پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

پاپیون به فرانسه (le papillon)، به معنی پروانه است و فرانسه مهد هنر و اندیشه و من عاشق این هر دو هستم!
پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

پاپیون به فرانسه (le papillon)، به معنی پروانه است و فرانسه مهد هنر و اندیشه و من عاشق این هر دو هستم!

مختصر نوشت

1- دلم می خواهد یک پست بسیار مفصل بنویسم و شرح همه ی آنچه این روزها اتفاق افتاده و جریان دارد را بگویم و مثل برگه های آرشیوی بگذارمشان لای زوم کن و نگهشتن دارم . اما یا فرصت نوشتن نیست و یا انس و الفتی که انگشتانم را با دکمه های کیبرد به وصال هم برساند . . . این است که دارم می نویسم ار چه که در حد تیتر باشد و اگر چه که نصفه . . . قطره قطره جریان داشته باشد بهتر است تا بند بیاید چون یک روز بالاخره جاری می شود


2- یک ماه شده است که از شرکت قبلی کنده ام و آمده ام جای جدید! جای جدبد با آدم های تازه و فضاهای ذهنی و تجسمی جدیدی که مثل یک برگ جدید از دفتر می ماند. وقتی که صفحه ی قبلی را سیر خط خطی کرده ای و حالا دلت یک ورقه ی سفید و تازه می خواهد 

یا هنوز نقصان و کمبود ها به چشم من نیامده است و یا به واقعع دفتر جدید همین قدر جو پویا و فعالی دارد. کم و کاستی های عادی اش البته از نظرم گذشته اما فعال بودن و زنده بودن شرکت فعلا بزرگ ترین وزنه ای است که در نگاهم به هر چیز دیگری می چربد.

برای تغییر جو  خودم را به در و دیوار کوبیده ام تا مجوز خریدن چند گلدان برای واحد را بگیرم و بعدش ساعت دیواری و بعدش یک تخته و بعد ترش چیزهای دیگری که اتاق بیست و چند متری بر اتوبان چمران را بیشتر  و بیشتر شبیه آتلیه ی گرافیک شرکت فولان کند!


3-از آنجا که همیشه آبدارچی های شرکت به نظرم آدم های جذابی هستند حیفم آمد از کریم چیزی ننویسم. مرد چهل و چند ساله ی بوری که لهجه ی ترکی اش از هر چیز دیگری غالبتر است! کریم بوی قدیم ها را می دهد و چیزهایی را یاد آدم می آورد که خیلی وقت است فراموشم شده بود

از این برکات یکی پلاستیک نان خشکی است، هیچ وقت هیچ اندازه ای نان به سطل زباله ریخته نمی شود! نان برکت است!!!  ریختنش تو سطل زباله گناهی است که از نگاه کریم بخشودنی نیست!

چای باید در لیوان شیشه ای خورده شود! رنگ چای را باید دید و ماگ های بزرگ و رنگارنگ هیچ نقشی در سینی چای آقا کریم ندارند چون نصف هویت چای را می دزدند . . .


4- فراگیر پیام نور ثبت نام کرده ام و به نیت خواندن ارشد در کلاس های جمعه اش شرکت می کنم و خوب می دانم باید در رقابتی فشرده بین چند صد نفر برای اشغال کمتر از چهل صندلی رقابت کنم! ارشد پژوهش هنر تنها رشته است که به رشته ی کارشناسی من مربوط است!

البته که کنکوری است بس ناکارآمد و مضحک که باید تا سر حد تهوع تاریخ ادبیات ایران بخوانی و زبان انگلیسی و فلسفه ی هنر اسلامی که همه شان چییزهایی  هستند که فقط باید حفظ شوند! برای هر فصل باید اسم هزار تا آدم و کلید واژه را از بر کنی و خوب می دانم چقدر خنده دار است برای گرفتن مدرک کارشناسی ارشد، آن هم هنر باید مسیری تا این حد نامربوط را طی کرد!

مسیری نامریوط و به غایت ناهموار

کنکور پیام نور اردیبهشت ماه است و از حالا تا اوایل اردیبهشت مهلت دارد تا منابع را تا حد جویدن ببلعم! چون به جد تصمیم دارم که مدرک ارشدم را بگیرم!


5- دلم گرفته بود، با مونا و خواهن رفتم بهشت زهرا! نمیدانم چه طور می شود که پایت پیش تر می رود برای رفتن سر خاکی که سرد و خاموش است تا خانه ای که روی خوش را باید در آن گدایی کرد


6- یک خانوم هنر دوستی که قبلا کارهای بازار یابی میکرده و از قضا خیلی هم در آن موفق بوده و حالا تصمیم دارد که کار و کسب خودش را راه بیندازد وبلاگ نقاشی هایم را پیدا کرده و آمده پیشنهاد داده تا همکاری کنیم. من هم از خدا خواسته قبول کردم. دختر خوب و مهربانی است و به خاطر تولد فرزندیش کارش را ول کرده. شماره اش را برای سفارش دادن در فیس بوک و وبلاگ با شرط تا چهار بعدظهر گذاشته ام و حالا با یک رویکرد جدید دارد بازاریابی میکند تا کارها را با قیمت واقعی بفروشد. از آنجا که خودش دستی در طراحی شال ها دارد و از کم و کیف کار خبر دارد برای شال ها قیمت بالاتری را پیشنهاد داده و من هم موافقت کردم.

کلی هم دعوایم کرده که چرا کارها را با این قیمت گذاشته ام و هزار تا مثال زده تا توجیه شوم و کار را کمپلت واگذار کنم به خودش و همان طور که دوست دارم یک گوشه بنشینم و نقاشی ام را بکنم و او کار فروش را بر عهده بگیرد. جالب اینجاست که درصدی که می خواهد از فروش هر شال برای من واریز کند بیشتر از چیزی است که تا حالا خودم برای شال ها قیمت گذاشته بودم! این در حالی است که خودش هم سود خودش را می برد! اینم کار تازه که عاشقشم!


7- بعد از مدت ها نشستم این گوشه و مفتول پیچاندم و حجم های انسان واره و ایستا ساختم که هر بار نگاهم  با نگاهشان تلاقی می کند کیف میکنم و جد میکنم بروم و یک بند مفتول شماره ی چهار دیگر بخرم و بقیه ی دوستانشان را هم بیاورم کنارشان . . .دوستانی که به وضوح و روشنی می بینم که باید کنارم باشند


8- اگر چه که به ظاهر زمستان است اما بسیاری از این روزهای بوی بهار و پرتقال و دود به مشام می آید که هیچ با دی ورمستان و ما فیها همخوانی ندارد . . . و من دلم آدم برفی می خواهد


9- رف پنجره را پر کرده ام از کاکتوس های کوچک با برگ های گوشتی و تپل که در گلدان های رنگ به رنگ کنار هم جا خوش کرده اند و مثل شبنم می درخشند و چشم هایم را نوازش می کنند و زیاد می شود که بی هوا می بینم کنارشان ایشتاده ام و دارم تماشایشان می کنم 

گلدان های کوچک و گل های بند انشگتی که همدیگر را سفت در بر گرفته اند و یک گوشه آرام نشته اند و دیگر مثل حرف های نیمه کاره معلق نمانده اند


10 -از شاهکارهای جدید چیله و دوقلو و روژینایمان نمی نویسم که اگر بخواهم شرحشان بدهم خوذش می شود مثنوی هفت من بس که کرامات از خودشان بروز می دهند!


11- عاشق بافت چوب و درختم. بیشتر از آن عاشق اینم که کنده های چوبی به هر بهانه ای گوشه گوشه ی خانه ام باشند. با کاربری ها که شخصا برایشان تعریف میکنم!

 کنار جاکفشی برای جایی که رویش بنشینی و کفشت را  پا کنی، کنار گلدان ها برای تبدیل شدن به پایه ی گلدان و پای اوپن برای نشستن . . .

حالا پریروز ها ا امدادات غیبی و همکاری خواهن توانستم دو فقره کنده ی تازه تصاحب کنم، قصه اش خیلی مفصل است اما یادآوری اش شیرین است . . .


نظرات 15 + ارسال نظر
افسون شنبه 13 دی‌ماه سال 1393 ساعت 23:42

عجب مختصر نوشت رنگارنگی...!
ِِّآدم برفیییییی!الان؟
خوشحالم که از جای جدیدت راضی ای.پروانه هر جا که باشه اونجا عطر شاپرک میگیره.چه قد کیو و جی جی روی میز باشد-چه چند تا گلدان و کاکتوس لب پنجره !

پدربزرگم میگه دوتا داغ رو آدم فراموش نمیکنه.یکی مرگ فرزند و اون یکی ترک تحصیل !!!خوبه که میخوای ادامه بدی.

منتظر پست های جدید چیله ایت هستم!

خوب خیلی پست بوده شده این دیگه
حالا می نویسممم

sanaz یکشنبه 14 دی‌ماه سال 1393 ساعت 10:15

harf e mano goosh nemikoni harfe hanome hnar doosto goosh mikoni? Man kei behet goftam gheimata ro bebar bala! :) biam Iran goosheto mikesham. :)
bebakhshid azam in hameh vaght khabari nabood. Kheili afsordeh hal boodam Parvaneh jan, rastesho bekhai hanoozam halam khosh nist, hanooz khodam nashodam. Nemidoonam kei khodam misham ya aslan khodam misham hich vaght?
Amma behtaram. Shayad agar khodam nashodam ye adame behtar besham, az koja maaloom? :)
movazebe khodet bash azizam, agar oomadani basham havali ordibehesht mishe. behet ghablesh khabar midam. Miboosamet.
Sanaz

مرسی مهربونم
حق داری
زمان زیادی لازم داری برای ریکاوری
برای خوب شدن
من درکت میکنم
امیدوارم خوب خوب شی
چه خودت باشی
چ حس کنی کس دیگه ای هستی.. یکم زمان بدی همه چیز عادی میشه
بی عجله
امیدوارم بیای و من روی کاهتو ببینم
بوسسسس

الهام دوشنبه 15 دی‌ماه سال 1393 ساعت 08:22

خسته نباشی دختر


ممنون عزیزم

سارا دوشنبه 15 دی‌ماه سال 1393 ساعت 09:10 http://aramsara88.persianblog.ir/

خدا رو شکر که نوشتی
رنگی رنگی جان شالهایی که تو کار میکنی در حد یک تابلوست... خیلی پرکار و خیلی براشون زحمت میکشی
زودتر بیا خاطرات بچه ها رو بنویس

عزیزم
مرسی
حتما

افسون دوشنبه 15 دی‌ماه سال 1393 ساعت 21:18

همینجوری یهوی گفتم بیام اینم بگم...
یه دوست معرق کار دارم چند بار باهاش رفتم چوب خریدیم.مرکز سروش رو میشناسی؟ تو کارگرجنوبیه.روبه روی تالار باختر-یه در سبز چوبی کوچولو...پشت مغازه کارگاهشونه.کنده های درخت رو میبرن ورقه ای میکنن...ما ازشون یه قطع خاصی میخواستیم نداشتن همون موقع برامون برش زدن دادن...فک کنم اگه کنده رم به ارتفاع خاصی بخوای ببرن بهت بدن.البته نمیدونم اونجا کنده ی مناسب و دلخواهت رو پیدا میکنی یا نه...

عزیزم
مرسیییییی
عالیه
دقیق ترشو بهم میگی؟
حتما حتما میرم
مرسی دوستم

هدیه سه‌شنبه 16 دی‌ماه سال 1393 ساعت 01:40

خواهر منم پژوهش هنر خونده. رشته بیخودیه که توش علم خاصی هم نداره! این همه زحمت برای کنکور و دوسال خوندن یه رشته بیخود فقط برای یه مدرک خیلی زور داره

راستش منم فقط برای مدرک میخوام شرکت کنم!

هلی سه‌شنبه 16 دی‌ماه سال 1393 ساعت 11:54

چه عجب خانم هنرمند بالاخره نوشتی،چقدر خوبه که انقدر سرت شلوغه و از عمرت استفاده میکنی این یعنی امید و تلاش برای سعادت،عاااالیه

مرسی هلی جان

سهیلا سه‌شنبه 16 دی‌ماه سال 1393 ساعت 13:44

چقدر خوبه خوبی

ممنون عزیزم

بهار شیراز چهارشنبه 17 دی‌ماه سال 1393 ساعت 14:07 http://mahbobam46.blogfa.com/

هنوز که لینک ثبت نام و دفترچه ای نیومده ، شما چطور ثبت نام کردی ؟ واسه این می پرسم چون خودمم میخوام شرکت کنم

فراگیر شرکت کردم من

ساغر چهارشنبه 17 دی‌ماه سال 1393 ساعت 19:18

عذر میخام میتونم بپرسن مهلت ثبت نام تموم شده؟

هنوز شروع نشده

شیرین چهارشنبه 17 دی‌ماه سال 1393 ساعت 23:16 http://ladolcevia.blogfa.com

با آقا کریم شرکت تان کاملا موافقم. باید ترک بود تا فهمید باید رنگ چای را دید و بعد آنرا چشید و نوشید

آقا کریم قصه ها دارهههه
پس من یه رگگ ترکی دارم

بهار شیراز پنج‌شنبه 18 دی‌ماه سال 1393 ساعت 09:26 http://mahbobam46.blogfa.com/

دختر خوب میشه واضح بگی برام ؟ فراگیر که هنوز دفترچه اش نیومده .. من هر روز دارم چک می کنم و منتظرم ...
شاید منظورت ثبت نام درمؤسسه آمادگی برای فراگیر هست

اره عزیزم
منظورم همینه که میگی

ننن یکشنبه 21 دی‌ماه سال 1393 ساعت 20:06

ازاد برو کلاسها را میندازن روزهای احر هفته مرخصی میگیری نمره پیام نور خیلی سخته امتحانش سراسری و سه سال طول میکشه فکر کنم ازاد وقت داره ثبت نام

ممنون دوست عزیز
بله می دونم خیلی سخته
ما شهریه ش سبک تره خیلی

نبات دوشنبه 22 دی‌ماه سال 1393 ساعت 11:02 http://be-live.blogsky.com

قبلا تو محل کارم یک لیوان شیشه ای داشتم برای چای. یک هفته ای هست بعد کلی گشتن رفتم یک ماگ خوش رنگ خریدم اما اصلا چای توش حال نمیده. تو فکرم یک شیشه ای دیگه بخرم به حرف آقا کریم ایمان آوردم.
چوب و کنده عالیه ... میشه عکسشون رو هم اگر امکانش هست بذاری؟

منم بهش ایمان دارم
عکساش رو میزارم حتما

م جمعه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 04:03

مگه کنکور پیام نور هم درس خوندن داره؟
اتفاقا پژوهش هنر خیلی دستت بازه. خیلی هم دوره مفیدیه. حداقل برای من ودویتانم که بود.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد