ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
آبدارچی مادر مرده را اخراج کرده اند
اگر چه یک هفته بود ظرف های نهارم را نمیشست و ظرف های غذایم را چرب میگذاشت در آبچکان
اگر چه یک ماه بیشتر که به خاطر جانبداری از همکارم با من حرف هم نمی زد
اگر چه به انبار دزدکی سر میزد و اقلام تبلیغاتی را مورد عنایت قرار داده بود
اگر چه لوازم واحد را قایم میکرد
و لیوانی که برای خودم خریده بودم را سر به نیست کرذ
اگر چه بدجنس بازی در می آورد
اگر چه که چشم سفیدی میکند
اما . . .
اما من هزار سال دیگر هم دلم نمی آید برود
که اخراجش کنند
چون زن دارد و چشم های زنش به دست های اوست، چون دو تا دختر دم بخت دارد که دلشان می خواهد خوب زندگی کنند، چون زنش سرطان دارد و دواهای مریضی زنش هوار تومن است. . .
حالا مدیر شرکت آمده به منشی اش می گوید بگو چیزهایی که دستش است را تحویل بدهد تا از فردا نیاید، همکار محترم با آبدارچی حرف نمی زند و به من می گوید تو بگو
میگویم نه!
میگوید خواهش می کنم
با جدییت میگویم نه
هر چه اصرار می کند قبول نمی کنم
آقای آبدارچی آمده برایم چای آورده و جالب است که یک ماهی بود که برایم چای نمی آ ورد . . .
استکان را که روی میز میگذارد بغض می کنم، می دانم که روزی همه دست خداست اما کاش آن روز نباشد که دست خالی برود خانه
حالا خدا می داند کی بالاخره سر نخ را دستش بدهد . . .
حق داری منم بودم نمیتونستم که بگم
روزی دست خـــــــــــــــــــــداست.
خدا میگه بنده ی منی اونوقت نگرانی روزیتو بندهی من قطع کنه؟! خندم میگیره از این کارای موجود دو پا.
آبدارچی های بیچاره وقتی اخراج می شن خیلی مظلوم می شن و واقعا آدم نمی تونه بهشون نگاه کنه..خدا براش بسازه..
خوب چرا این کارا رو میکنه.پس فرق آبدارچی خوب و بد چیه؟
اینم نتیجه کارشه دیگه
ما برای آبدارچیمون روز پدر گرفتیم و هدیه دادیم از بس خوبه
هرکس در جایگاهش باید مسایلی رو رعایت کنه
مگه من و تو واسه حفظ شغلمون تلاش نمیکنیم اونم مثل ما هیچ فرقی نداره
دلم نمیاد بازم
دلت براش نسوزه کار برای آبدارچی زیاده. ما که دلمون سوخت دمار از روزگارمون درآوردن توبه کردیم برای این قشر از جامعه دل بسوزونیم.
خدا کنه نگهش دارن
چه بد
سلام... وقتی باهات آشنا شدم که عکس گوشه وبلاگت نشانی از پیوندت داشت.. و ادامه دادمت تا وقتی که مثل خودم قربانی روزگار شدی.. شایدم قربانی نامردی ها..
تا این که کامپیوترم پوکید و مدتی نتونستم بیام نت و کلا گمت کردم.. بعدم که اسمت رو عوض کرده بودی و من پیدات نکردم.. حالا هم از توی لیست دوستان از توی اون پرانتز که نوشته بود ماگزیده سابق پیدات کردم.. خلاصه کلام این که خوشحالم پیدات کردم..
منم خوشحالم عزیزم که همچین خواننده هایی دارم
:)
ای جان....سخته خیلی سخته!!
خوب چه کنه آدم؟
hesse badiye
اینی که تو میگی ابدارچی نیست بلای جانه اگه من هم به جای مدیرت بودم همین کارو میکردم.
زن و بچه اش چی؟
همه اینها که گفتی درست اما مساله اصلی اینه خودش باعث بوجود اومدن این شرایط شده
از قدیم نون بری کار خیلی خیلی زشتی بوده...
اما واقعا تحمل آدمی که توی کار صادق نیست هم سخته ...
کاش اون آدم درک میکرد به این کار نیاز داره و با محیط کارش صادقانه تر رفتار میکرد
....
نمیدونم چی بگم.خواستم بدونی دل منم سوخت....
خدا روزی هیچکس رو تو دست بنده هاش نذاره به حق خودش
طفلکی