ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
هوس پاییز بازی کرده ام
به یکی گفتم رد شد، آن یکی هم رد کرد... سومی هم حواله ام داد به حضرت عباس
عیبی ندارد، خودم تنهایی می روم پاییز بازی
میروم روی نیمکت چوبی کنجی که نشان کرده ام لم می دهم
بعدش هم میروم یک خرس صورتی می خرم برای خودم
و یک کیسه ی آب گرم که پر کند سرمای رختخواب پاییزی ام را
برای کلاغ های پارک نان خورد می کنم
گربه ها را کیش می کنم
چمن ها را می نوردم
پارک لاله را استاد می کنم امروز
تا آنقدر که قصه هایم را بفرساید
صاف که شدم می روم خانه
بر عکس همه سالهای گذشته و آرزوی سالهای آینده امسال از پاییز میترسم....
چیزی از من جدا شده که این غروب زودرس نمک به روی جای زخمش می پاشه....
من و خش خش برگهای پاییزی و بارون های تند نیمه شب ...
برادرم و خاک سرد و تنهایی؟؟؟!!!!
. . .
چه پاییز سردی
خدا رحمتش کنه
خیابون های اطراف خونه ما جون می ده واسه پاییز بازی
پایه ام اگر هنوز بازیت می گیره بیا بریم