پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

پاپیون به فرانسه (le papillon)، به معنی پروانه است و فرانسه مهد هنر و اندیشه و من عاشق این هر دو هستم!
پاپیون  به معنی  پروانه

پاپیون به معنی پروانه

پاپیون به فرانسه (le papillon)، به معنی پروانه است و فرانسه مهد هنر و اندیشه و من عاشق این هر دو هستم!

چرا این قدر همه چیز را ول کرده ایم؟

 یه عاقاهه س تو اینستاگرام اسمش آنتی بلاگره. خیلی زیرپوستی و برداشت شخصی بلاگرهایی اینستاگرامی رو که خیلی خنده دارن یا عجیبت غریب یا  . . . نقد و بررسی و بعضا مسخره هم می کنه. خوب این شده guilty pleasure  برام که به واسطه ش خیلی رفتارهای عجیب غریب رو هم میبینم که می زاره که در موردشون حرف می زنه!

خیلی از فیلم هایی که می زاره آدم رو متعجب می کنه، در حدی که هر بار من با دهن باز و فک چسبیده به زمین در حالی که دارم می گم مگه میشه . . .  مگه داریم محتواهاشو می بینم.

قدیما یادتونه وبلاگ ها بازار داغی داشتند و  بینهایت پست هوا می شد که در باب روزمرگی بچه م و شوهرم و خونه م و اینا ؟ ا این فضا شیفت پیدا کرده تو اینستاگرام و مخاطبانی که به بلاگرها حس سلبریتی بودن می دن هم همون قدر در صحنه هستن.در واقع کار آسون تر شده و اون موقع طرف باید دست به قلمی می داشت یا طرفدار های زیادی به پا کنه اما حالا دیگه اونم نیازی نیست و کافیه یه اسمارت فون داشته باشی!

یادمه اون خیلی قدیما اینجا هم همین طوری بود و کسایی بودن که برای اینکه عکس غذا یا روسری ای که تازه خردیده بودی و حرفش رو زده بودی(در پست هی وبلاگ) بیست و هشت تا کامنت می زاشتن و پیگیری هم می کردن تا به مقصود برسن. خوب این اتفاق همچنان ادامه داره اما خوراک از متن قابل خوندن به تصویر قابل رویت تقلیل پیدا کرده و همه چی آسون تر و سطحی ترم شده

غالب اوقات اول عکس و فیلم تماشا می کردیم و بعدش سلیقه مون ارتقا پیدا می کرد  می رفتیم سراغ چیز عمیق تری برای خوندن اما خوب اینجا برعکس شده.

نمیخوام بگم که خوبه یا بده . . . نه به هر حال این اتفاق ها داره اطراف ما می افته و هیچ تصمیم خوبی نیست که بهش گارد بگیریم، قشنگ ترین اتفاقی که می تونه بیفتهه اینه که آگاهی داشته باشیم

و آگاهی ایجاد کنیم!

نسبت به اتفاق هایی که داره می افته و علتش و کیفیتش و  . . .

من خودم هم مثل شما،چند تا اینفولوئنسر و اکانت رو تو اینستا فالو می کنم که حرف برای گفتن دارن  که در زمینه کار یا چیزی صاحب نظر و سبک هستن و دنبال کردن شون چیزی رو که به واسطه ی جهان ارتباطات و دهکده جهانی به سهولت در دسترس من قرار می ده رو استفاده می کنم و انگار دوستی اون سوی دنیا داشته باشم از مطالب و پیشنهادات و حضورشون لذت می برم و دنبال شون می کنم و به محض اینکه ببینم برای تبلیغ و پول در آوردن دارن اطلاعات می دن و صحت و سقم داده ها زیر سوال می ره باهاشون خداحافظی می کنم

پیج های فان و جوک فرق داره، یه سری پیج هست که فیلم می سازن و دلقک بازی در میارن و با پول تبلیغ دارن امرار معاش می کنن و رسالت شون خنده و سرگرمیه

اما این وسط یه فازی هم هست که هیچ باهاشون حال نمی کنم، اینا که مثلا خوشکلن و یا به لطف عمل ها و روش های امروزی بر و رویی به هم زدن و تند تند در پوزیشن های آن چونانی با لوازم آرایشی و لباس هایی که پیج ها براشون می فرستن عکس می زارن و  چقدر هم حق خودشون می دونن که این فضا رو زندگی کنن به واسطه شکوه و فر ایزدی ای که دارن.

این قشر به گمون من موج سوارن و سوار موجی شدن که به زودی به زمین سرد می رسه .

جالب تر از اینا البته این دوستایی هستن که خوراک می دن برای فضولی و سرک کشیدن تو زندگی و فضای شخصی شون، خوب این که تو خوراک و مطلبی رو نشر بدی که مخاطب اولین بازخوردش اینه که یارو عجب اسکولیه . . .  خوب این به نظر من زیاد قشنگ نیست!

حالا حیرت از نشر دهندگان مطالب فوق بگذریم می رسیم به کامنت گذراران و بازخورد دهندگانی که خود حیرت آمیز تر از عمق کل ماجر هستند.

چند وقت پیش یک ویدیو دیدم که یک خانمی که ادعای هنری بودن و ... داشت می خواست خبر گیاه خواری اش را به مخاطبان بدهد

جدا از موج جوین شوندگان به موج لایو که هوار تا بودند و قربون صدقه ای بود  که می رفتند  . . . . رفتار عجیب و اتفاق حیرت آور این بود که دختره داشت می گفت من همین امشب یهو تصمیم گرفتم و خودم هم هنوز اصلا باورم نمی شه که گیاه خوار شدم . . . .

آخه ینی چی خواهر من؟ شما داری راجع به گیاه خوار بودن یا نبودن حرف می زنی وا ینکه تصمیم بگیری چی میخوای بخوری و گوشت رو حذف کنی و کلا یک مدلی باشی که خیلی هم راحت نیست اون در یک لحظه این تصمیم رو گرفتی و حالا باورت هم نمیشه حتا؟ یعنی من چه طوری این مساله رو هضم کنم؟

یکی از دوستانم گیاه خوار است و بارها و بارها در بزنگاه رویارویی با کباب تابه ای و لازانیا دیده ام که هچ وقفه ای در تصمیم ش برای نخوردن گوشت ایجاد نمیشود و خیلی مصمم می داند چرا میخواهد از همچین چیز لذیذی بگذرد  و جایش نان  و خیار سق بزند، با خودم میگویم چقدر باید این تصمیم عمیق باشد و چقدرباید زیرش احساسات شخصی و آگاهی  و اطلاعات موجود باشد که بشود فقط در برابر یک بوی لازانیا (بوی هر غذای متعارف گوشتی ای مثلا)  مقاومت کرد . . . آن وقت چه طور می شود در یک لحظه تصمیم گرفت و طرف خودش هم باورش نشود حتا!

بعد به خودم میگویم خودت هم خوب می دانی خیلی از این اتفاقات شوآف است و برای جذب و نگه داشتن فالوئرهای پیج است اما باز ته دلم می گویم خوب مگر این جماعت مخاطب فالو کننده فکر نمی کنند؟

چرا ما اینقدر دنبال شوهای خوشبختی و خوش رنگ لوآبی هستیم که درز دروغ و چرندیاتش از ده گیلومتری تو ذوق می زند؟

چرا دلمان می خواهد باور کنیم؟

چرا حالمان اینقدر بد است و موج سوارانی که سوار این موج شده اند را بالاترو به  اوج می بریم و از آنها سلبریتی و از خود ملت خنگ و انبوه جمعیت می سازیم؟

پ.ن:

(دوستان ناز و خوشکلم- اگه فالوئر های کسی زیاد بود به معنی کیفیت مطالب و پست هاش نیست. اگه لایک های پست هاش زیاد بود به معنی خفن بودن نیست.

به راحتی می شه فالوئر فیک خرید مثلا با پونصد هزار تومن شما بیشتر از 50 هزار نفر (50 K) فالوئر خواهید داشت و با صد هزار تومان هر تعداد لایک که بخواهید روی پست هایتان می خورد. اپلیکیشن های فارسی زیادی هست که از طریق فروش لایک و کامنت و فالوئر دارن درآمدهای اون چونانی کسب می کنن پس به واسطه اینکه یه نفر دویست هزار فالوئر داره فالوش نکنید.به واسطه این که یه عالمه لایک داره و یا کامنت های تکرای داره، اگه یکم دقت کنید و فالوئر های طرف رو ببینید متوجه می شد که فیک هست.)

نظرات 8 + ارسال نظر
ali شنبه 16 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 13:06 http://www.as400.blogfa.com/

افرین به این همه حوصله که بابت نوشتن این پست به خرج دادین .
هر چیزی بجای خودش زیباست . اما من هنوزم وبلاگ نویسی رو بیشتر از اینستاگرام و تلگرام دوست دارم . سالهای نچندان دور وبلاگ نویسی خیلی ارج و قرب داشت . و حیف وبلاگهایی که بخاطر کسادی بازارشون حذف کردیم .
موفق باشید

خوب منم وبلاگستان رو دوست تر دارم
اما خوب زمونه عوض شده
ملت کمتر تر حوصله ی خوندن چیزی رو دارن

عابر شنبه 16 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 13:38

سلام میدونید من به چی فکر میکنم یه سری دوربین موبایلشون رو یه جا ثابت میذارن بعد شما از جارو و تی کشیدن و برنج پاک کردنشون و.... رو میبینید خیلی هم فالوئر دارن اینها از حس کنجکاوی که تویِ ما ایرانی ها است و همه هم ازش بیزارن و گله میکنن استفاده میکنن منو یادِ پرواز عقاب میندازن واقعا و اینکه به لحاظ جامعه شناسی به نظرم نشون میده ما ادای این رو درمیاریم که خاله مطبخی نیستیم چه بسا که اگر اینطور نبود باید صفحات آموزشی مخاطب های بیشتری میداشتن نه سوییت فلان هوم و روزهای فلان رنگی من و ....البته من با کمال شرمندگی همه رو بلاک میکنم یعنی در این حد حسودم چشم موفقیت این آدمها رو ندارم

خیلی هم کار قشنگی میکنی والا

و خیلی زیر پوستی و نخ نما معلوم میشه که سلیقه ی عمومی مردم چیه

خوب راستش ادم غصه ش میشه

تیلوتیلو شنبه 16 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 16:17 https://meslehichkass.blogsky.com/

انگار حرف دل همه بود
حرفایی که بلد نیستیم اینطوری دنبال هم ردیفشون کنیم
من همچنان وبلاگ را دوست دارم و هنوز نوشتن برام حرف اول را میزنه
حالا هرچند چیز قابلی ننویسم و فالوور چندانی هم نداشته باشم... با همین دوستان خوشحال و شاد هستم و وبلاگم را خیلی دوست دارم

عزیزم
منم مثه تو
دوستای وبلاگی مو دوست تر می دارم اصلا

م شنبه 16 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 17:43

حرفات درستند نگارشت خوبه ولی املات آخرش منو میکشه
لوآب ؟

شیرین شنبه 16 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 21:38 http://www.ladolcevia.blogsky.com

سلام پروانه
حقیقت همینه که خودت گفتی و این تغییرات در ارتباطات ایجاد شده اند ولی خوب هر کاربر هم صاحب و اختیار هست. من اینستاگرام رو دوست ندارم. اکانت درست کردم که اگر خواهرانم نتونستند به بقیه وسایل ارتباطی وصل بشن با هم در تماس باقی بمونیم و البته وقایع اخیر نشون دادند که اگر اربابان اجازه ندن اینستاگرام هم توی ایران بلاک خواهد شد!
روی اینستاگرام فقط نزدیکانم رو جزو تماس ها دارم و خودم هم چیزی منتشر نمی کنم. کارهای مانا و توکا رو نگاه می کنم. پست های منیرو تکرار فیس بوک هستند. صد البته مسیح رو هم دنبال می کنم و همین.
مهم اینه که آدم در هر پلت فرمی دنبال خواسته خودش باشه و نه که خودش رو موظف بدونه جزو جریان روز باشه. این گیلتی پلژر ها هم هیچ اشکالی ندارند :))) همه مون داریمش، فقط نوعشون فرق می کنه.

اینا ک گفتی همه شونو فالو می کنم
منیرو روانی پور؟
همون نویسنده هه
اونو ندارم و از قضا خیلی هم دوسش می دارم برم پیداش کنم گفتی

parisa دوشنبه 18 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 11:08

آخ که گفتی، مثلا من یکی رو از روزی که مامانش حامله بود می شناسم، ینی می شناسمشاااا. بعدش اینستاش رو که می بینم می گم واااااا ینی این اونه؟ یا این بندگان خدایی که عین عروسک خیمه شب بازی، در حال اجرای نمایش و شو آف هستند، واقعا که زندگی ها هم داره مجازی و ساختگی می شه، همه چیز داره رنگ و بوی خیال می گیره و این روزهایی که واقعا زندگی می کنیم انگار که یه سرابه.
نمی دونم چرا نمی تونم با این حجم وحشتناک از دروغ های زیبا و دنیاهای وارونه کنار بیام، به نظرت مشکل دارم؟؟؟؟؟؟


نه والا مشکل که نداری
برای من کاملا قابل درکه
سخته یکم درک فضایی که می دونی توش واقعیت و صداقت تخت تاثیر عوامل دیگه ای رنگ باخته ...

مریم دوشنبه 18 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 12:12

اینا درد، درد، درد دنبال کننده هایی که این توهم را به انسان ها ی سبک مغز می دهند. وقتی دیدم یکی زیر پست فلان بلاگری که کل هنرش زاییدن یک عدد بچه بوده ، نوشته فلانی جان خونت دقیقا چند متر،من می خوام خونه بخرم و یا تفاله گیر چایی سینکت که گوشه استوریت معلوم بود مارکش چیه ،دلم خواست بمیرم.بمیرم از نادانی مردمی که باهاشون زندگی میکنم.
اون آنتی بلاگر بعضی وقت ها واقعا حرف دل منو می زنه


حاشیه ها مفصله پس
تفاله گیر چای تون خیلی خوشکله عاخه

دنیا سه‌شنبه 26 آذر‌ماه سال 1398 ساعت 10:39

از بین این همه سلبریتی خوش آب و رنگ به نظر من فهمیده ترینشون کاظم عقلمند هست (آبدارچی سابق) بدون هیچ ادعایی غیر مستقیم خیلی چیزها به مخاطب یاد میده

اره می شناسمش اونم خیلی بامزه س

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد