پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

پاپیون به فرانسه (le papillon)، به معنی پروانه است و فرانسه مهد هنر و اندیشه و من عاشق این هر دو هستم!
پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

پاپیون به فرانسه (le papillon)، به معنی پروانه است و فرانسه مهد هنر و اندیشه و من عاشق این هر دو هستم!

قضاوت سخت ترین کار دنیاست


قضاوت سخت ترین کار دنیاست و کشف واقعیت گاهی از کشف طلا هم سخت تر میشود!

پرونده ی ریحانه جباری را ده بار از سر تا ته و از ته تا سر خوانده ام

یک سو ادعای ریحانه است که می گوید برای طراحی دکوراسیون آپارتمان دکتر سر بندی همراه مقتول به آپارتمان مذکور رفته و پس از اینکه از نیت شوم مقتول آگاه می شود به خاطر دفاع از ناموس و در برابر مردی که قصد تجاوز و تعدی داشته از خودش دفاع کرده و با چاقویی که همراهش بوده ضربه ای به کتف متجاوز وارد کرده و گریخته و پس از ان آقای دکتر پس از تقلای فراوان و بر اثر خون ریزی زیاد به علت عمق زخم در راه پله ها جان می سپارد و ریحانه می شود قاتل!

میگویند مقتول پیش از رفتن به آپارتمان از داروخانه چیزکی خریده(یک طرف ادعا میکند کاندوم خریداری شده و یک طرف میگوید دارو)! آب میوه ای که روی میز برای پذیرایی هست و آغشته به دارویی بوده است(اثبات شده که داروی ملین و مسهل در آب میوه حل شده است) و وکیل مدافعه ادعا کرده که داروی خواب آور بوده است


و در سوی دیگر خانواده ی مقتول که ادعا میکنند ریحانه دروغ میگوید و از دلایل نبخشیدنشان همین دروغ است و شخص دیگری همدست ریحانه بوده است و این یک قتل از پیش برنامه ریزی شده بوده است چون قاتل روز پیش به دوستش در یک پیامک گفته که فردا می کشمش!(معلوم نیست چه کسی را البته) و از طرفی هم کسی که نیتی ندارد چاقویی که اندازه اش تقریبا 50 سانت است همراه نمیبرد.ضربه ای که به کتف مقتول وارد شده از زاویه ای است که در زمان سجده امکان پذیر است! و با خونالود بودن سجاده ی مقتول احتمال ضربه در حین نمازرا بالاتر می برد.


من هم مثل شما همه ی حقیقت را نمیدانم. اما همین قدر می شود فهمید که در ادعای اول ریحانه از حقش دفاع کرده و که در صورت اثبات آن اعدام منتفی می شد(ادعای تجاوز ثابت نشده). قاتل انسانی شریف و مقتول متجاوزی است که به بدترین حالت ممکن مهار شده است. 

ادعای دوم هم همین قدر شفاف است و صد و هشتاد درجه با ادعای اولی در تضاد است. دکتر بیچاره برای طراحی مطبش با دختری قرار میگذارد و بعد زمانی که سر بر سجده دارد در حین نماز به قتل می رسد 


پسر مقتول که گویا سخنگوی خانواده و داعیه دار قصاص است ادعا میکند که کسی که دروغ میگوید مستحق بخشش نیست و اگر به همه چیز اعتراف شود حالت دیگری دارد

مادر ریحانه می گوید دختر من نمی داند باید به چه چیزی اعتراف کند و به او بگویید تا به همان اعتراف کند

در یک سو یک مرد مرده 

در یک سو دختری پای دار ایستاده

قضاوت کار سختی است و الا سیزده قاضی قبلی که رای را نهایی نکردند چیزی می گفتند . . .

من نمی دانم ریحانه راست می گوید یا خانواده ی مقتول

من نمی دانم حقیقت کجاست 

حقیقتی که خودش را لای هزاران ادعا مخفی کرده

اما می دانم که قضاوت سخت ترین کار دنیاست و هنوز هم می شود با هر دو سوی دعوی همدلی کرد و چه خوب است که می توانیم قضاوت نکنیم چون زاویه های تاریک واقعیت برایمان قابل کشف نیست


می دانم که می شود از یک ماجرا دو تعبیر داشت که و درهر کدام یکی از طرفین را فرشته کرد و دیگری را شیطان! می شود همه کار کرد که عوام باور کنند تا صدایت به گوششان برسد و با تو هم صدا بشوند برای بخشش یا برای اعدام. اما مگر تا کجا قرار است تقلا کنیم که دیگران چه فکری میکنند، تا کجا قرار است نگران آبرویی باشیم که همین دهان های دروازه از هم می ریزند، اصلا چه اهمینی دارد که همه چه فکری می کنند، مگر این خیلی جمعیتی که در بی گناهی ریحانه حرف حرف زندند توانستند چیزی را عوض کنند؟ یا تلاشی که شما برای نمایاندن همه واقعیت به مردم کردید با ساختن آن صفحه وبلاگ و یا صفحه ی فیس بوک تفاوتی ایجاد شد؟ تنها چیزی که اهمیت دارد خود هر کسی است! خود شما که می دانید می توانید گذشت کنید و خود خانواده جباری که ملتمسانه حیات دوباره دخترشان را از شما گدایی میکنند

می دانم که می شود قدم جای پای قاضی نگذاشت. می شود که مرگ را به عنوان یک فاجعه دید و نه چون پرنده ی دست آموز قصاص که آرامش بخش دلت باشد

می شود کسی را از سر خلق کنی و بر کالبد بی جانش روح از گذشت بدمی، زمانی که تنها دست های تو زندگی بخش است . . .

بیا و یکبار خدایی کن

فرصتی که هیچ گاه دست نمی دهد