پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

قبل تر اسم وبلاگم مارگزیده بود و قبل ترش فولان و بهمان و اینا . . . اره من همون پروانه هستم
پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

قبل تر اسم وبلاگم مارگزیده بود و قبل ترش فولان و بهمان و اینا . . . اره من همون پروانه هستم

شرف


یک روز می رسد که چرخ میزنی می بینی این هیبت ملعون و منفور کیست که اسم و عنوان و هویتش عین مال توست . . . منفعت طلب و بی شرف و کم حوصله و زودرنج و  بی طاقت و نامرد و بی معرفت و زیاده خواه و راحت طلب و کم کار و  . . . و خیلی چیزهای گند دیگر هم هست.

آن روز خیلی روز بدی است

روزی که ادم از خودش بدش می آید

که فروخته، شرافت را در ازای ارامش

آزادگی اش را به منفعت طلبی

سختش را به سهل

دور و دیرش را به نزدیک بی زخمت

میانبر زده از راه های پر از مشقت تا برسد به جوی شیرین شهد روان آرامش

ان روز عق میزنی از بوی خودت

من این روزها بو میدهم

بوی گند

بوی خون گندیده و چرک و عرق و لباس چند روز مانده

به خود می آیم و میبینم هیچ خبری نیست از آن همه باید و نباید و چرا و چگونه، دیدم شده ام له و لورده و فقط دلم می خواهد ارامش داشته باشم، به هر قیمتی . . .

لای پنجره را می بندم

اگر از آن سوی دیوار صدای زجه بیاید

سرم را میچرخانم

اگر جلو چشمم دستی دراز باشد

چشم هایم را می بندم 

اگر پیش چشمم حقی ناحق شود

رد می شوم

دیگر سرم درد نمی کند که وسط قائله باشم و تا آخرین نفسم سیخ شوم و بروم تو چشم ان که نامردی کرده

سر شده ام از بس هیچ کاری نکرده ام

نخ نما شده از بس که گفته ام که زیاد است، پر شده . . . اگر پر شده درست نکردنش هم همان قدر زیاد شده لابد

همه چیز را استپ می کنم

پاوز

صبر کن ببینم

چه مرگم شده؟

چرا این شکلی شد یهو ؟

آژیر قرمز را بزن!

جعبه ی کمک های اولیه کجاست؟

دارد جان می دهد . . .

دارد می میرد . . .

نفسش بند آمده و سینه اش به زور بالا و پایین می رود

رنگش سیاه شده

دارد می میرد

نجاتش می دهم

یعنی سعی می کنم که زنده بماند

چیزی که اگر زنده نباشد دیگر زندگی، انسانی نیست . . .


نظرات 41 + ارسال نظر
اندر احوالات سه‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 13:52

ترنج سه‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 13:52 http://www.shaparak75.blogfa.com

اونقدر پوستمون کلفت شده که این چیزا تاثیری به حالمون نداره
اول از همه خودمو میگم

این پوست کلفت باعث شده زمختی خیلی چیزها را نبینیم . . . ندیدیم

salam سه‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 14:26

.
behole oon sher ke
adam bodano mandan sakht ast.................................

سخته!

یسنا سه‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 14:48 http://razhaieman.blogfa.com

اینهایی که نوشتی حداقل به تو یکی نمیچسبد!اشتباه گرفتی خودت رو باورکن.
اینهایی که گفتی مال ما آدمهای عادی نیست!اصلا انگار خدا شرف رو با ما بی قدرتها آفرید.
اصلا بی خیال.ما زنهای خیانت دیده رو چه به این گندهای این رقمی!
ما خود آبرو و شرافتیم پری جان...

همین دیگه
ادم خودشو محق میبینه
بعد میبینی خودت هم رسوب کردی و ته نشین شدی

گلدونه سه‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 15:15 http://tondokhond.persianblog.ir/

وقتی چشمها به روی همه چیز بسته باشه به روی مردن آدما هم بسته میمونه

باران سه‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 15:42 http://lonebaran.blogfa.com/

نوشین سه‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 16:10 http://nooshnameh.blogfa.com


+++++..............

یسنا سه‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 16:14 http://razhaieman.blogfa.com

اگه چشم میبندی،اگه رو بر میگردونی،اگه نمیشنوی...اگه انسان بودن رو فراموش کردیم ...خواست زمانه است!

زهرا سادات سه‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 16:16

تو خوبی؟ چی شده؟

خوبم
:)

نیلوفرآبی سه‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 18:41

خدا رو شکر نجاتش دادی کجایی دختر کم پیدایی ؟؟؟

قراره که نجاتش بدم . . .

نخستین بی نام سه‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 19:04

بچه 7 روزه دیدم یه عالمه با یه لا لباس سفید تو روز عاشورا. نمی گن بالام جان روز عاشورا گرم بوده آخه این بچه ها سرما می خورند. و احتمالاً پرده گوششون که چه عرض کنم پرده مغزشون از ارتعاش بلندگو طبل و باند و اینها پاره می شه . ماماناشونم اکثراً فوکول یه متریه زردقناری لپ گلی یعنی مالونده بودناااااا ولی خوب عیبی نداره بچشونو کر می کنن رستگار می شن.

نازنین سه‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 19:12

راست گفتی دقیقا دیروز در مواجهه با یک اتفاق همین حس را پیدا کردم

خوشحال چهارشنبه 8 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 01:28

وای من وای من روزگار مرا داری تو

ستاره چهارشنبه 8 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 09:53

زار و زار گریه می‌کردن پریا
مثل ابرای بهار
گریه می‌کردن پریا

از افق جیرنگ جیرینگ صدای زنجیر میومد
از عقب از توی برج ناله شبگیر میومد

پریای نازنین، یه درد مسریه این چیزا که گفتی. یه بی تفاوتی که از عمق درد می آد....یه فراموشی جمعی، یه لاک شخصی برای تک تک ما، نمی دونم اما سر جمع همین فردیت هامونه که هیچ اجتماعی دیگه وجود نداره

فردیت هایی سر شده ی رو به زوال . . .

گل رز چهارشنبه 8 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:13

پرنیانم قبول دارم با چیزایی که به سر امثال ما اومده آرامش داشتن کار راحتی نیست اما تنها چیزی که اینجور وقتا میتونه کمکمون کنه توکل به خداست تنها خدا مراقب خودت باش دوستم وقوی باش

در هر شرایطی می گم . . . توکل بر او

بانوی اجاره ای چهارشنبه 8 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:19 http://wf3.blogsky.com

می گفت :بعضی وقت ها هم آدم می بُرد. کم می آورد. آدم است دیگر. نفسش کم می آید. نمی شود که کل بیست و چهار ساعت روز , هفت روز هفته , سیصد و شصت و پنج روز سال رو با همه ی مزخرفات دنیا رو به رو شد. بعضی روزها هم آدم دلش می خواهد شمشیرش را غلاف کند و بنشیند یک گوشه و بگذارد دنیا هر بلایی که دلش می خواهد سر آدم بیاورد. سر تا پای آدم را به گند بکشد . کل باورهای آدم را زیر پاهای بدترکیب گنده اش له و لورده کند , همه ی رویاهای آدم را به باد فنا بدهد و خلاصه آدم دوست دارد یک گوشه ی رینگ یله بدهد به طناب ها و بگذارد زندگی ههین طور گشت هم آپرکات و چه می دونم چی چی بزند توی چانه و دنده هایش . آره بعضی روزها آدم اصلا می خواهد برای این که روی زندگی را کم کند بگذارد که مرگ بیاید جلوی چشم هایش .
اصلا بعضی روزها می خواهد مثل " Fight Club" خودش هم دست به دست زندگی بزند سر و صورت خودش را داغان کند.
آره آدم بعضی روزها همه ی این ها را دوست دارد فقط برای این که فردایش که چشم باز کرد با همه ی دنده و دندانهای خرد شده و بدن کبود و کوفته و چشم های خون گرفته و با کرده , بتواند نیشخند کجی بزند و بگوید : " ای بابا باز هم که نمردیم!!! " و بعد هم لنگان لنگان برود زندگیش را بکند مثل همه ی بیست و چهار ساعت وهفت روز هفته و سیصد و شصت و پنج روز قبل ترش که زندگیش را می کرده.
راست می گفت بعضی روزها آدم این طوریا می شود. آدم است دیگر , میز و صندلی و کمد نیست که چیزی دلش نخواهد...

احتمالا بر اساس همین ادمیت باشد که یکهویی میترسی که نکند گند خورده به اساس و بنیانت و همه چیز ریشه کن شده و نابود شده ای
ممنون بانو جان برای یاد آوریت
دلنشینی برایم

سکینه کچل چهارشنبه 8 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:45

زی زی چهارشنبه 8 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 11:44 http://zizi1364.blogfa.com

هرچند وقت یکبار باید خودِ آرمانیمان را به خودمان گوشزد کنیم..

یادآوری را یاداوری می کنیم

چهارسوقی چهارشنبه 8 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:25 http://www.4soogh-ac.blogfa.com

من درست منظورتو نفهمیدم!
یعنی من خنگم؟
نکنه خنگم؟

نه دوست عزیز
کمی قر بود
قر به خودی

مامان صبا چهارشنبه 8 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:51

خیلی وقته که دیگه حتی نفرت هم تو دنیای امروز ماها فرو کش کرده ( عشق که جای خود دارد) دچار درد بد بی تفاوتی شده ایم ....
مارگزیده جان بازهم گلی به گوشه جمال شما که آزاده ایی و به خود غر میزنی!!!

غر می زنم که یادم نره
+

رومینا چهارشنبه 8 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 13:44

منم میخواستم حرفای بانوی اجاره ای رو بنویسم ولی بلد نبودم به زیبایی او بنویسم.
ولی ایندقدر هم با خودت نامهربون نباش تو اشرف مخلوقاتی و قابل احترام، مث همه آدما همیشه که نباید خوب و شاد و سرحال و امیدوار بود باید یه خورده به هم بریزی تا قدر روزهای خوب و امیدواری رو بیشتر بدونی.
شاد باشی

:)

مینا چهارشنبه 8 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 15:39 http://mahanie.blogfa.com/

سلام
دختر چی شده
چرا شاکی هستی؟

خوبم عزیزم

یسنا چهارشنبه 8 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 18:23 http://razhaieman.blogfa.com

رفتار ما که دلشکنک نیست ...که مو لای درزش برود... که ته نشین شود!!!
باورکن!انقدر آن بالاترها گندهای کلفت کلفت هست که ما پیششان فرشته باشیم.
نمیدانم چرا ولی برایم عزیزی،غصه نخور.صد سال اولش سخته.

راستش منم همینا رو به خودم گفتم که سر شدم . . . نمی خوام باشم اما دیگه

ویراستار چهارشنبه 8 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 21:12

در پاسخ به چهارسوقی باید بنویسی غر... غر زدن
قر یعنی چرخیدن و رقصیدن و...

لحاظ بفرمایید
:)

فاطمه چهارشنبه 8 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 21:54 http://padarmioni.blogfa.com

از چی بگم؟

یاس

آنا چهارشنبه 8 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 22:04

لایک

خواننده خاموش چهارشنبه 8 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 23:34 http://panize65.blogfa.com

حتما از اتفاقی که برای وبلاگ ایشان افتاده است با خبر هستید. تنها کاری که از دستم بر می آمد این بود که صدای مظلومیت ایشان را دوباره زنده کنم.

لطفا با کمک دیگر دوستان وبلاگی، این بلاگ را لینک فرمایید و به دوستان خود توصیه کنید که همین کار را کنند شاید از این طریق کسی بتواند خبری از او بگیرد.

بیایید وبلاگ ها فقط محلی برای قصه گویی نباشد. بیایید اگر کاری برای هم می توانیم انجام دهیم کوتاهی نکنیم و بدانیم در مواقعی که نیاز به کمک داریم، به یکدیگر کمک خواهیم کرد.

این وبلاگ را لینک بفرمایید: panize65.blogfa.com و اگر خبری از پانیذ داشتیم به دیگران اطلاع دهیم.

ممنون

رها پنج‌شنبه 9 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 00:12 http://mystoryy.persianblog.ir

عزیزم سلام.لطف کن و سری هم به ما بزن

:)

مونپارناس پنج‌شنبه 9 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 06:36

یادت باشه توازن رو رعایت کنی و به ازای یه مقدار غر که میزنی یه مقدار قر هم بدی تا سلامت روانت حفظ بشه.

حتما
:)

باشماق پنج‌شنبه 9 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:00

چند سالی است که من هم همینی که نوشته ای هستم دیگه دلم هم برای خودم هم نمی سوزه چیه برسه به همسایه یا همشهری اونا هم همین طوری هستند مدت هاس که به انسانیت و اونایی که نوشته ای گفته ایم بای بای یا see you later فکر نکنم به اون واژه دومی هم برسیم
همه ما همیشه سخنران خوبی هستیم برای بقیه ولی وقتی که می خواهیم یک تخم مرغ بی ارزش را هم بخریم دست می کنیم درشتش را بر داریم نمی گیم بالاخره اون کوچولوش را هم باید یک مسلمان بردارد
آری عزیزم خیلی وقته به انسانیت گفته ایم بای بای
باز خوبه تو این بوی گند زا استنشاق کرده ای ولی این بوی گند به بینی من نمی رسد پس اینجا باید بشما تبریک بگم

جلو ضررو بگیری راحت تری . . . از هر جا

خانوم خانوما پنج‌شنبه 9 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:33 http://naznazioyekiyedunash.blogfa.com

سلام

از خواننده های خاموش بودم پست قبل روشنم کرد!


پستت را با اجازه با درج نام وبلاگ گذاشتم تو وبلاگم.


زنده باشی

خواننده خاموش پنج‌شنبه 9 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 11:03 http://panize65.blogfa.com

سلام.
آیا از «پانیذ» خبری دارید؟
حتما از اتفاقی که برای وبلاگ ایشان افتاده است با خبر هستید. تنها کاری که از دستم بر می آمد این بود که صدای مظلومیت ایشان را دوباره زنده کنم.

لطفا با کمک دیگر دوستان وبلاگی، این بلاگ را لینک فرمایید و به دوستان خود توصیه کنید که همین کار را کنند شاید از این طریق کسی بتواند خبری از او بگیرد.

بیایید وبلاگ ها فقط محلی برای قصه گویی نباشد. بیایید اگر کاری برای هم می توانیم انجام دهیم کوتاهی نکنیم و بدانیم در مواقعی که نیاز به کمک داریم، به یکدیگر کمک خواهیم کرد.

این وبلاگ را لینک بفرمایید: panize65.blogfa.com و اگر خبری از پانیذ داشتیم به دیگران اطلاع دهیم.

اگر تمایل دارید در این صفحه لینک بشوید لطفا در قسمت نظرات آدرس و نام وبلاگتان را ارسال بفرمایید. شاید از طریق این ارتباطات خبری از ایشان دریافت کنیم.

ممنون

پری کاتب پنج‌شنبه 9 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 11:23 http://www.babaee1.persianblog.ir

فهمیدم منظورتو پری جان! مراقب باش اوضاع وخیم تر نشه! یه جاهایی دست خود آدمه! میتونه مهارش کنه! سخته ولی ممکن!

قربونت برم که می فهمی منو ... درسته!

نیلوفر پنج‌شنبه 9 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:24 http://wlootoos.blogfa.com/

میدونی چیه
به نظر من مهمه آدم جلو خودش نشکنه
مهمه که خودت راجع به خودت چی فکر میکنی
نه اینکه دیگران چی فکر میکنن
تنها کسی که حق داره قضاوت کنه آدمو، خود خودشه

یه حس مشترک داریم
این روزا اصلا خودمو دوست ندارم اصلا

باید خــــــــــــــودم را ببرم خانه
باید ببرم صورتش را بشویم
ببرم دراز بکشد
دلداری‌اش بدهم که فکر نکند
بگویم که می‌گذرد که غصه نخورد
باید خودم را ببرم بخوابد
من خسته است!
علیرضا روشن

خیلی زیبا بود
ممنون
+

ف پنج‌شنبه 9 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 13:53 http://www.industrial638.blogfa.com/

با سلام ؛ من شما رو لینک کردم و تقریبا هر روز دنبال میکنم ؛میشه ازتون خواهش کنم وبلاگ منو تو لینکهاتون بذارین ؛ منو ممنون میکنین اگه این کار برام انجام بدین ؛ امید که دوستان خوبی باشیم

پیگیری می کنم پستارو اگه از جنس لینکای من بودید حتما اضافه می کنم

مریم جمعه 10 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 01:44 http://collegestation.blogfa.com/post/32

:(

سید علی جمعه 10 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 07:55

سلام علیکم
ای کاش همه حداقل برای ساعتی به خود میامدند و آژیر قرمز را به صدا در می آوردند.
پ ن
خوب هستید فرزندم؟

سلام برادر
شکر
خوبم

مینا جمعه 10 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 16:28

خیلی وقته خواننده ی خاموشت هستم و همیشه از نوشته هات لذت بردم. امروز مادرشوهرم زنگ زد و مثل آوار روی سرم خراب شد. به گناه نکرده هرچی که لایش خودش بود نثار من کرد .. تو اوج هق هق و گریه یاد تو افتادم. پا شدم اودم تا بهت بگم قدر آزادی و آرامش امروزت رو بدون. من با شوهرم مشکلی ندارم اما مادرش به قدری هیولای وحشتناکیه که امروز به جدایی فکر کردم..
مارگزیده جان.. تو خوشبختی که دیگه همچین موجودی رو نباید تحمل کنی..

من خوشبختم اما نه به خاطر اینکه مادرشوهر ندارم
به خاطر هزار تا چیز دیگه
شما هم که دارید سعی کنید با خوبی همسرتون تاخت بزنید بدی هاشو

من شنبه 11 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:47

اینو کسی برام فرستاده مال من نیست
ممکنه مسخره به نظر بیاد ولی واقعا اتفاق میافته!می خوای صورت کسی رو که واقعا دوست داره ببینی؟اینو به 10 نفر بفرست بعد برو به ادرس
http://amour-en-portrait.ca.cx/(این یه بازی فرانسویه)صورت کسی که دوست داره ظاهر میشه خطر سوپریز شدن!(تقریبا 90%شبیه)من خواستم این بازیو دور بزنم مستقیما رفتم به اون ادرس گفت اینطوری نمیشه باید به10نفر بفرستیش نمیدونم چه طوری فهمید..امتحانش مجانیه..

میله بدون پرچم شنبه 11 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 11:36 http://hosseinkarlos.blogsky.com

سلام

کرگدن شده ایم...

پی تی کو
پی تی کو
پی تی کو

:(

دوشیزه الیزه دوشنبه 20 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 14:39

هم لایک به نوشته خوب خودت ، هم لایک به کامنت معرکه بانوی اجاره ای

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد