ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
دارم کیک یزدی می خورم یادم میاد بچه که بودم عاشق جویدن کاغذ پوستی دورش بودم . . .
حالا کیکو که از تو کاغذ قلفتی کندم کلا اندازه دو گرم کمتر کیک رو کاغذ مونده
حالا سوال کارشناسیم اینه که بچه بودیم بیشتر کیک میچسبید به کاغد یا کیک یزدی خیلی چیز نابی بود؟!
هیش کودوم ...... بچه که بودیم خوردن کاغذش بیشتر میچسبید تا خود کیک
اون وقتا بیشتر میچسبید
چه جالب ! همیشه فکر می کردم فقط خودم کاغذ کیک یزدی رو دوست دارم !خوشمزه اس !
کاغذ کیک یزدی چیز نابی بود
کاغذش مرغوب بود
منم همین کار رو میکردم تاجایی که حال همه بهم بخوره
من هنوزم کاغذ کیک رو میجوم چون از خود کیک خوشمزه تره
کلا دقت کن هر چیزی تا وقتی دست نیافتنی باشه جذابه
و وقتب به دست بیاریش معمولی میشه مثل ماشین
موبایل
.....
هنوززززز
دیدین وقتی خشک خشک بدون اب و چایی یا نوشابه شیشه ای کیک یزدی میخوری اون ته گلوت شروع میکنه به سوختن و وزو وز کردن؟
الان دقیقأ همون جوری شدم
چقدر هم دردناک
بچگی ترا نمیدونم بچگی من خدایی چیز نابی بود.
بچه بودیم دلخوشیا گنده تر بود.
حتی اندازه جویدن پوست کیک یزدی...
دقیقا
خانوم حکمت پاس کردی رفتی تو فاز عرفان لایت؟
من هنوزم وقتی تنها باشم کیک بخورم کاغذش رو هم می جوم!
کلن لذت کاغذش از کیکش بیشتره
تنهاییی
یواشکییی
ای خدا
چرا شما دوستهای من اینجوری هستین
اون از گولو با خوراکی هایی که میخوره
این هم از تو که کاغذ کیک یزدی میخوردی
عزیزم
چمونه
یه نموره مشنگ میزنیم همه همه اش
akhe khodaeesh baghiye cake ha kaghazeshoon boye naft midad injoori ham nabood ke cake o bisquit az dar o divare khoneha o maghazeha bala bere ,man hanoozam har chi mikhoram be eshghe atr o boye bachegihast , ma ghadr khorakiha ro bishtar az madar pedaremoon va bishtar az bachehamoon midonim ,
عزیز من اصلا کیک یزدی اصلی با اصالت ؛ از این کاغذها نداره ؛
پس قالبه؟
خدایی پروان من به تو که میرسم نمیدونم چرا عرفانی میشم

اصن هر وخ میام بهت اس هم بدم دستم به اس های عروجی و عرفانی مرفانی میره.
در حالی که کلا انسان جفنگ گویی بیش نیستم
بعضی وقتا بعضیا میشی پس
شوخی می کنین! یعنی این همه آدم کاغذ می خورین و دل درد نمی گیرین؟!! یادم می افته چطور ترشک لواشک های بچگی رو با نایلون تو دهنم می ذاشتم حالم بد میشه!! جوابت اینه ای سوسول پاستوریزه ی خوشی تجربه نکرده!! ها ها ها
دیر نشده هنوز