پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

قبل تر اسم وبلاگم مارگزیده بود و قبل ترش فولان و بهمان و اینا . . . اره من همون پروانه هستم
پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

قبل تر اسم وبلاگم مارگزیده بود و قبل ترش فولان و بهمان و اینا . . . اره من همون پروانه هستم

شمس پرنده


اولین دیدار من با آقای میم بعد از  سه چهار بار چت و ایمیل اتفاق افتاد.

یک قرار ملاقات بسیار کوتاه.

اقای میم از خواننده های وبلاگم بود و فکر می کردم با خواندن دست نوشته هایم کلی من را می شناسد و با توجه به اظهار عشق و علاقه ی فراوانی که از آن دم می زد خیال می کردم الان چه کیس اوکازیونی را دیدار خواهم کرد!!!

خلاصه، دیدار کوتاه ما با جملات کوتاه و  مختصر به پایان رسید و باعث شد برای بار دوم همدیگر را ببینیم.

دیدار دوم مان در تالار وحدت بود، اجرای مجدد شمس پرنده ی پری صابری که برای بالکن، گوشه ی سمت چپ بلیط گرفته بودیم.

به سبب انحراف زاویه، صندلی ها از حالت عادی نزدیکتر بود و رایحه ی پیاز تازه ای که آقای میم با کباب کوبیده نهار زده بود به بدن بر رماتیکی و رویای بودن فضا تاثیر صد چندان داشت و سراسر طول نمایش وقتی اقای میم حرف میزد من مجبور بودم یا سرم را بچرخانم یا آن وری را نگاه کنم! و بر حظ بصر و کیف مضاعف اینجانب که اجرای فوق ضعیف نمایش ناشی می شد تاثیر شگرفی داشت.

طوری که اواخر اجرا حس می کردم کل سالن بوی گند پیاز و کوبیده می دهد،یحتمل پیاز فوق العاده تندی هم بوده و کبابش هم با دنبه ی اضافی طبخ شده بود که همچین رایحه ی جگرسوزی را در فضا متصاعد می کرد.

از آن طرف هم آقای میم می خواست جبهه را خالی نکند یک بند اظهار فضل می فرمود و در پخش و انتشار رایحه ی مورد نظر لحظه ای کوتاهی نمی کرد و خیلی هم دلش می خواست که دست های سرنشین صندلی کناری اش را اگر چه یک بار با نهایت قساوت از میان دست های کشیده شده بود دوباره در دست بگیرد و از اجرای بازیگران لذت ببرد. که متاسفانه ناکام ماند!

اجرا تمام شد و ما راهی منزل شدیم و آقای میم هم با سرعت زیادی بنده را رساندند منزل و زمانی که خواستم پیاده شوم با تعجب پرسیدند که نمیخواهم دعوتشان کنم منزل تا یک چای ای چیزی با هم بخوریم؟ یحتمل این سرعت رساندن به سبب این بود که زودتر به چای و این ها برسند که متاسفانه با گره خوردن اخم های اینجانب که همچون نارنجکی بر برجک ایشان اصابت نمود، مجددا ناکام ماند.

چه تماس ها که ریجکت نشد و چه پیامک ها که بی پاسخ نماند اما همچنان آقای میم ادعا می کرد که به شدت عاشق است و هرچه ما اصرار می کردیم این ورم سر دلتان است و از روی نفخ و باد معده صادر می شود اصرار بیشتری می کرد تا اینکه یک بار به سبب موقعیت جغرافیایی منزلشان ازشان خواهش کردیم بروند و یک آدمی که آنجا مغازه دارند یک آدرسی را برای ما بگیرند، که . . . تا همین الان که بالغ بر یک سال از واقعه ی مذکور میگذرد هنوز منتظریم فعل مورد نظر را مرتکب بشوند که هنوز گویا موفق نشده اند.

به این صورت باد سر دل آقای میم که با توهم علاقه اشتباه گفته شده بود به کسری از ثانیه تخلیه شد و ایشان هم رفتند تا شراب انگورشان را که در خانه ی تازه شان انداخته بودند هم بزنند که نکند نگیرد!


 



پ . ن:

اقای میم اینجا را نمی خواند!


نظرات 77 + ارسال نظر
فرشته سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 14:40 http://dostkhane.blogfa.com

وایییییییییی این یکی که حال منو بهم زد همینطور که میخوندم چنان عضلات صورتم رو جمع کرده بودم انگار بوی دهان آقای میم توی صورتمه....... اونقدر که همکارها فرموندن چرا این شکی کردی خودت رو

مینا سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 14:57 http://www.roz2562.com

وای چه افتضاحی...ایش

همای سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 14:59 http://homai.blog.com/

ایییششش
نکرده روز قرار لا اقل پیاز نخوره یا مسواک بزنه

تیرا سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 15:06 http://www.tira60.blogfa.com

وای چه قد خندیدم...آخه آدم اولین بار قرار داره پیاز میخوره...مارگزیده جان خوب شد بیخیالش شدیا...وگرنه همش پیاز... تو هم که از پیاز بدت میاد...چی میشد...

[ بدون نام ] سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 15:11

فی الواقع خاستگار بوده اند ایشان یعنی اعتماد به نفس در حد لالیگااااااااااااااااا. اقای میم عزیز لطفا در قرارهای بعدیتان غذاهای بودار میل نفرمایید بی زحمت

نیلوفر آبی سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 15:14

تو هم که به پیاز حسسسسسسسسسسسسسسسسسسساس شاید یکی از همین باد ها به منزل ابدی برده باشدش عیب نذار رو بچه ی مردم

شیده سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 15:26

:)))))))))))

[ بدون نام ] سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 15:28

:))))
آدرس و مغازه و اینا رو متوجه نشدم !

یه کاری خواستم انجام بده اگه راست میگه
انجام نداد

لبخند سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 15:29

سلام

یعنی دلت اومد با آدم به این رومانتیکی اینطوری اخم کنی (البته اینجا، جای اون صورتک بنفشها خالی)

مارال سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 15:29

وای پری من اگر بخوام تعریف کنم که ماجراها دارم با این جماعت خواستگارها

بیا تعریف کن
بدم نیستاااا

بانوی ناتمام سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 15:38 http://hastie.blogsky.com

یعنی چه عشق عمیق و وافری . خوب شد ورم مبارک خوابید .

مونیکا سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 15:42 http://lvlonica.blogfa.com

میتونم حدس بزنم از اون تاریخ کلا از تئاتر زده شده ای

اوهوم

میم سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 17:45 http://gahivaghtaa.blogfa.com

الآن دوباره میاد اینا رو میخونه و زیگیلت میشه

این دفعه سیر خورده یحتمل

پاک کردن کامنت های یه مزاحم کار سختی نیست!

عسل سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 18:59 http://injamadresenist.persianblog.ir/

یعنی حقیقتا ایشون موقع تناول کردن کوبیده ی مذکور همراه پیاز به این فکر نکرده بودند که قرار ملاقات دارن احیانا؟بعد با اعتماد به نفس وافرشون چاییو اینا هم بعله!

بانوی بهمن ماه سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 19:04 http://bahmabanoo-62.blogfa.com

عجب آدم خسیسی بوده میخواسته بیاد خونه شما !!! معمولن این جور مواقع اول آقایون به سانفرانسیسکو دعوت میکنن بعد میرن خونه طرف

آزیتا سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 19:11

هم خنده دار بود هم گریه دار.تو داشتی از بو خفه میشدی اونم از اعتماد بنفس!

آرام سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 19:24 http://aramdaily.blogfa.com

ای خدا......من از بوی پیاز متنفرم....مرد دیوانه!!!چطور میتونند انقدر خودشیفته باشند!

الی(ثمینه) سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 19:45

خیلی جالب بود ....مخصوصا تشریح اون بوی پیاز و کباب پر دنبه...حالا این آقای م هنوزم این جا رو میخونه؟

نچ
:)

زری سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 19:50

آخی حیفت نیومد

چرا
الان که گفتی حیفم شد

فریبا(افسون) سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 20:37 http://www.27salegi.blogfa.com


وای یعنی زجر اور تر از بوی دهان و بدن هیچ چیزی وجود نداره!خدای من یک اعتماد به نفسی هم دارند که انگاری فلان اسمان پاره شده و فقط انها نزول اجلال کرده اند...والا

مینا سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 21:04 http://marriedwoman.blogfa.com

پری خانم خیلی جالب بود..

مهدیس سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 21:06

خییییییلی باحالی

آیدا سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 21:29

اگه هنوز وبلاگتو بخونه، به فنا رفته بدبخت.....
شایدم نه آخه کسی که کوبیده و پیاز خورده اومده قرار ملاقات به قول خودش عاشقانه، و لابد بیژامه زیر شلوارش پوشیده که اگه جواب مثبت داده شد شبم بمونه خونت، اعتماد به نفسش از این حرفا خیلی بالاتره


بیژامه!!!!!!

نیوشا سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 22:05

پری مردم از خنده الهی ور بپری یارو بدبخت رو چیکارش کردی؟

هیچی دیگه!
چه کارش میشد کرد؟

چاقی در مه سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 22:20 http://chaghidarmeh.blogfa.com

این بوی پیازم معضلیه ها!!چه زندگی ها رو که از هم نپاشونده!

شیدا سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 22:34 http://alpha-beta.persianblog.ir/

ندیده حالم از آقای میم و کباب گندیده ای که میل کرده بود بهم خورد

ترنج سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 23:29 http://shaparak75.blogfa.com

خیلی توپ بود

مطهره سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 23:30

سلام. من تازه با این وبلاگت اشناشدم.یعنی از موقعی که فیلتر شدی.
کاش این اقای م رو از اون بالا مینداختی پایین تا هم خودت وهم بقیه راحت میشدن.

خدایی
خیلی ایده ی خوبی دادی مطهره جون

نوا سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 23:50 http://navaomom.persiablog.ir

وای دلم بهم خورد دخترچی کشیدی توبالکن باشی شمس پرنده ببینی.غروقاطی وسروصدا نفهمی دنیادست کیه بوی پیازم بیاد

م چهارشنبه 10 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:00 http://ghadaghan.mihanblog.com//

واقعن که.عشق مزخرف این جور ادما رو باید بذاری دم کوزه.
فک کرده میتونه تو این هیر وویری چند صباحی خوشگذرونیشون بکنه وبره پی کارش.

نه
کمتر بود!
کامنت خصوصی هم داره اینجا
گوشه سمت است

م چهارشنبه 10 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:07 http://ghadaghan.mihanblog.com//

اخه کی قبل از یه قرار ملاقات اونم همچین قرار ملاقاتی ناهارش رو با پیاز میخوره.؟؟!!!
اه حالم بد شد.
کسی که اینقد بی مبالاته وناچیزترین اصول اداب معاشرت رو رعایت نمیکنه همون بهتر که بره.

مامان صبا چهارشنبه 10 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:15

اگه این آقاهه هنوز خواننده ی وبلاگ باشه قیافش بعد از خوندن این پست دیدن داره

آزاده چهارشنبه 10 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:27 http://bekasinagoo.persianblog.ir/


خیلی با نمک تعریف کردی...

ستاره چهارشنبه 10 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:44

:)))))))))

الهی بمیرم چی کشیدی تا برسی خونه!

می دونی همیشه به این فکر می کنم که کاش می شد آدم هایی که حتی یک بار ملاقاتشان می کنی رد پاشون تو زندگیت نمونه... اما زمان بهم ثابت کرده که می مونه، هر چند کمرنگ، اما غیر قابل انکار

خدایی این یکی ردش شم هم خنده دار بود

[ بدون نام ] چهارشنبه 10 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:00

فقط همون کامنتمو که در مورد اقای میم بود گفتم تایید نکن!!!!تازه تو از کجا مطمئنی نمیخونه.شاید میخونه کامنت نمیذاره.مگه میشه کسی ادرس تورو پیدا نکنه؟!!!

چرا نمیشه
دیگه دنبالش نیست که پیدا کنه خوب

م چهارشنبه 10 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:02 http://ghadaghan.mihanblog.com//

من که فکر میکنم الان همه وبت بوی پیاز گرفته.یه اسپریی ،اسپندی چیزی دود کن بوش بره.

مهسا چهارشنبه 10 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:22

گل رز چهارشنبه 10 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:22

هم خنده دار بود و هم مشمئز کننده امیدوارم کیسهای بعدی بودار نباشن

مریم چهارشنبه 10 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:55 http://maryamdays.blogspot.com/

:)

حسابدار خسته چهارشنبه 10 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:57

رفیق جانم سلام . خوبی؟

خو پیاز دوس داشته . خو دلش چایی می خواسته !
اینجور جماعتی هستیم !
سالم و شاد
یا علی ( گل )
راستی عیدت پیشا پیش مبارک

سلام خسته جان
عید شما هم مبارک

آذر چهارشنبه 10 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:25 http://evrmlg.blogfa.com

یعنی به ذهنشم نرسیده که شاید بعضی ای از بوی پیاز خوششون نیاد ؟
چه پر رو هوس چایی هم کرده بوده .
کاش میومد اینجا رو میخوند لا اقل یه ثوابی میشد یه چیزی از اداب معاشرت یاد میگرفت .

بهزاد چهارشنبه 10 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:43

اولی که پر

امیدوار میشویم

زری چهارشنبه 10 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:58

پری من الان به این نتیجه رسیدم هر کی با پری در بیوفته تو همین کامنتدونی ور میوفته

چطورررررر؟

ماری چهارشنبه 10 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 13:50 http://marii.persianblog.ir/

خواستگار بدبو!تازه دلش چایم میخواسته!البته حق داشته با اون نهاری که خورده بوده

راستی یه دفعه خواهرم با یه آقایی رفته بوده فرحزاد واسه صحبتهای مهم!بعد اقاهه که کفششو درآورده جورابش بو میداده

چای داغ چهارشنبه 10 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 14:33 http://chayedaq.blogfa.com

من بودم همونجا میزدم تو روش که یارو آدم تو روز قرار پیاز میخوره؟

من کوتاهی کردم!!!

فاطمه چهارشنبه 10 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 15:00 http://padarmioni.blogfa.com

خیریتی در این بود که آقای میم پیاز نوش جان کند
صرفا برای پشیمان شدن شما

پیاز نخورده بود هم نکته ی منفی آنقدر داشت که . . . نوشتم که

رومینا چهارشنبه 10 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 16:07

کاش از اول باهاش نمیرفتی بیرون، این جناب نه از هنر چیزی میفهمیده ن آداب معاشرت بلد بوده. اصلآ‌ از اول نقشه همون چایی رو کشیده بوده. خدا همه رو هدایت کنه.

:(

قلم خیر چهارشنبه 10 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 16:27 http://qalamkheyr.blogsky.com

یالله یالله...
خانوما سر کسی لخت نباشه میخوام نظربدم!
بزرگی میگه:
در زمانه ای که ظلم بیش از عدل باشد تا وقتی آدمی خیری از کسی نبیند،نباید به او خوش بین باشد.

+

سکینه کچل چهارشنبه 10 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 18:26

ای جونم عجب جیگری بوده ها!حیف نبود ردش کردی رفت؟

؛)

در به در چهارشنبه 10 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 23:07 http://NASOOOOR.BLOGFA..com

بابا سخ نگیر
به نظرم برو بوسش کن از دلش در بیار


ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد