پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

پاپیون به فرانسه (le papillon)، به معنی پروانه است و فرانسه مهد هنر و اندیشه و من عاشق این هر دو هستم!
پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

پاپیون به فرانسه (le papillon)، به معنی پروانه است و فرانسه مهد هنر و اندیشه و من عاشق این هر دو هستم!

بازی های بچگی 6

بچه که بودم تو دبستان یکی از تفریحاتم این بود که سر کلاس بچه ها نگهبانی بدن من براشون نقاشی بکشم

بعد این نقاشی ها که عمدتا با ماژیک بود تو کلاس کلی طرفدار هم داشت

قبلش البته رو دیوار های خونه مون تمرین نقاشی میکردم که دستم رون شه

بازی های بچگی 5


بچه که بودم با فویل پاکت سیگارای بابام گل درست میکردم 

از اینا که رو هم میزارن تا میکنن و می برن،  آخه فویل سیگار مگنا و وینیستون لایت بافت داشت خیلی خوشگل بود!

بعد از فیلتر های ته سیگار هم کلاه گیس های کوچولو درست میکردم برای عروسک هایی که هیچ وقت وجود خارجی نداشتند نبودند

تازه اون گل های سیگاری رو که میدادم به دوستام اونم یه دفتر درست کرده بود اسمشو گذاشته دفتر یادگاری ها که اونا رو بایگانی میکرد


پیشینه رو دارید؟ حال بگو قلیون نکش!

D:

جـــــانِ جان



رسیده و نرسیده در خانه که باز میشود زنگوله ی بالای در دلنگ دلنگ تاب میخورد و در راه پله ها صدایش بلند است که  . . . 

خاله 

خاله

پلاله

آن وقت است که همه خستگی روز با هم یک جا از تنم در میرود و میدوم تا بیشتر منتظر نماند و به تمام قد بلندش میکنم تو هوا تابش می دهم 

آن وقت سهم چیز کیک خودم که هیچ دانه های فیروزه ی روی میز که هیچ کلید کشو ها که هیچ اگر جانم را هم بخواهد دریغ نمیکنم . . .



پ.ن:

1-دخترک همون چیله ی خودمونه این قدی شده! عکسشو هم گذاشته بودم وقتی به دنیا اومده بود، دخترخاله ی دوقلوهاست! یعنی من دو تا خواهر دارم!!! (دوتاش شناسنامه ایه والا خیلی ها برام خواهری کردن و مثل خواهرم دوستشون دارم)


2- خواهرکم، آیدای عزیزم . . .  روزهای سختت به سلامت! روح مامان بزرگ شاد

بازی های بچگی 4


یکی از سرگرمی های بچگیم این بود که با قطره های آب روی موزاییک های سیاه کف دسشویی شکل بسازم! یا خورده های سنگی تو موزاییک های رنگی رو نگاه کنم و توشون شکل پیدا کنم!

واسه همین از یک طرف در این مکان توقف های طولانی داشتم 

از طرف دیگه حوصله ام سر میرفت میرفتم میرفتم اونجا

از طرف دیگه اوقاتی که اونجا بود به بالاترین نرخ بهره بری سپری میشد


خیلی بعد ها سال آخر سوم دانشگاه تو کلاس هادی دانش در کمال تعجب دیدم شکل سازی و شخصیت پردازی با لکه ها قسمتی از درسمون بود که من البته توش دکترا گرفته بوم!

اونم تو خلا

بازی های بچگی 3


حالا تصور کنید کنار دو تا پسر بچه  6، 7 ساله که فقط با آیپد و آیفون بازی می کنن و با فناوری روز و آپدیت دنیا آشنا هستن من بخوام از بازی های بچگیم تعریف کنم!

به قول لاله یکی از بزرگترین سرگرمیهامون اون وقت این بود که جلو پنکه بشینیم و بگیم  َا  َا    َا  َا    َا  َا    َا  َا  

بعد وقتی دور پنکه تند تر میشد با یه تم بگیم   اِ   اِ    اِ   اِ    اِ   اِ    اِ   اِ  


بازی های بچگی 2

 

بچه که بودم وقتی سوار اتوبوس میشدم همیشه به این فکر میکردم که اگه این اتوبوس هیچ وقت به مقصد نرسه و ادماش هم بشن،تنها ساکنین دنیا، کدوم آقا از جلو اتوبوس که قسمت مردونه بود با کدوم خانوم از قسمت زنونه اتوبوس ازدواج میکنه!

بازی های بچگی


بچه که بودم یکی از بازی هایی که برای خودم تنهایی انجام یمدادم این بود که فکر کنم اگه مانتوی یه خانومی پاره بشه چطوری با بقیه ی لباساش خودشو می پوشونه! موفق میشه یا نمیشه! اونی که موفق میشد برنده بود

اینترنت


اگه یه نگاهی به اوضاع و احوال اطرافت بندازی میتونی یه نسخه ی مشابه هم واسه اینترنت بپیجی که این روزا انگار یکی انگشتشو گذاشته رو درزش و همون آب باریکه هم داره قطع میشه !

احتمالا این پرپر زدنا اون قدری ادامه پیدا میکنه که وقتی اینترنت ملی شد همه بگن:

 آخـــــیش!!! خدا رو شکر ! اینترنت دار شدیم

مثل وقتی مرغ 4 هزار تومنی شد 8 هزار تومن. و وقتی شد 6 هزار تومن همه گفتن آخـــــیش!!! 

وقتی بنزین سهمیه بندی شد و کارت سوخت دادن همه گفتن آخـــــیش!

وقتی همه چی گرون شد و یه یارانه واریز شد همه گفتان آخـــــیش!

سه شنبه


تا حالا هیچ، دقت کرده اید که سه شنبه ها چه روزهای خاصی هستند؟

مثل یک گونه ی نادر، که هقته ای یک بار تکرار می شوند

من همیشه برای روبرو شدن با سه شنبه از قبل خودم را اماده می کنم

و حتا دلم را

و حتا رنگ لباسم را

و می دانم سه شنبه از همه روزهای هفته بهتر است 

سه شنبه عشق می بارد میان هم همه ی میدان انقلاب

لبخند می بارد 

شیرین تر از توت حتی

سه شنبه با روز های دیگر فرق دارد

وسط هفته است

نیم خورده و نیم مانده

نیم رفته و نیم در پیش رو

به قاعده ی یک وجب قدش بلند تر است از بقیه ی روزها

اوج هفته است انگار برای گل دادن 

مهربان است و کمی اخمو 

شوخی نمی کند اما گاهی خیلی سرحال است و بشکن می زند

دل نازک و شیرین است

سه شنبه میشود رفت تره بار و میوه و سبزی تازه خرید

یا میشود رفت بازار و گندمک و برنجک خرید

میشود رفت در هم همه ی بازار خلیج فارس و قلاب گوشواره گیر آورد

میشود در پس کوچه های خیابان کارگر دنبال توت های نوبری و شیرین و درشت گشت

سه شنبه ها همه کار می شود کرد

هر چه که هوس کند دلت شدنی است . . . 


و فردا سه شنبه است



یکهو


دلم یکهو تنگ می شود

برای همه دنیا . . .

دلم می خواهد زنگ بزنم

و حال همه ادم ها را بپرسم

و حال همه خوب باشد

و هیچ کس مریض نباشد

و هیچ کس ناخوش نباشد

و همه لبخند داشته باشند در جیبشان



بادبادک



گاهی فکر میکنم که مثل بادبادکی هستم که نخش بریده  شده باشد . . .

باد بادک باز رفته

من مانده ام و یک آسمان

ول

روز زن

هر روز که خیابان کارگر را به سمت انقلاب گز میکنم تا برسم سر کار، بیلبوردهای بزرگ محیطی روز زن را میبینم و هر روز دردم میگیرد 

روز زن

ریحانگی

عصمت

عفت

پاکی

طهارت

خوبی

زن در فرهنگ امروز بدل شده به هویتی که باید خجالت بکشد از کنیه اش، از این دوجین اصفاتی که نشان جمع همه خوبی هاست و باید حیا کند که خودش باشد! حیا کند همان طور که افریده شده باشد!

