پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

پاپیون به فرانسه (le papillon)، به معنی پروانه است و فرانسه مهد هنر و اندیشه و من عاشق این هر دو هستم!
پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

پاپیون به فرانسه (le papillon)، به معنی پروانه است و فرانسه مهد هنر و اندیشه و من عاشق این هر دو هستم!

چه کسی تاریخ را خواهد نوشت؟

آیا روزی واقعیت که اینک همچون موجودی ناقص الخلقه، نیم از وجودش را قربانی می کنند تا بشود به نمایشش گذاشت، به تمام قد با تمام زشتی ها و زیبایی هایش دیده خواهد شد؟ 

آیا روزی فرا خواهد رسید که مورخی از عقب نگاه داشتن مردم در تعقل و تفکر و اندیشه بنویسند؟ روزی فرا خواهد رسید که از خیانت ها و دروغ ها و دزدی های بزرگ بنویسند و همه دست اندر کاران و نفع برندگان آن را نشان مان بدهند؟ روزی که به ما بگویند چرا سمند در سوریه چهار میلیون است و در ایران بیست و چهار میلیون؟  روزی که در آن اقلام صادراتی ایران به کشورهای خارمیانه اعم از بادمجان و ترشی و زعفران نام برده شود و در کنارش لیست وارداتی  شامل: تجهیزات و ماشین آلات مورد نیاز در خانه و کارگاه و کارخانه ها و هر چیزی که صنعتی و فناورانه ی دیگری

آیا کسی خواهد نوشت که ما به سراسر دنیا مهندس و دکتر و تکنسین و متفکر و اندیشمند و ایدئولوژیست و هنرمند صادر می کنیم چون در این مرز پرگهر توان تاب آوردن هیچ اندیشه ی مخالفی را نداریم و آنچنان این جماعت را سرکوب میکنیم که عطای بودن را به لقای غربت می بخشند و میروند و این ها بزرگترین صادرات این کشور هستند؟

آیا روزی فرا خواهد رسید که مورخان و تاریخ نگاران از اندیشه ای بنویسند که در آن برای هر گروه و شخصی که سر به انتقاد و مخالفت برداشت اسمی نهادند و با فتنه و اقدامات سازمان دهی شده و فرقه ی زاله سرکوبش کردند و به خاک و خون کشیدندش؟

آیا روزی خواهد رسید که در آن دختران خیابان  انقلاب همچون قدیسه ها تقدیس شوند و اندیشه ای که این چنین شجاعانه قهرمان پروری می کند به زبان برده شود و در کنارش نظر مخالف آن  برادر بسیجی که سرش را پایین می اندازد تا سر برهنه ی زنی را نبیند اما جستی می زند و  زن را به زمین پرت می کند نیز با واژگان واضح و مبرهن در دادگاهی هر چند مجازی به زبان آورده خواهد شد؟

آیا روزی فرا خواهد رسید که حقیقت همچون خورشید بتابد؟ 

چه کسی تاریخ را خواهد نوشت؟

خواب سپید


خواب دیدم بره ی سفیدی در آغوش گرفته ام 

خواب دیدم یک کوکتف مولوتف دست ساز را پرت کرده ام میان هم همه ی زن های گشت ارشاد

خواب دیدم با با لگد در یک حرکت سریع  دهان گشاد رییس مغرورم را که حقوق معوقه ی یک ماه و اندی ام را بعد از چهار ماه هنوز نپرداخته خونالود میکنم

دیدم یقه ی مردک چاقی که عشوه گری میکند و مجری متملق و بادمجان دورقاب چین و لوس تلویزون است را گرفته ام و با نخ و سوزن لب هایش را کیپ کیپ می دوزم تا دیگر صدایش در نیاید

خواب بود . . .


میبینم که سر آن کارگردان سریال ملعونی که تلویزون با دادار دودور پخش میکند و پیام اخلاقی اش پرده نشینی زن ها و توجیه مردان برای هرز پریدن به بهانه ی کوتاهی همسرانشان است را بی وقفه به دیوار میکوبم

میبینم که آن ادم های بدی که بدی را آموزش و نهادینه میکنند را می تارانم

میبینم که گوش آن پلیس هایی که باید لای مدارک ده هزار تومنی بگذاری تا اعصابشان ارام شود را می کشم

دم آن جماعت که منتظرند شال و مقنعه ای پس برود تا روی برآمدگی های سینه ی یک موجود مونث خیره شوند را قیچی میکنم 

خواب دیدم آدم ها حواسشان به هم هست

حواسشان هست هوای هم را داشته باشند

دلشان تنگ میشود برای با هم بودن

کسی کسی را دور نمیزند

کسی همه چیز صاف و سفید است

کسی سرسپرده نیست و سرسپرده تر ها به عوج نرسیده اند 

خواب دیدم وقتی تلویزون را روشن میکنی تا یک سریال ببنی فقط یک سریال میبینی که اهدافش سرگرمی و در نهایت اشاعه ی اخلاق و شرافت و خوی انسانی است و لای هر صحنه اش هزار تا پیام سیاسی و عقیدتی و بینش کوکورانه گنجاندهه نشده 

خواب میبینم وقتی رادیو را روشن میکنم تا فقط موسیقی روی بشنوم فقط آهنگ میشنوم و نه هزار و یک خرعبل بیمارگونه که تهیه کننده و کارگردان برنامه ی مذکور دم سرسپردگی شان را تکان بدهند

خواب دیدم لیوان های آب با قرص های سفید تعصب و کوری مسموم نشده

خواب دیدم آب شیرین هنوز گوارا است

خواب دیدم غم بود

اما کم بود

. . .

خوابم نمیبرد

در  میانه های خواب

آنجا که از نیمه شب خیلی گذشته

و تا روشن شدن خیلی مانده، جایی در اعماق شب

خواب زده چشم هایم باز باز است

همینقدر هوشیاری دارم که

تاریک تاریک است

وهم تنهایی میگیردم

هول می افتد به جانم

هیچ  کس نیست

تنهای تنها

و عمق تنهایی تا ته دنیا پیش میرود

و دلم نمیخواهد که باورش کنم

باور کنم که تنهایی را

و آن سوتر کسی برای افروختن چراغی منتظرم نیست... 

و چشم هایم باز میماند

آنقدر ک یادم نیست کی دوباره خوابم برد