ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
دیروز که رفته بودم پیاده روی وقتی میان درخت ها راه می رفتم و یک لحظه دست های تو را رها کردم ترسیدم، من کودکی بودم و تو پیراهن نوازش به تن کرده بودی اما در یک لحظخ ی نامرغوب گم شدم.
واقعا گم شده بودم و خیال می کردم شاید قرار است دنیا این شکلی تمام بشود، میان تازیانه ی باد و رعد و نم باران و گلبرگ های گلی که باد پیراهنش را وحشیانه دریده بود.
گمان میکردم سقف آسمان از همیشه بلند تر و ابر های خاکستری، عجیب و غریب تر از همیشه، موهوم ترین و دلهره آور ترین تصاویر دنیا را ساخته اند
یک لحظه ترسیدم
دنبال دست های تو گشتم
دنبال گل های سرخ روی چادرت
گم شده بودم انگار واقعا و هیچ وقت پیدا نشدم
من در تو گمشده مانده ام
اگهی های مژدگانی برای پیدا کردن آن کودک سبزه روی بی دندان، که قشنگ می خندید، هنوز روی دیوار های کوچه مان دیده میشود اما هیچ کس مرا پیدا نکرد، من به سرزمین دیگری پا گذاسته بودم
از میان لاله های واژگون دشت چادرت، دویده بودم تا انتها و میان حجم شگفتی ماندم تا ابد
تا همیشه، هیچ وقت پا روی زمین نگذاشتم
این بود سرنوشت کودکی که همیشه سر به هوا بود
عالی بود
این همه دلچسب و پر از احساسات مختلف
و چه غم انگیز و دردناک
عزیز دلی
چه متن زیبایی، تبریک.
یک سوال: جسارت میکنم و پس از دو سال سری به صفحه شما زدم. در آخرین بار آرزو کردم که با جوانی که آشنا شده اید، وصلتی پایدار و شیرین و شایسته داشته باشید. آیا این وصلت سر گرفت؟ نمی دانم این سوال حریم خصوصی شما تلقی می شود یا نه. اگر بله، جسارت پوزش پیرمردی که دختری کوچکتر از شما دارد را بپذیرید.
آرزوی سلامتی و بهروزی میکنم