پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

پاپیون به فرانسه (le papillon)، به معنی پروانه است و فرانسه مهد هنر و اندیشه و من عاشق این هر دو هستم!
پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

پاپیون به فرانسه (le papillon)، به معنی پروانه است و فرانسه مهد هنر و اندیشه و من عاشق این هر دو هستم!

ساناز



فرشته ها الزاما بال ندارند

اما حس مادرانه . . . چرا!

عدم دسترسی


همه ی اینترنت های دم دستم قطع شده ...نه خانه ونه دفتر

روزگار غریبی است نازنین

بدون وبلاگ دنیا چیزی کم دارد


اولویت های من


طراحی بروشور کنفرانس مانده

پوستر مورد دارد باید تصحیح شود

هنوز تلفن نزده ام به فلانی

چای نریخته ام برای خودم و لیوانم خالیست

ظرف کثیف کرن فلکس و شیر، صبحانه هنوز روی میزم مانده

ارسال فلان فایل با ایمیل را موکول کرده ام به الان

خانم مهندس فلانی گفته امروز یک سر بیا طبقه ما

قابلمه هم روی گاز قل قل می کند 

ماشین لباسشویی کارش را تمام کرده و دارد چشمک می زند که خالی شود

پیغام روی تلفن را هنوز گوش نکرده ام

ایمیل دوست جانم را هنوز جواب نداده ام

لیست قیمت ست اداری برای کار پروژه ای آقای فلان مانده است

بستنی فالوده ای دارد کم کم آب میشود

 . .  .

. .

.

یعنی همه اینها اگر باشد! 

ببخشید یه لحظه صبر کنید 

من باید اول وبلاگمو چک کنم !!!

خانوم گوگولی!


 یک وقتایی که حوصله دارم، یعنی اکثر اوقات رنگ چیزهایی که میپوشم را هماهنگ و یا مکمل انتخاب می کنم و کلا هم ، ادم رنگ پوشی هستم و یکی از نایاب ترین رنگ ها در کمد لباسم، رنگ مشکی است!

 با این زمینه، ادامه را بخوانید که یک همکاری داریم که خیلی با نمک است، فی الواقع دومین آبدارچی شرکت است و اکثر اوقات اگرچه محل کارش پیش ما نیست اما سر می زند و احوال پرسمان است. 

این خانوم گوگولی از آن ادم هایی است که اگر رنگ لاکت را هم عوض کنی سه سوته میفهمد و همیشه هوشیار بود که هر چیز که جدیدی که می پوشیدم بفهمد ، از گوشواره دست ساز گرفته تا روسری نو و کفشی که رویش خودم نقاشی کرده ام و  تاثیر مستقیمش هم این بود که به کسری از ثانبه کل شرکت می فهمید که کفش من نقاشی است یا انگشترم را خودم درست کرده ام و وقتی برای گرفتن تایید کار وارد سایر طبقات میشدم دوستان میگفتند آها!!! اینو می گه خانوم فلانی!

و عکس العملشان به نسبت خوشامد یا عدم آن توسط خانوم گوگولی تعریف میشد!

اما متاسفانه بعد از تعطیلات عید هر چقدر منتظر شدیم خانوم گوگولی نیامد که نیامد و وقتی پرس و جو کردیم و جویای حالش شدیم کاشف به عمل آمد تصادف کرده و دستش به شدت آسیب دیده و فعلا فعلا ها نمی تواند بیاید سر کار

پریروزها زنگ زده ام به همراهش تا حال و احوالی بپرسم، معلوم است که مریض و حال ندار است و خوابیده ها . . .

میگوید ببین دیگه نیستم بهت گیر بدم چی پوشیدی

میگم آره، تو که نیستی هیچکس نمیفهمه چی عوض شده

میگوید حالا بگو ببینم امروز چی پوشیدی!

بعد برایش تعریف میکنم که اون کفش اون رنگیه با اون شاله با  . . .

بعد راجع به چیزی که تنم هست نظر هم می دهد 


بعضی وقت ها در نبود بعضی چیزهایی که حس می کنی مزاحم اند، میفهمی چقدر هم شیرین بودند برایت . . .

 

حکایت لاغر شدن ما!


محیا رژیم گرفته و هی دارد وزن کم میکنید،تا چند روز دیگر هم عنقریب به وزن من میرسد و بعدش هم لابد ما را رد میکند و میرسد به 58 و 59 و . . . این طوری است که من عذاب وجدان چاقی میگیرم و جد میکنم اگر چه رژیمی به کار نیست اما حداقل میزان کالری مصرفی ام را کاهش بدهم!

یه همچین پشتکاری داریم ما! خیلی هم لایت است و اصلا هم اذیت نمی شوی !


ساعت هشت شب است که گرسنه میشوم ، در نهایت شخصیت و وقار و پایبند به اصول کم کالری، سالاد می خورم تا شام که وعده ی پر کالری است را قلم بگیرم اما نمی دانم چرا خوردن سالاد اشتهای بلعیدن را در من بیشتر میکند!

ساعت هشت و چهل و پنج دقیقه باز هم گرسنه ام و چای دم می کنم با ساقه طلایی یا کلوچه ی فومن ! با تخفیف از چهار بیسکوییت که با خودم قرار گذاشته بودم ، به یک نصفه بسته دایجتسیو راضی میشوم!

ساعت نه شب، بستی کارنیتای توت فرنگی را سر میبرم!

ساعت نه و نیم مقادیر متنابهی تخمه ی کدو!

و ساعت ده سرانجام طاقت از کف می رود و  به شدت حس میکنم حق دارم که یک بشقاب پلو با خورشت بریزم و بعد از گرم کردن با ترشی لیته میخورم!

بعد از هر وعده هم که شیرینی لازم است و هضم غذا را آسان میکند و الا من را چه به پاستیل نوشابه ای!


مردم رژیم میگیرند ما هم رژیم می گیریمممم! خود جوش! کم کالری! لایت! یعنی حتا فکرش را هم که میکنم گرسنه ام می شود


D: