پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

پاپیون به فرانسه (le papillon)، به معنی پروانه است و فرانسه مهد هنر و اندیشه و من عاشق این هر دو هستم!
پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

پاپیون به فرانسه (le papillon)، به معنی پروانه است و فرانسه مهد هنر و اندیشه و من عاشق این هر دو هستم!

یک گزارش مبسوط 2


سلام آقای خدا

آمدم گزارش هفته را بدهم گفتم خیلی ناجوانمرادنه است که حال های بدم را غر بزنم خوب هایش را لالمانی بگیرم

آقای خدا خواستم بگویم من میدانم که حواستان هست و هوایم را دارید و گه گداری و گاهی هم زیاد زیاد نشانه و رنگ و کبوتر و عشق و شکلات می فرستید

من رسولان شما را خوب می شناسم 

دیشب که غصه ام شده بود و دلم مثل نی های مرداب خشک شده بود و حسیرهایش داشت میترکید، حس کردم که آمدی و گونه ام را نوازش دادی و بو کردی و رفتی

آن وقت که حسرت زده نشسته بودم و به برنامه های آینده ی دوستی گوش میدادم که هیچ کدام از آن پلن ها برایم متصور هم نبود آمدی و برایم یک مشت کانفت شیرین توی کاسه ریختی و چای دم کردی و داغ داغ ریختی در لیوان هایی که رویش فقط قلب دارد و بس

آقای خدا آن وقت که مریم در زد من حس کردم تو پشت دری و تویی که در خانه ام را زده و پشت آیفون میگویی باز کن پرپری!

آن وقت که دوستم زنگ زد و دلش گرفته بود و من روسیاه نتوانستم که دوای دل گرفته اش بشوم هم تو بودی که یادم آوردی که دلی به بودنم وا میشود

آن وقت که با چیله قطار بازی میکردم و دور میز و تلویزون و گلدان ها می چرخیدم هم تو بودی که مستم کرده بودی

آقای خدا خواستم بگویم که راست است که تنهایی خیلی سخت است

اما من می دانم که این شکلی الان هستم بهترین حالتی است که ممکن است باشد که راضیم کند و کم کمک جا می افتد و میدانم جایی پشت یک دیوار شاید بهترین هایت را برایم پنهان کرده ای تا همه راه هایی را که باید بروم و برسم به آنجا ها که باید 

آقای خدا خواستم بگویم حال من خوب است

گوشه ی چشمم گاهی از بودن شما نمناک میشود

خواستم بگویم بیشتر باشید

خواستم بدانید که من می بینم

نشانه ها را

رد گام هایت را 

رسولانت را

این شیرین ترین و قشنگ ترین چیزی است که چشم هایم قد دیدنش باشند . . .



یک گزارش مبسوط . . .


آقای خدا

خواستم یادتان بیاورم . . .

آن گونه های نم دار را!

و ان ریمل هایی که همه جا را سیاه کرده بود

خواستم آخرین اخبار از بالشت خیسی سرخابی را به اطلاعتان برسانم

آقای خدا

خواستم گزارش اخرین شوره های گوشه ی چشم و آخرین گونه های سوخته را به اطلاعتان برسانم

این روزهای بیخودی که می خواهد یک بهار دیگر را شروع کند بدجوری دل من را ترسانده، بدجوری لرزیده ام از سال جدیدی که تنهایی حوصله ی هفت سین چیدنش را هم ندارم

آقای خدا

اینجا کسی از کاروان قطار شما جا مانده

گه گداری می آیید و از پشت پنجره سرک می کشید

خواستم بگویم که پس فردا گله گزاری نکنید که چرا نگفتی