پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

قبل تر اسم وبلاگم مارگزیده بود و قبل ترش فولان و بهمان و اینا . . . اره من همون پروانه هستم
پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

قبل تر اسم وبلاگم مارگزیده بود و قبل ترش فولان و بهمان و اینا . . . اره من همون پروانه هستم

یک سهم از سه سهم

بالاخره رسیدم به هفته دوازدهم. 

جهان به وضوح و روشنی دو پاره شده است، یک سو جنگ و مرگ و کشتار جوان و نوجوان و کرج و بلوچستان و سقز و فاجعه ی نازی آباد که هرچقدر تلاش کردم تا چشمم به فیلم نخورد و هرقدر تلاش کردم ویدیو ها را نبینم اما مگر می‌شود؟

خیزش سراسری مردم هر روز به پیش می رود و گام های جدیدی رخ می‌دهد و امید در دل مردم زنده می‌شود و سرکوب ها  اما با هر موفقیت مردمی مثل ریختن بنزین بر آتش ، گر می‌گیرد و تشدید می‌شود .

یک سو هم تویی، موجود کوچک چند سانتی من که تمام تلاشم را میکنم که حالت خوب باشد و خود را به آرامش بیشتر دعوت میکنم 

آب آلو درست میکنم و انار دانه میکنم و کتلت می پزم و به گل ها رسیدگی میکنم و برگ های زردشان را می چینم و نگرانم که نیاز به توجه خاص بیشتری داشته باشی چون اکثر اوقاتم را با تبلت و طراحی پرتره های کشته شدگان و یا زندانیان زیر تیغ اعدام سپری میکنم. راستش را بخواهی هیچ نمی دانم چرا این کار را میکنم اما این تنها کاری است که می توانم کنم و از آن دست نخواهم کشید چون به کمانم که باید انجامش بدهم.

هزاران دلیل برایش دارم و هر هزارتا به آرامش تو ختم می شود که فردای آرامی داشته باشی. 

برای ترسیم پرتره ها از تکنیک هاشور استفاده می کنم، قلم را تند تند تکان می دهم و خطوط زاویه دار با هم را طوری در هم آغشته میکنم که هیچ کدامشان تنها نیستند.

در واقع خیلی احتمال دارد ناخودآگاه راهی برای تخلیه ی هیجناتان و حجم خشم سرکوب شده در اثنای فجایع اخیر شده طراحی هایی که با سه رنگ در کادر مربه ترسیم می کنم. روزهای اول آماتوری و نا آگاهانه تر بوده و بعد خامی به سمت و سوی دیگری رفته و رنگ تشخص و فردیت به خود گرفته است و هم الان که می نویسم اگر چه که تعداد لایک ها خیلی خیلی کم تر از سابق است و مثلا رندوم سیصد تا چهارصد لایک میخورد اما حس می کنم بر عکس این اعداد آمار دیده شدن و تاثیر گذاری شان بیشتر از قبل است.

بعد صدای تو را می شنوم. فرزند پنج سانتی متری ام که این هفته شده ای قدر یک لیمو سبز و من دل تو دلم نیست که فردا بروم سونوگرافی و تست غربالگری و تو را در مونیتور بالای مطب ببینم که ناگهان پدیدار می شوی و شکل می گیری و سلامتی ات که مهم ترین آرزویم است.

دفعه پیش که دکتر با دستگاه سونوگرافی دنبالت می گشت موجود بسیار نامفهومی بودی فرزندم. هار هار هار... یک دایره ی کوچولو که هسته داشت و حالا گمانم که حسابی ریخت پیدا کرده ای.

میدانم که در انتهای ماه سوم بارداری به یک آدم کوچولوی کامل تبدیل می شوی که در ابعاد بسیار کوچک است 

در دلم با یادآوری حضور تو صدای خنده می آید. انگار کسی میخندد و من نمی دانم کیست اما این لبخند مسری به من هم سرایت می کند و من هم لبخند می زنم

دفعه بعد که زنی را دیدم که یک گوشه نشسته و الکی ناگهان لبخند می زند حتما حدس خواهم زد که حامله است و دارد به فرزندش فکر می کند.

حس تهوع و بیحالی روز های اول خیلی کمتر شده و حالم خیلی بهتر است. بوها کمتر اذیتم میکند و برای روتین روزانه و حتا و پیاده روی هر روز انرژی دارم.

در عوض یک نوع حس سنگینی در شکمم ایجاد شده انگار که سه پرس آبگوشت چرب را با هم خورده باشم و خیلی وقت ها ترش میکنم و سوزش سر دل آزار دهنده است.


نظرات 9 + ارسال نظر
حکیم بانو سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1401 ساعت 05:37 http://Luminouse46@blogfa.com

سلام
حضور کوچولو در وجود شما مبارک باشد
تغییرات هورمونی مادرانه عجیب و غریب است
هر روز بارداری با روز قبلش فرق می کند
از روزهای دوتاییتان اذت ببرید لطفا
وقتی به دنیا بیاید دنیایتان مدل دیگری خواهد شد . روزهایی می آید که دلتان برای روزهای حاملگی تنگ خواهد شد
آرزوی تندرستی و آرامش فکر برایتان دارم

مرسی حکیم بانو جان
حقیقتا از دوستانم ک تجربه داشتن دقیقا همین رو شنیدم

نوشی سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1401 ساعت 10:41

ای جانمممممممم
مبارک باشه
تو این روزها سخته سخته سخت قشنگترین پستی بود که میتونستم بخونم . من یه خواننده قدیمی ام ولی خاموش . خیلی قدیمی . درحد زندگیه متاهلی قبلی .
خیلی خوشحالممممممم براتون . انگار که خبر بچه دار شدن یه دوست صمیمی رو بهم دادن .
پاینده و سالم و نامدار باشه درایرانی آزاد و بهتر
بهترین هارو برات آرزو میکنم پروانه جان
آرووووووم باش عزیزم

مرسی جان دل

الهه شنبه 21 آبان‌ماه سال 1401 ساعت 08:08

سلام .تبریک فراوان .بعد از مدتها سر زدم و خبر خوشحال کننده ای بود .از این دوران لذت ببرید و بدونید که تا شش ماه بعد فرصت دارید بعد از تولدش مثل اینه که قلبتون دوپاره شده نیمیش بیرون از وجودت میزنه .و هر روز تجربه ی نابی خواهی داشت و یه دور دیگه زندگی خواهی کرد با تک تک لحظه هاش.فقط با استرس بیشتر چون به طرز عجیبی بیشتر از خودت دوسش داری.پسر من هم متولد بهاره.

عزیزم م م م م
به طرز عجیبی بیشتر از خودت داشتش داری
چقدر عجیب

سهیلا سه‌شنبه 24 آبان‌ماه سال 1401 ساعت 10:22 http://Nanehadi.blogsky.com

سلام،مبارک باشه پروانه جان.

مرسی قشنگه

مینو چهارشنبه 25 آبان‌ماه سال 1401 ساعت 17:05 http://Minoog1382.blogfa.com

چه خبرخوشیمبارکااااباشه هزارتا

مرسی مینو جان

منجوق پنج‌شنبه 26 آبان‌ماه سال 1401 ساعت 09:01 http://manjoogh.blogfa.com

به امید روزهای آرام برای کوچولوهای آینده

به امیر شادی

مانیا پنج‌شنبه 26 آبان‌ماه سال 1401 ساعت 16:27

سلام پروانه جان خبر مادرشدنتون
شیرین ترین خبری بود که توی این روزهای تلخ چشیدم. به حق این کام شیرین سلامت باشید هم شماو هم دردانتون . خدا حافظ همه فرزندان این سرزمین باشد. آمین

سلامت باشی مانیا جان
آمین

Baran پنج‌شنبه 26 آبان‌ماه سال 1401 ساعت 21:22

الهییییی
خیلی خیلی مبارکا باشه مامان پروانه جون

متشکرم قشنگم

سارا دوشنبه 30 آبان‌ماه سال 1401 ساعت 08:36

وقتی می بینم که که پست هایی که رنگ و بوی اعتراضی دارند از طرف کسانی که می شناسمشان و در آن پیج هستند حتی لایک هم نمی خورن خیلی نا امید می شوم یعنی حتی از لایک کردن هم می ترسند؟؟؟!!! آنوقت می گوییم چرا به خیابان نمی ایند. انها از لایک یک پست در یک صفحه میلیونی هم می ترسند و عده ای برای زندگی بهتر این ترسوها جان خود را از دست می دهند یا به زندان می روند چه تلخ چه غمگین

موافقم

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد