اینها رو بنویسه. تو بنویس. تو که خوب بلدی.

عزیزم تو هم ک خوب بلدی بنویسی
لدت بردم از نوشتت
فق ی چیزی
من 29 سالمه
یکم عقب ترو نگفتی؟ ما دانشگاه رفتن و تصدیق گرفتنمون در این حدا نبود عزیزم

مهناز دوشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 15:30

توباخدای خوداندازکارودل خوش دار

لایک

زن متاهل دوشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 15:42 http://www.man159.blogfa.com

عمق دردت را فهمیدم عزیزم
چقدر زن بودن درین جهان سوم سخته
کیست که درک مان کند
چه مجرد باشی
چه شوهر دار
وچه مطلقه در هر حال اسیری یا اسیر حرفا ها وقضاوتها یا اسیر دردها وزجر ها زیر سلطه یک مرد
دلم عجیب گرفته

عزیزم . . . .

مارینا دوشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 16:11

نه بابا من فقط وقتی عصبانی میشم یا خیلی ناراحت تند تند حرفم میاد. منم 63 ایم اما باور کن خیلی از اینها رو یادمه هم از دوران خودم هم از اطرافیانی که 5-6 سال بزرگتر بودن.

خیلی خوش حافظه ای دوستم
افرین

moshtagh دوشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 16:30

bara aramesh o shadit doa mikonam azizam.

موید باشی

mahnaz دوشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 18:53

parevaneh aziz be kod motaki boodan keyli shojaat mikad tanha zendegi kardan keyli shojaat mikad pas be kodet eftekhar kon ba vojode nadashtane madar ba vojode hame moshkelat sar pa istadi tang nazari va kotah bini dar in donya tamami nadarad na avalin nafari hasti ke dard mikeshi na akharin nafar khahi bood pas zendegi kon va be kodet bebal ke behtarini dooste nadide

ممنون دوستم
:)

Diapason دوشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 21:00 http://diapason.blogfa.com

خیلی جالب و روان می نویسی دوست من
تعجب می کنم با این قدرت قوی احساسی چرا تنها زندگی می کنی؟؟

به همون دلایلی ک نوشتم
تنها نبودن
یا نموندن
. . .

شازده کوچولو میانِ آدمیان دوشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 22:00 http://mianeadamian.blofa.com

سلام پلاله ی گلم... من دیر رسیدم اینجا و تبریک تولدتم دیر گفتم و این شال خوشگله رم الان دیدم....

ولی فک کنم واسه گفتن اینکه "اگه دوست داری پاشو بیا پیشم تا قایمت کنم یه مدتی" دیر نیست... هرکیم که دوست داری بیار باخودت... نخواستی هم تنها پاشو بیاااا....
شقیقه هام درد گرفتن...

مرسی عزیزززززز دلم
خیلی گلی تو
من خوبم عزیزم
تو نمی خوای بیای به ما سر بزنی؟ دلمون برات تنگولیده ها

آنایار دوشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 22:56 http://daysofourmarried.blogfa.com