زن هم ادم است

ادم پا دارد دست دارد ، حرف می زند

روی سرش مو دارد

موهایش تو باد تاب می خورد

روی بدنش برجستگی دارد

کمرش باریک است

چرا باید از چیزی که هست حجالت بکشد و آن را پنهان کند؟ چرا باید مثل جنس آنتیک داخل دکور که هنوز پوستش را نکنده ای هر گونه نشانه ی زنانگی را پنهان کند تا نشانه ی ارزش بیشترش باشد؟

چرا کرک های پشت لب و ابروهای برنداشته اش باید نشانه  عصمت و طهارت باشد؟ 

چرا توجه نکردن به پوشش و شکل و رنگ و بو نشانه ی عوج پاکی و پیراستگی معرفی میشود؟

چرا وقتی به سن بلوغ میرسد از ترس نمایان شدن برجستگی هایش تبدیل به یک غوزپشت می شود؟

دردم می گیرد وقتی یاد  آگهی هایی می افتم که از سازمان مربوطه برای تایید و اماکنی که پوستر نصب میشود دستور رسیده که از تصویر زن و دختر استفاده نشود!

دردم میگیرد وقتی در سطح شهر برای تبلیغات اعم از خوارکی و خدماتی فقط از تصویر مرد ها را میبینم!

دردم می گیرد وقتی یادم می اندازند که انگار با همه ی حجم بودنم یک موجود غیر موجه هستم! موجود دست دوم!

دردم میگیرد وقتی در همین سیستم!!! روز زن مبارک را میبینم!

دردم میگیرد وقتی در همان پوستر روز زن هم از تصویر خطاطی و گل بهره گرفته می شود 

دردم می گیرد!

من اما وقتی صدای خنده ی ریز و زنگوله وار زن طبقه بالاییمان را میشنوم وقتی که پسر و شوهرش سر به سرش می گذارند، بیشتر حس می کنم، مفهوم زن و زنانگی زیباست!

وقتی دخترکان و زنان امروز را مبینم که رنگ به رنگ و خندان هستند!

وقتی زن هایی را می بینم که فارق از دردهایی که به روح و هویتشان تزریق میشود همچنان مهربان و معصوم و زن باقی مانده اند . . .

زن امروز هم معصومیت دارد

زن امروز هم ریحانه است

زن امروز هم پاک همچون برگ گل است

زنی که روی لب هایش رژ می مالد و به دست هایش کرم نرم کننده می زند و موهایش در هوا باد می خورد و چشم هایش براق و امیدناک است، زنی که میرقصد و اواز می خواند و ترانه گوش می دهد، زنی که کار می کند و پول در می آورد و روی پای خودش زندگی میکند  . . . زنی که همسر است، زنی که مادر است

زن امروز هم پاک و معصوم است اما با این تفاوت که دیگر نمی خواهد، نمیگذارد بایت چیزی که هست خجالت زده باشد و همه ی وجودش را با همه ی جزییاتش زندگی می کند و نفس می کشد!




روز زن مبارک . . .


پ.ن:
ممنون بابت تبریکاتون بچه ها
ببخشید که کامنت های این پست بی جواب ماند که به سبب سرعت انفجاری نت و ذیق وقت بود  صرفا

خاموش


گاهی اوقات یک ساعت خاموش بودن گوشی همراهت

بزرگترین ارامشی است که می شود نصیبت شود

مسابقه!!!


یه دوستی داریم که می خواد یه سایت برای فروش کامپیوتر و تجهیزات دیجیتالی و لب تاب و . . . بزنه و داره به شدت دنبال اسمی میگرده که هم قبلا ثبت نشده باشه و هم خوشگل و خوش ترکیب باشه!

یه چیزی مثل سایت دیجی کالا و . . . 

لذا از همه ی شما دوستان عزیز که اینجا رو می خونید دعوت می کنم تا تو مسابقه ی انتخاب اسم برای این سایت شرکت کنید

جایزه اش هم صد هزار تومن پول رایج میباشد که خودشون قراره بپردازن!

منم داورم یحتمل


:)

یهو


همه ی مزه ی دوستی به اینه که یهو زنگ بزنه بگه من آژانس گرفتم دارم میام پیشت