آخ پروانه آخ
آخ از این دردی که هست
بیشتر از دوساله که خواننده اتم خاموش خاموش
اما این پستت حرفها داشت برام
راهی که تورفتی و من دارم تازه میرم
حرفایی که توشنیدی و من دارم تازه میشنوم
الان منم و یه پدرمادر پیر یه آپارتمان کوچیک که من هیچ جایی توش ندارم پدرسرمایی یه اتاق برای اون
مادره گرمایی یه اتاق برای اون
و من موندم و یه خونه که عینهو مبلاش وسطش زندگی میکنم
غم دارم گریه دارم بعض دارم خسته ام گرممه سردمه اینا همش تو دلمه نمیشه بروز داد چرا بیشترین فاصله ات با بقیه یه متره بقیه کیان پدرمادر پیری که به همه چیزت گیر میدن
حتی وقتی پیشنهاد میدی که یه روزی جدا میشی همین حرفایی که شنیدی و میشنوی توضیح میدی اما هیشکی نمیفهمه هیشکی نمیفهمه دختری که از نوزادیش یه اتاق جدا داشت تا زمان ازدواجش و حتی دوران دانشجوییش برای خودش خونه ای داشت حتی تو زندانی که به عنوان عروس رفت انقدر بزرگ بوده که خلوتاشو داشته باشه حالا سختشه سختشه سختشه
سختشه هرروز بشینه وسط خونه و همه زل بزنن بهش و مثل مجسمه فقط چشمش به تلویزیون باشه
پروانه باورت نمیشه دوروز مجبور شدن برن مسافرت تنها موندم ثانیه به ثانیه هاشو زندگی کردم من بودمو خودمو خودم
کاش میشد پروانه کاش میشد من هم خیلی حرفا میشنیدم اما این قلب هر لحظه چنگ نمیخورد این بعض رد میشد تو گلونمی موند هروفت دوس داشتم زار میزدم
آخ پروانه دوست دارم برم اونایی که حرف مفت میزنن رو خفه کنم
میخوام بهشون بگم بیشرفها روزایی که ماها عذاب میکشیدیم کجا بودین که حالارسیدین و دارین مارو محکوم میکنین هان کجا بودین

پست من آخ دار بود
کامنت تو هم عزیز دلم
امیدوارم ک تو راهی ک انتخاب کردی موفق باشی و بهترین ها برات اتفاق بیفته
برات دعا میکنم آنایار عزیزم
هر کجا هستی می بوسمت
مراقب خودت باش عزیز دلم

خانوم میم دوشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 23:38 http://mrsmim.blogfa.com

عزیزم.....
:|

:/

میرفندرسکی دوشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 23:48 http://www.al-resale.blogfa.com

پست لذیذی بود :)

نوش

گیلاس آبی سه‌شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 09:46 http://thebluecherry.blogfa.com

پرستو سه‌شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 10:26

همین دیشب بود.وقتی که از صبح تا شب سگ دو زدم.وقتی که کودکم دستشوییش را تا اخرین لحظه نگه داشت و تا اومد خودش را به دستشویی برسونه زندگیمو به گند کشید.وقتی که خسته از یه روز پر استرس اخر شب رفتم دوش گرفتم و خودمو اماده ی خواب کردم و تازه مجبور شدم تن خسته را به دست مردی بسپارم که مرد زندگی ام است،که اگر مطیعش نباشم گناه کرده ام،که اگر به او نه بگویم شاید سراغ زنی دیگر برود ،که یکبار نه گفتن چماق می شود و هزار بار بر سر من فرود می اید (که اینجا ایران است با همه ی حقوقی که به نام دین از زن ضایع می شود)،اون وقت بود که ارزو کردم کاش جای تو بودم و بعد از طلاقم از خانواده جدا و مجرد و تنها زندگی می کردم.نه این که برای فرار از اون همه استرس و احساس سرباری زن یک مرد دیگه بشم.
حتی توی ذهنم متنم را هم اماده کردم.امروز قبل از این که پستم را بگذارم گفتم بعد از مدت ها سری به تو بزنم.جالب بود برام که جواب فکر دیشبم را توی وبت دیدم.
می دانم سختی های راه زیاد است اما به این بعد ماجرا نگاه نکرده بودم.پس ارزویم را پس می گیرم و در دل هزار هزار بار دعا می کنم با یک همرا خوب،یک همراه خیلی خیلی خوب تنهاییه تو هم پر شود.

کاش ادرس وبتو برای منم میزاشتی پرستوی عزیزم

ماه گل سه‌شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 10:59 http://yekboreshzendegi.blogsky.com

عیب تر این که ایران اسلامی با مردمانی مسلمون و کوته بین که بی رحمانه در مورد هر جنبنده ای نظر میدن ..
پروانه جون یه جمله ای هست که می گه در نبرد بین انسانهای سخت و روزهای سخت این انسانهای سخت هستند که می مانند نه روزهای سخت .. می گذره به خدا که این روزای لعنتی هم می گذره ..

میگذرد . . . موافقم

کارمند وظیفه شناس چهارشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 09:39

کاش می تونستیم هم دیگه رو بیرحمانه قضاوت نکنیم و سرمون رو از لای در زندگی هم دیگه بکشیم بیرون .غصه نخور عزیزم

عزیزم

گندم چهارشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 10:43 http://khateratetoori.balogfa.com

پروانه جان دلم خیلی گرفت منم به گریه انداختی . اما مردم حرف می زنن چون به خودشون هم شک دارند . خودشون خیلی دوست دارند . غمت نباشه پری زیبا تو این دنیا آدمهای بد زیادند اما برای اینکه تعادل دنیا بهم نخوره آدمهای خوب هم زیادند . حالا تو به آدمهای خوب فکر کن آدمهایی که تو را می ستایند . :)

:)
مرسی عزیزم

مهدیس چهارشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 13:34

دوست عزیزم امیدوارم خداوند به تو صبر و قدرت بیشتری و به جامعه ما شعور بالاتری بده
اولین حقی که همه ما برای خودمون قائلیم قضاوت کردن دیگرانه از ریزترین تا بزرگترین مسائل از لباس و رفتار و ..
متاسفانه با این که نوک این پیکان از همه بیشتر زنان جامعه رو نشانه گرفته اما بیشترین سهم رو در آرایش میدان همین زنان به عهده دارن اولین قدم برای اصلاح جامعه اصلاح طرز فکر زنان هست که مربی مردان و زنان آینده هستند
تا این اخلاق خاله خانباجی ها رو کنار نگذاریم چیزی عوض نمیشه بیاید هممون دفعه بعد که خواستیم کسی رو قضاوت کنیم به خودمون بگیم " به من مربوط نیست"

ممنون بابت کامنتت مهدیس عزیزم

یه رهگذر که مشتری شده :) چهارشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 18:03 http://viator.persianblog.ir/

آخ
دلم میگیره از قضاوتها
حیف که این رهگذر حتی نتوانست با تمام تلاشش برایت کار خوبی پیدا کند تا لااقل نگران یافتن خانه نباشی
شرمنده روی ماهت هستم
شرمنده ام
شرمنده

عزیزم

مریم چهارشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 19:00 http://marmaraneh.blogfa.com

وقتی که آدم تصمیم میگیره با فکر زندگی کنه، گاهی بر خلاف جریان آب شنا کنه، حضور داشته باشه، شجاعانه تصمیم بگیره و تو تصمیماتش به خودش هم اهمیت بد ه نتیجه این میشه که باید هزینه هم بده. غصه نخور تو هزینه زندگی آکاهانه ات را میدی

هزینه اش گاهی کمر شکنه

نوشا شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 09:02 http://mannosha.persianblog.ir

آخه کتاب روی ماه خدا رو ببوس رو هم داریم

اره
اما من نوشتم بوسیدن روی ماه
کلیتش شبیهه
اما در واقع یکی نیست

ونوس شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 13:58 http://www.venouse.blogfa.com

سلام عزیز
اول از همه مرحبا که تن به ذلت ندادی و خودت را از زندگی که آزارت می داد کشیدی بیرون
میدونی اگر فقط 50% زنان این سرزمین زیر بار ذلت مردان نمی رفتند مردان جامعه ما تا این حد حق به جانب و طلبکار نمی شدند. هزاران هزار بار تشویق
وضعیتی که نوشتی قابل درکه بهترین راه اهمیت ندادن به حرفهاست که به مرور بی اثر و کمتر گفته میشه
اما اگر حرفهاشون برات مهم باشه منتظر اعلام نظرهای بعدی تو زندگیت بایدد باشی
پس ندید بگیرشون و از زندگی تنهایی لذت ببر

زنده باشی

مهاحرت کانادا پنج‌شنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1397 ساعت 09:14 https://www.iremigre.com

بابا زیاد سخت نگیر

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد